کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار


    ساعت تقريباً هشت صبح بود، من از اتاق خود بيرون آمدم تا به سوى حرم بروم، وقتى به طبقه همكف هتل رسيدم، ديدم مسئول هتل مرا صدا مى زند، به سويش رفتم، ديدم چشمهايش پر از اشك است. تعجّب كردم، پرسيدم: چه شده است؟ او به من گفت: وهابى ها حرم سامرا را خراب كردند!
    تلويزيون تصويرى از حرم سامرا را نشان مى داد، باور نمى كردم، گنبد حرم امام هادى و امام عسكرى(عليهما السلام) خراب و ويران شده بود، اشك من هم جارى شد. آخر قرار بود ما فردا به سامرا برويم. من آن روز كربلا بودم، آن روز سوم اسفند سال 1386 بود.
    آخر چرا وهابى ها اين كار را كردند؟ چرا حرم سامرا را ويران كردند. پيش خودم با آنان سخن مى گفتم: شما خيال مى كنيد با اين كارها مى توانيد ما را از امامان خود جدا كنيد؟ حرم امامان ما در قلب هاى ماست.
    وقتى به وطن خود برگشتم، در فكر بودم كه درباره امام هادى(عليه السلام) بنويسم، تصميم گرفتم كه كتابى درباره "زيارت جامعه" بنويسم.
    نمى دانم تو چقدر از "زيارت جامعه" باخبر هستى؟ آقاى موسى نَخَعى يكى از شيعيان بود كه همواره براى زيارت به حرم امامان مى رفت، او نمى دانست كه وقتى در حرمِ آن بزرگواران است، چه بخواند و چه بگويد. يك روز او مهمان امام هادى(عليه السلام)بود و از آن حضرت خواست تا به او ياد بدهد كه در حرم امامان چگونه سخن بگويد.
    و اين گونه بود كه امام هادى(عليه السلام) لب به سخن گشود و "زيارت جامعه" شكل گرفت. امام به او ياد داد كه وقتى به زيارت امامان معصوم مى رود، چه بگويد. در يك سخن، "زيارت جامعه"، درس بزرگ امام شناسى است.
    روز پانزدهم ماه ذى الحجّه روز ولادت امام هادى(عليه السلام) است و در واقع اين روز فرصت خوبى است براى ما تا با زيارت جامعه بيشتر آشنا شويم، من كتابى به نام "نردبان آبى" در شرح زيارت جامعه نوشتم و در آن كتاب با امام هادى(عليه السلام) چنين سخن گفته ام، شما هم اگر دوست داشتيد با من همكلام شويد و اين گونه با آن امام مهربان سخن بگوييد:
    ? ? ?
    چه كنم؟ خسته ام، پريشانم. حس مى كنم كه از شما دور افتاده ام، حسّى در درونم به من مى گويد كه بايد به سوى شما بازگردم، آرى! بايد بازگردم.
    چرا خجالت بكشم؟ چرا؟ مى دانم كه شما بسى مهربان هستيد و دلسوز. مى دانم كه مرا دوست داريد، شما به همه دوستان خود نظر داريد، آن ها را مى بينيد و برايشان دعا مى كنيد. شايد اين اثر دعاى شما باشد كه من امشب تصميم گرفته ام به سوى شما بازگردم.
    بايد بنشينم فكر كنم كه چرا اين چنين شد؟ چرا بين من و شما فاصله افتاد؟ چرا از شما اين قدر دور شدم، چرا؟
    فكر مى كنم اين بلا سر من آمد چون در وادى معرفت و شناخت گام برنداشتم، شما را نشناختم، دوستتان داشتم، امّا بدون آن كه شناخت خوبى از شما داشته باشم.
    بايد تلاش كنم كه شما را دوباره بشناسم. آرى! چشم ها را بايد شست!
    ? ? ?
    بايد به سوى شما بيايم، امّا نه مثل آن روزها كه گذشت. بايد اين بار با شناختى بهتر به سوى شما بيايم.
    به راستى چگونه اين كار را بكنم؟ چگونه شما را بشناسم، دلم خوش بود كه امشب ديگر راه حل را پيدا كردم و از اين وضع، نجات پيدا خواهم كرد، امّا افسوس كه مشكلى تازه سر راهم سبز شد.
    چه مشكل بزرگى!! من نمى دانم چگونه شما را بشناسم، بايد از كجا شروع كنم؟ به چه كسى رو كنم؟ از كه بپرسم؟
    نگاهم مى كنيد و مى گوييد: از خود ما بپرس!
    لبخندتان به دلم مى نشيند، آرى! از خودتان بايد پرسيد.
    مى خواهم شما را بهتر و بهتر بشناسم، پس برايم سخن بگوييد. برايم از خودتان بگو!
    امشب از شما مى خواهم برايم حرف بزنيد، من سراپا گوش هستم. برايم از خودتان بگوييد، بگوييد كه شما كه هستيد!
    ? ? ?
    ما مى خواهيم برايت از خودمان سخن بگوييم، آيا تو آماده اى؟
    ما از خاندان پيامبر هستم، همه علم و دانش پيامبر نزد ما مى باشد.
    فرشتگان نزد ما مى آيند و در خانه ما رفت و آمد دارند، فرشتگان خدمتگزاران ما هستند.
    گاهى فرشتگان براى كسب علم و دانش نزد ما مى آيند، نمى دانم شنيده اى كه فرشتگان اوّلين شاگردان ما بوده اند، آن ها از ما توحيد را فراگرفته اند.
    قبل از اين كه خدا اين دنيا را خلق كند، نور ما را خلق نمود، نور ما در عرش خدا بود، ما در عرش خدا بوديم و هنوز خدا هيچ فرشته اى را خلق نكرده بود.
    وقتى خدا فرشتگان را آفريد، ما به آنان توحيد را آموختيم، ما به آنان ياد داديم كه چگونه خدا را به بزرگى ياد كنند:
    سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.
    اين چهار شعار توحيد را ما به فرشتگان آموختيم. قبل از اين كه ما اين ذكر را به فرشتگان ياد بدهيم، آنان نمى دانستند چه بگويند و چگونه خدا را ياد كنند. وقتى ما اين ذكر را گفتيم همه فرشتگان شروع به تكرار اين ذكرها نمودند، آرى ما بوديم كه به آنان درس خداشناسى داديم.[53]
    شب قدر هم كه فرا مى رسد، فرشتگان نزد ما مى آيند، آنچه قرار است در طول يك سال براى بندگان خدا تقدير شود، بايد به دست ما تأييد شود.[54]
    ? ? ?
    بدان كه ما معدن مهربانى خدا هستيم، اگر به دنبال رحمت و مهربانى خدا هستى، به درِ خانه ما بيا كه خداوند خانه ما را جايگاه رحمت خود قرار داده است.
    نمى دانم اين مطلب را شنيده اى يا نه، وقتى خدا رحمت و مهربانى خود را آفريد، آن را به 100 قسمت تقسيم نمود، 99 قسمت آن را به ما داد، و يك قسمت باقى مانده را ميان همه آفريده هاى خود تقسيم نمود.[55]
    آرى! خدا آن همه رحمت خويش را به ما داده است براى همين است كه ما معدن رحمت خدا هستيم. ما اساس و اصل مهربانى خدا هستيم، تو در هر كجاى دنيا كه مهربانى و عطوفت مى بينى بايد بدانى كه خدا و ما واسطه جارى شدن آن مهربانى هستيم.
    وقتى خدا مى خواهد بر بندگان خود مهربانى كند، خير و بركتى را بر آنان نازل نمايد، آن رحمت را ابتدا نزد ما نازل مى كند، زيرا كه خداوند ما را واسطه ميان خود و بندگان خود قرار داده است، هيچ كس نمى تواند رحمت خدا را به طور مستقيم دريافت دارد، مگر اين كه لياقت و شايستگى خاصّى داشته باشد كه خدا اين شايستگى را فقط و فقط به ما داده است، ما واسطه فيض و رحمت خدا هستيم، پس ما اصل هر رحمتى هستيم كه بر بندگان خدا نازل مى شود.
    ما مهربانى در حقّ ديگران را به بالاترين حدّ خود رسانده ايم، ما شيعيان خود را بسيار دوست داريم، هيچ كس نمى تواند تصوّر كند كه ما چقدر نسبت به شيعيان و دوستان خود مهربان هستيم، فرداى قيامت كه فرا برسد، آن روز همه خواهند ديد كه مهربانى ما چگونه خواهد بود، وقتى كه همه مردم از يكديگر فرار كنند و هيچ كس پناهى نداشته باشد، ما پناه شيعيان خود خواهيم بود و آنان را شفاعت خواهيم نمود.
    ? ? ?
    ما خزانه داران علم خدا هستيم، خدا ما را با دانشى كه به ما داده است، بزرگ و عزيز نمود، فقط ما هستيم كه به همه چيز در آسمان ها و زمين آگاهى داريم و از همه چيز باخبر هستيم.
    آن روز كه خدا از پيامبران بزرگ خود، عهد و پيمان مى گرفت ما را به عنوان خزانه داران علم خود به آن ها معرّفى نمود.
    ما درياى حلم و بردبارى هستيم، بر ديگران خشم نمى گيريم و هرگز بردبارى را فراموش نمى كنيم.
    ما ريشه و اساس همه خوبى ها هستيم، هر چه خوبى و زيبايى مى بينيد، از ما سرچشمه گرفته است، خوبىِ همه خوبان، از وجود ما مى باشد، ما اساس زيبايى ها و خوبى هايى هستيم كه تو در بندگان خوب خدا مى بينى.
    اگر كسى براى رسيدن به خدا از راهى غير از راه ما برود، به هدف خويش نخواهد رسيد.
    آيا مى خواهى حكايت موسى(عليه السلام) را برايت نقل كنم تا بهتر بتوانى به مطلب پى ببرى؟
    روزى از روزها، موسى(عليه السلام) از مكانى عبور مى كرد، نگاهش به مردى افتاد كه دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و دعا مى كرد، موسى از كنار او عبور كرد و بعد از مدّتى، باز حضرت موسى از آنجا عبور كرد، ديد كه آن مرد هنوز دعا مى كند و دست هايش رو به آسمان است و اشك در چشمان خود دارد، گويا هنوز حاجت او روا نشده است. در اين هنگام خدا به موسى(عليه السلام) چنين سخن گفت: اى موسى! او هرچقدر مرا بخواند و دعا كند، من دعايش را مستجاب نمى كنم، اگر او مى خواهد من صدايش را بشنوم و حاجتش را روا كنم بايد به دستور من عمل كند، من دستور داده ام تا بندگانم از راهى كه گفته ام مرا بخوانند. اين مرد هم بايد از راه تو و راه جانشين تو (هارون) به سوى من بيايد، نه اين كه راه ديگرى را بپيمايد و از راهى كه من معيّن كرده ام، روى برگرداند.[56]
    اين سخن خدا بود كه خيلى چيزها را براى مردم روشن مى كند، خدا دوست دارد كه بندگانش از راه ايمان به سوى او بيايند.
    خلاصه آن كه اگر دوست دارى خدا صدايت را بشنود و حاجت تو را بدهد به سوى ما رو كن كه ما راه ايمان هستيم، اگر از اين راه به سوى خدا بروى، خدا صدايت را مى شنود و تو را قبول مى كند، امّا اگر راهى غير از راه ما بپيمايى، بدان كه خدا به تو نگاهى نخواهد نمود.
    بدان كه خدا ما را امين خود قرار داده است، ما امين خدا در آسمان ها و زمين هستيم، ما امين علم و دانش خدا هستيم، ما امين رازها و اسرارى هستيم كه هيچ كس غير ما آن را نمى داند.
    ما يادگار پيامبران خدا هستيم و خدا ما را از ميان همه بندگان خوب خودش، انتخاب نموده است و ما را بر همه برترى داده است. ما از نسل آخرين پيامبر خدا، محمّد(صلى الله عليه وآله) هستيم.[57]
    ? ? ?
    ما همان رهبرانى هستيم كه شما را به سوى هدايت راهنمايى مى كنيم، ما نورهايى هستيم كه تاريكى ها را روشن مى كنيم و مردم را از گمراهى نجات مى دهيم. ما مانند علامتى هستيم كه راه را از بيراه به مردم نشان مى دهيم. ما صاحبان عقل و آگاهى كامل هستيم.
    در موقع سختى ها و بلاها، اين ما هستيم كه پناه مردم مى باشيم، ما هستيم كه مايه آرامش و آسايش همه بندگان خدا هستيم، فراموش نكن كه حتى فرشتگان هم به ما پناه مى آورند.
    روز قيامت كه سخت ترين روز براى همه مى باشد، هيچ پناهگاهى به غير از ما پيدا نمى كنى.
    هر كس مى خواهد از خداى خود شناختى پيدا كند، بايد به سوى ما رو كند و راه ما را بپيمايد. اگر در مسير معرفت خدا گام بردارى، امّا با ما بيگانه باشى، بدان كه آن مسير تو را به سمت كمال نخواهد برد، معرفت و شناخت حقيقى خدا را فقط و فقط مى توانى نزد ما بيابى.
    هر كس كه خواهان معرفت خداست بايد نزد ما بيايد و از ما درس معرفت بياموزد، برايت گفتم كه حتى فرشتگان هم درس معرفت و خداشناسى را از ما آموختند.
    اگر در جستجوى حكمت خدايى هستى، بدان كه حكمت خدايى نزد ماست، هر كس كه مى خواهد به حكمت خدايى برسد، بايد نزد ما بيايد و از دانش ما بهره ببرد، خدا ما را معدن حكمت خود قرار داده است.
    ? ? ?
    ما حافظان رازهاى خدا هستيم، قلب هاى ما جايگاه اسرار خداست، در سرتاسر جهان هستى، جايگاهى براى اسرار خدا به جز قلب هاى ما يافت نمى شود، خداوند اسرار خود را در قلب هاى ما قرار داده است و ما حافظ و نگهدار آن اسرار هستيم.
    ما راه خشنودى خدا را به شما نشان مى دهيم، اگر در راه ما باشيد، بدانيد كه خدا از شما راضى و خشنود خواهد بود، هيچ چيز مانند اين نيست كه خدا از انسان راضى باشد و اين ما هستيم كه مى دانيم كه خشنودى خدا در چيست، ما آمده ايم تا شما را يارى كنيم و اين راه را به شما نشان بدهيم.
    ما در راه اجراى فرمان خدا ثابت قدم هستيم و در انجام دستوراتى كه خدا به ما داده است لحظه اى ترديد نمى كنيم، او به ما دستور داده است كه در بلاها صبر كنيم، در همه حال براى حفظ دين او تلاش كنيم، ما همه تلاش مى كنيم تا دين خدا زنده بماند.
    ما به خداى خويش محبّت كامل داريم، قلب ما آكنده از محبّت خداست و در همه جهان هستى، هيچ كس خدا را به اندازه ما دوست ندارد، زيرا معرفت و شناخت ما به خدا از همه بيشتر است و اين معرفت كامل است كه باعث مى شود ما خداى خويش را دوست بداريم و سرآمد محبّت خدا گرديم.
    آرى! آن كس كه شيرينى محبّت خدا را چشيده باشد، هرگز به سوى غير او نمى رود و كسى كه با خدا انس گرفت، ديگر غير خدا را نمى جويد.
    ما براى ديگران امر و نهى خدا را بيان مى كنيم، به آنان مى گوييم كه خدا چه چيزى را دوست دارد و از چه كارى به خشم مى آيد.
    ما بنده خدا هستيم و خدا ما را گرامى داشته است و ما جز سخن خداى خود چيزى نمى گوييم، هر چه او دستور بدهد، با تمام وجودمان آن را مى پذيريم و هرگز مخالفت فرمان او نمى كنيم.
    ? ? ?
    ما برگزيدگان خدا هستيم، خدا ما را از ميان همه بندگان خود انتخاب نموده است و ما را به همه آن ها برترى داده است.
    ما "حزب الله" هستيم، ما حزب خدا مى باشيم و هر كس پيرو ما مى باشد از حزب خداست.[58]
    علم و دانش خدا نزد ماست، قلب هاى ما جايگاه اسرار خدا مى باشد، ما حجت خدا بر بندگانش هستيم،
    تو در نماز بارها و بارها مى گويى: اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ
    بدان كه ما همان صراط مستقيم خدا هستيم، ما همان راه خدا هستيم. اگر مردم به سوى ما بيايند و سخنان ما را بشنوند، به هدايت رهنمون خواهند شد و سعادت دنيا و آخرت را از آنِ خود خواهند نمود.
    ما از همه لغزش ها و زشتى ها و پليدى ها به دور هستيم، خدا به ما مقام عصمت را داده است، ما همه معصوم هستيم و هرگز فكر گناه هم به ذهن خود راه نمى دهيم.
    ? ? ?
    خداوند ما را بزرگ شمرده است و ما را بر همه برترى داده است، ما مقرّب درگاه خود قرار داده است، ما به خدا نزديك تر از همه هستيم، ما حتى از فرشتگان به خدا نزديكتر هستيم.
    ما بندگان پرهيزگار خداييم، هرگز معصيت و نافرمانى او را نمى كنيم، ما اهل تقوى هستيم و يك لحظه هم از ياد او غفلت نمى كنيم.
    ما مفسّر آيات قرآن هستيم، خدا ما را به عنوان مفسران قرآن انتخاب نمود، ما از رمز و راز آيات قرآن آگاهى كامل داريم، خدا از بندگان خود خواست براى فهم قرآن از تفسير ما بهره ببرند، امّا افسوس كه مردم به اين دستور خدا گوش فرا ندادند.
    ? ? ?
    خدا ما را ستون هاى توحيد قرار داد، اگر كسى ولايت ما را نداشته باشد، توحيد او هم قبول نمى شود، آرى! خداشناسى به واسطه ولايت ما قوّت گرفته و عزّت يافته است، اگر كسى خداى يگانه را عبادت كند ولى با ما بيگانه باشد، بايد بداند كه خدا اين عبادت را از او قبول نمى كند، شرط قبولى همه اعمال، ولايت و محبّت ما اهل بيت(عليهم السلام) است.
    خدا ما را شاهد و ناظر بر آفريده هاى خود قرار داد، ما به اذن خدا از آنچه در جهان هستى مى گذرد، باخبر هستيم، ما از اعمال و كردار مردم اطّلاع داريم و خدا اين علم و آگاهى را به ما داده است، ما هر چه داريم از خدا داريم، ما از خودمان هيچ نداريم.
    ما هيچ كوتاهى در اطاعت خدا نداشتيم و براى امّت اسلام هميشه خيرخواهى نموديم و با گفتار حكيمانه و نصيحت هاى سودمند و پسنديده مردم را به راه خدا دعوت نموديم.
    ما از جان براى حفظ دين خدا مايه گذاشتيم و خود را در راه خدا فدا نموديم، خدا از ما پيمان گرفته بود كه در مقابل سختى ها و بلاها صبر نماييم و ما به اين پيمان خدا وفادار باقى مانديم و بر همه سختى ها و بلاها صبر نموديم.
    ? ? ?
    ما همه دستورات خدا را انجام داديم، نماز را به پا داشتيم، زكات را پرداخت كرديم، امر به معروف و نهى از منكر نموديم، در راه خدا جهاد نموديم، ما آشكارا همه را به سوى خدا دعوت نموديم و دين خدا را براى مردم بيان كرديم، احكام دين را نشر داده و به گوش همه رسانديم، ما به سنّت پيامبر عمل نموده و راه و روش ديندارى پيامبر را نشان مردم داديم.
    ما با انجام آنچه خدا از ما مى خواست توانستيم به مقام رضاى خدا برسيم، خدا از ما راضى و خشنود است و ما هم از او راضى و خشنود هستيم.
    ما پذيراى قضاى الهى شديم، يعنى آنچه خداوند براى ما مقدّر نموده بود ما آن را قبول نموديم، ما تسليم برنامه اى شديم كه خدا براى ما در نظر گرفته بود.
    وقتى كه بلاها وسختى ها بر ما هجوم مى آورد، وقتى دشمنان با شمشيرها بر ما حمله مى كردند، ما صبر پيشه كرديم، اگر ما نابودى آن دشمنان خود را از خدا مى خواستيم، خدا آن ها را نابود مى كرد، امّا مى دانستيم كه خدا دوست دارد ما در راه او شهيد شويم، براى همين صبر كرديم و تسليم قضاى خدا شديم.[59]
    ? ? ?
    همه ما در اين دنيا به شهادت رسيديم، شهادت، سعادتى بود كه خدا نصيب ما نمود، هيچ كدام از ما به مرگ طبيعى از دنيا نمى رويم.
    ما جلوه مهربانى خدا هستيم، ما درياى مهربانى و عطوفت هستيم. ولايت ما همان امانت خداست، امانتى كه خدا از مردم خواسته است در حفظ و نگهدارى آن تلاش كنند، امّا مردم بعد از رحلت پيامبر، ولايت ما را فراموش كردند و براى خود خليفه تعيين نمودند، آن ها اين امانت خدايى را پاس نداشتند.
    ما وسيله امتحان و آزمايش مردم هستيم، افراد زيادى هستند كه ادّعا مى كنند اهل ايمان هستند و در مسير خدا قرار دارند، آن ها بايد آزمايش بشوند كه آيا در اين سخن خود راستگو هستند، اگر آن ها ولايت ما را قبول كردند، معلوم مى شود كه راستگو هستند، امّا اگر به هر دليل، از قبول ولايت ما سرباز زدند، روشن مى شود كه از دين واقعى به دور هستند.
    ما در روز قيامت، مقام شفاعت داريم، ما آن روز دوستان و شيعيان خود را شفاعت خواهيم نمود، خدا آن روز به ما اجازه شفاعت را مى دهد.
    ? ? ?
    هر كس به سوى ما بيايد، نجات پيدا مى كند، شرط نجات، آمدن به سوى ماست، اگر مى خواهى از همه بلاها و سختى هاى روز قيامت نجات پيدا كنى، به سوى ما بيا. هر كس از ما جدا شود، بداند كه سرانجام او تباهى است.
    ما مردم را به سوى خدا فرا مى خوانيم و به سوى او راهنمايى مى كنيم، ما به خدا ايمان داشته و تسليم امر او هستيم، آنچه را كه او براى ما بپسندد، ما به آن راضى هستيم، آرى! هر چه از دوست رسد نيكوست.
    همه فرامين خدا را عمل مى كنيم، گوش به فرمان او هستيم، ما مردم را فقط به سوى خدا مى بريم، هر گاه حكم و دستورى مى دهيم، اين حكم و دستور، از خود ما نيست، ما آن را از خداى خويش گرفته ايم، ما از خود هيچ نداريم، همه وجود ما، از آنِ خدا است.
    هر كس ولايت ما را داشته باشد، سعادتمند مى شود، خوشبختى دو جهان در گرو ولاى ما مى باشد، اگر مى خواهى به سعادت و رستگارى برسى، به سوى ما بيا. فقط در سايه محبّت و ولايت ما مى توانى براى هميشه رستگار شوى...
    ? ? ?
    آنچه در اينجا آمد، فقط قسمتى از كتاب "نردبان آبى" بود، جهت آشنايى كامل با "زيارت جامعه" خوب است اين كتاب را مطالعه كنيد.
    لازم به ذكر است امام هادى(عليه السلام) در پانزدهم ذى الحجّه سال 212 در اطراف مدينه به دنيا آمدند، ايشان بعد از شهادت پدرشان در سال 220 هجرى به امامت رسيدند، مدّت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال بود. ايشان در سال 254 در شهر سامرا به دست متوكّل عبّاسى به شهادت رسيدند.





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب الماس هستى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن