سایت استاد مهدي خداميان آرانی
۹۸. کتاب وقت رهایی | |
تعداد بازديد : | ۲۱ |
موضوع: | امام دوازدهم |
نويسنده: | مهدي خداميان آراني |
زبان : | فارسی |
سال انتشار: | ۱۴۰۰ |
انتشارات: | نشر عطر عترت |
در باره کتاب : | آشنایی بیشتر با چگونگی دعا برای ظهور |
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَـنِ الرَّحِيمِ
آيا شما از پيامى كه امام زمان براى ما فرستاده اند باخبر هستيد؟ آيا مى دانيد كه آن حضرت از ما خواسته است تا براى ظهور او زياد دعا كنيم؟ به راستى چه رمز و رازى در اين ميان است كه آن حضرت از ما چنين خواسته است؟ دعا براى ظهور چه روشى دارد و ما بايد چگونه دعا كنيم؟
پاسخ اين سوالات را در اين كتاب مى توانيد بيابيد، در اين كتاب مى خواهم از راز غفلتى كه بيش از هزار سال است شيعه به آن گرفتار است سخن بگوييم و از هجوم سپاه شيطان براى غافل كردن شيعيان پرده بردارم.
فرياد من از سرگردانى شيعه بين امور مهم و بين امر مهم تر است، بايد چشم ها را شست، بايد به اين موضوع به گونه اى ديگر نگريست. ما گرفتار تقصيرى بزرگ شده ايم و در حق امامِ خود كوتاهى كرده ايم، در روزگارى كه امام ما در زندان سختى ها گرفتار است ما عهد خود را از ياد برده ايم و براى ظهور او، زياد دعا نمى كنيم.
به من نگاه مى كنى، اين همه كتاب و كاغذ همراه خود به اينجا آورده ام، تعجّب كرده اى، پس چنين مى گويى: آقاى نويسنده! همه به مسجد جمكران مى آيند تا نماز بخوانند و دعا كنند، تو اينجا آمده اى كه بنويسى؟! نوشتن را براى خانه بگذار و اينجا نماز بخوان.
به تو حقّ مى دهم، ولى نكته مهم اين است كه من در خانه نمى توانم اين كتاب را بنويسم، هراس مرا فرا مى گيرد، من از دست دشمن به اينجا پناه آورده ام.
كدام دشمن؟ دشمنى كه از هر دشمنى، دشمن تر است، دشمنى كه سوگند ياد كرده است نسل بشر را به تباهى بكشد، من از دست شيطان به اينجا پناه آورده ام.
يادت هست كه چند بار به تو گفتم مى خواهم اين كتاب را بنويسم، تو هر بار كه مرا مى ديدى از من درباره آن سؤال مى كردى و من هم به تو جوابى مى دادم كه نااميد مى شدى، شيطان همه قدرتش را به ميدان آورده بود، او نمى گذاشت من كارى انجام بدهم.
چقدر شيطان استاد است!!او چقدر در غافل كردن مردم، هنر دارد، او هر كسى را به چيزى مشغول مى كند تا مبادا دعاى براى ظهور، فراگير شود! اوّلين كار او اين است كه تهمت هاى ناروا به مهدى(عليه السلام)مى زند، كارى مى كند كه مردم خيال كنند وقتى مهدى(عليه السلام)بيايد حمام خون راه مى اندازد و بيشتر مردم روى زمين را مى كُشد.
در حالى كه آن حضرت، مهربان تر از همه است، او با كسانى كه ظالم و ستمگرند و با حق و حقيقت دشمنى دارند سر جنگ دارد، او مى آيد تا اشك از صورت يتيم پاك كند و دل شكسته مظلوم را شاد كند و ياور بى پناهان باشد ، او مى آيد تا با ظلم ها و بى عدالتى ها مبارزه كند، كسانى كه خونِ مردم را در شيشه كرده اند حاضر نيستند از قدرت كنار بروند، آنان هستند كه جنگ را آغاز مى كنند، مهدى(عليه السلام) از خود و يارانش دفاع مى كند و آنان را به پذيرش حق دعوت مى كند، امّا آنان حق را نمى پذيرند و كار به جنگ مى رسد و آن ستمكاران به سزاى اعمالشان مى رسند.
* * * حتماً نام سفيانى را شنيده اى؟ او چند ماه قبل از ظهور مهدى(عليه السلام)قيام خواهد كرد، هدف او اين است كه از برقرارى عدالت مهدوى جلوگيرى كند، او دشمن اصلى مكتب تشيع است، از سوريه به سمت عراق مى آيد، شهر كوفه را تصرف مى كند، شيعيان زيادى را به شهادت مى رساند، او جنايت هاى بيشمارى انجام مى دهد، حمام خون به راه مى اندازد، خون بى گناهان زيادى را به زمين مى ريزد.
اين پيام مهدى(عليه السلام) براى شيعيان است: "براى ظهور من بسيار دعا كنيد كه بسيار دعا كردن براى ظهور، گشايش امور خودتان است". ما بايد به اين پيام اهميّت زيادى بدهيم، انتظار امام از ما، "زياد دعا كردن" است، ما بايد براى ظهورش، زياد دعا كنيم كه با ظهور او، همه گرفتارى ها برطرف خواهد شد و عدل و داد، همه جهان را فرا خواهد گرفت.
آرى، يكى از مهم ترين وظيفه هاى ما در اين روزگار، دعا براى ظهور است تا مهدى(عليه السلام) از زندان غيبت آزاد گردد، ما بايد از خدا بخواهيم تا خدا هر چه زودتر او را از زندان گرفتارى ها نجات بدهد، وقتى ما مى گوييم: "اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الفَرَج"، يعنى خدايا! حجّت خودت را از زندان گرفتارها آزاد بگردان!.
* * * امروز امام ما از ديده ها پنهان است، او در پس پرده غيبت است و ما نمى توانيم او را ببينيم. من پيام مهدى(عليه السلام) را برايت بازگو كردم، لحظه اى دقّت كن، اين پيام را نائب دوم آن حضرت براى ما بازگو كرده اند (نائب دوم محمدبن عثمان(قدس سره)بود كه در سال ۳۰۵ هجرى قمرى از دنيا رفته است)، يعنى تقريباً ۴۰ سال از زمان غيبت گذشته بود كه مهدى(عليه السلام)از شيعيان خواست كه براى ظهور زياد دعا كنند، ولى آيا شيعيان به اين وظيفه خود عمل كردند؟ وقتى تاريخ را بررسى مى كنيم مى بينيم كه زياد دعا كردن براى ظهور تبديل به فرهنگ عمومى شيعيان نشد و براى همين بود كه دوران غيبتِ امام، اين قدر به طول كشيد!
سخن درباره سرگردانى شيعه بين "امر مهم" و "امر مهم تر" بود، ما همواره عدّه اى را مى بينيم كه از امر مهم تر غافل مى شوند و به امر مهم مشغول مى شوند، اكنون نمونه ديگرى از آن را بازگو مى كنم:
روز عاشورا، روزى است كه شيعه به عزادارى مى پردازد، زيباترين خاطره ها براى يك شيعه در آن روز شكل مى گيرد، در آن روز هر كس در هر كجا باشد دوست دارد به وطن خود بازگردد و در مراسم عزادارى آنجا شركت كند، چون از زمان كودكى به عزادارى در وطن خود، انس زيادى گرفته است.
گريه بر مظلوم كربلا، دل را نورانى مى كند و براى همين است كه شيعه در روز عاشورا، يك حسّ معنوى را تجربه مى كند كه در اوج پاكى و زيبايى است، او احساس مى كند كه روح او، سبك شده است و مى تواند در آسمان معنويت پرواز كند. وقتى غروب عاشورا فرا مى رسد، او خدا را شكر مى كند كه توانسته است در اين مراسم مهم شركت كند، اين تجربه معنوى چه بسا براى او لذتى معنوى به همراه بياورد.
همه اين ها كه گفتم بسيار پسنديده، زيبا و عالى است، امّا در اين ميان كمتر كسى به اين فكر مى كند كه قرار است مهدى در روز عاشورا ظهور كند، اكنون كه عاشورا تمام شد و او ظهور نكرد پس غم ها و غصه هاى مولا ادامه پيدا كرده است! كسى كه به اين معرفت و آگاهى رسيده باشد، حسّ غم و اندوه همه دل او را فرا مى گيرد، او به غم مولاى خود، غمگين مى شود. او با خود مى گويد: "امروز قرار بود آقاى من بيايد، ولى نيامد، آن يار سفر كرده ما نيامد؟ ديدى چه خاكى بر سر ما شد؟"، او هنگام غروب در حالى كه اشك در چشم دارد به خدا از طولانى شدن اين روزگار سياهى ها، شكايت مى كند، او اشك مى ريزد و باز هم دعا مى كند، در حالى كه ديگران در حس و حال ديگرى هستند، او از عمق وجودش به خاطر طولانى شدن غيبت امام مى سوزد، آه مى كشد...
يكى از اعمال شب هاى ماه رمضان اين است كه دعاى "افتتاح" بخوانيم، اين دعا را امام زمان براى شيعيان بازگو كرده اند، شايد بتوان گفت كه اين دعا سفارش مهم امام زمان به ما مى باشد كه تقريباً در سال ۳۰۰ هجرى به دست شيعيان رسيده است.
فرازهاى زيادى از اين دعا را مى خوانيم تا به جمله هاى پايانى دعا مى رسيم (من بر اين باور هستم كه همه دعا مقدمه اى براى رسيدن به اين جمله هاى پايانى است)، محور اين جملات هم اين نكته مهم است: "شِكوه به خدا از طولانى شدن روزگار غيبت"!
آرى، سخن من درباره مهم ترين دعاى ماه رمضان است، من از مهم ترين پيام اين دعا سخن مى گويم، گروهى همواره از خدا شكايت مى كنند كه چرا روزگار غيبت طول كشيده است، آنان به حكمتِ خدا اعتراض مى كنند، اين اعتراض آنان، كارى ناشايست است، ما نبايد از كارهاى خدا شكايت كنيم، همه كارهاى خدا از روى حكمت و مصلحت است و ما حق نداريم از خدا شكايت كنيم، پس "شكايت از خدا" كارى اشتباه است.
ولى دقّت كن كه در اين دعا سخن از "شِكوه به خدا" است، يعنى ما از سختى هاى اين روزگار به درگاه خدا شِكوه مى بريم و از او مى خواهيم تا گره از كار بگشايد.
خدا را شكر مى كنم كه تا اينجاى كتاب را نوشتم، هنوز مطالب زيادى در ذهنم هست، ولى كمى خسته شدم، نماز مغرب و عشا نزديك است، نماز كه خوانديم به خانه يكى از دوستان مى رويم، يك طبقه از خانه او، حسينيّه است و سال هاى سال در آنجا مجلس روضه برقرار شده است، من دوست دارم براى استراحت به آن حسينيّه بروم.
نماز مى خوانيم و بعد به خانه دوستم مى رويم، از مسجد تا خانه او فقط ده دقيقه راه است. وقتى به خانه او مى رسيم او بسيار خوشحال مى شود. شب را استراحت مى كنم و صبح زود، بار ديگر به سوى مسجد جمكران مى آيم، دفترم را باز مى كنم، مسير نوشتن را ادامه مى دهم...
* * * سخن به اينجا رسيد كه در سبك زندگى ما بايد شِكوه به خدا حتماً وجود داشته باشد، اين شِكوه باعث مى شود كه ما از نااميدى دور بشويم، در دعاى "نُدبه" چقدر زيبا به اهميّت شِكوه اشاره شده است، در آنجا خطاب به مهدى(عليه السلام)چنين عرضه مى كنيم: "آقاى من! تو در سختى ها گرفتار شده اى و من شِكوه و ضجّه اى ندارم، ناله اى ندارم!".
آيا تا به حال به اين فكر كرده اى كه دعا براى ظهور، نياز به برنامه دارد؟ من تا اينجاى كتاب به "شِكوه به خدا"، "درخواست از خدا براى انتقام گرفتن از دشمنان" و "دعاى دسته جمعى"، اشاره كردم، اكنون مى خواهم درباره اين جمله بيشتر سخن بگويم: "اِرْحَمْ اِستِكانَتَنا". "خدايا! به بيچارگى ما رحم كن!".
اين جمله در پايان دعاى عهد آمده است، "اِستكانَة" به معناى "آشكار ساختن بيچارگى" است، وقتى كسى گرفتار بلاها و سختى ها شده است وقتى به درگاه خدا رو مى كند، خدا دوست دارد تا او بيچارگى خود را آشكار كند و نشان بدهد، در ماجراى قوم يونس(عليه السلام) خوانديم كه آنها خاكستر بر سر ريختند و بعضى از آنها هم ريسمان به گردن آويختند، آنها اين گونه بيچارگى خود را نشان دادند.
نمى دانم اين حكايت را شنيده اى كه خدا به حضرت موسى(عليه السلام) فرمود: اى موسى! آيا مى دانى كه چرا من تو را به پيامبرى انتخاب كردم و تو را براى هم صحبتىِ خود انتخاب نمودم؟ موسى در جواب گفت: نه. خدا فرمود: اى موسى! ديدم كه تو در مقابل عظمت من به سجده مى روى و صورت خود را بر خاك مى نهى، پس تو را از همه مردم دنيا متواضع تر يافتم و براى همين تو را به پيامبرى انتخاب نمودم.
در اين هنگام موسى(عليه السلام)بار ديگر به سجده رفت و صورت خود را بر خاك قرار داد. خطاب رسيد: اى موسى! سر خود را بالا بگير، و اين خاك ها كه بر صورت دارى را بر بدن خود بمال كه من اين خاك را شفاى درد جسم و جان تو قرار داده ام.
يك روز امام حسن عسكرى(عليه السلام)درباره روزگار غيبت سخن گفتند و به فتنه هايى كه جامعه را فرا مى گيرد اشاره كردند، يكى از ياران آن حضرت پرسيد: "چه كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا مى كنند؟"، امام چنين پاسخ داد: "فقط كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا مى كنند كه بر اعتقاد به امامت مهدى ثابت بمانند و خدا به آنان توفيق بدهد كه براى ظهور دعا كنند".
آرى، اين حديث به ما گوشزد مى كند كه دعا براى ظهور مهدى(عليه السلام)چيزى است كه خدا توفيق آن را مى دهد، بايد لطف خدا شامل حال ما شود، وگرنه شيطان در كمين است و ما را به هر چيزى مشغول مى كند و نمى گذارد ما براى ظهور مولاى خود دعا كنيم، هر گاه كه نسيم رحمت بوزد و ما را از خواب غفلت بيدار كند دعا براى ظهور بر زبان ما جارى مى شود.
* * * ما بايد با خدا آشتى كنيم و از او بخواهيم تا تقصير ما را ببخشد، ما دچار يك غفلت تاريخى شده ايم، به امور مهم و خوب بسنده كرده ايم و از امر مهم تر كه دعا براى ظهور است غافل شده ايم، چقدر هيأت ها را ديده ايم كه نزديك به يك ساعت براى امام حسين(عليه السلام)سينه مى زنند (كه كارى خوب و عالى است) امّا در آخر جلسه فقط به يك دعا براى ظهور اكتفا مى كنند، تازه آن دعا هم با بى توجّهى همراه است، چگونه است كه يك ساعت سينه زنى خستگى نمى آورد امّا اگر بخواهيم مثلاً ده دقيقه براى ظهور آقاى خود دعا كنيم، عدّه اى مى گويند: "جمعيّت خسته مى شود"، روشن و آشكار است كه شيطان به دعاى ظهور بسيار حسّاس است، او هر كارى مى كند تا مبادا شيعيان همگى با دل هاى متّحد، دست به دعا بردارند و ظهور مولا را بخواهند. تجربه نشان داده است اگر جمعى هم پيدا بشوند كه دغدغه دعاى ظهور را داشته باشند، شيطان به ميدان مى آيد و ميان آنان به اندك بهانه اى اختلاف مى اندازد، كسانى كه مى خواهند براى ظهور دعا كنند بايد بسيار هشيار باشند، بايد بدانند كه مى خواهند مستقيم با خود شيطان وارد مبارزه شوند، پس هر چيزى را كه باعث مى شود شيطان بهانه پيدا كند بايد كنار بگذارند، هر كس كه مى خواهد در مسير دعاى ظهور باشد بايد تواضع بسيار زيادى داشته باشد، او بايد فروتن باشد، اگر فروتنى او كم باشد، شيطان بهانه اى پيدا مى كند و اختلاف ايجاد مى كند.
وقتى براى ظهور امام خود دعا مى كنى درهاى خير و سعادت به روى تو باز مى شود، همين دعا براى ظهور باعث مى شود تا قلب تو نورانى شود، گناهان تو بخشيده شود، بلاها از تو دور شود، عمر تو طولانى گردد، تو در نزد خدا عزيز مى شوى، او به تو نظر مهربانى مى كند، از تشنگى روز قيامت در امان خواهى بود و از شفاعت پيامبر بهره مند خواهى شد.
وقتى دعا براى ظهور مى كنى به چهره شيطان خراش مى اندازى و او را بسيار ناراحت مى كنى، تو در سايه گسترده رحمت خدا قرار مى گيرى و خدا و پيامبر را از خودت خوشحال مى سازى.
با دعا براى ظهور، غم و اندوه از دل خودت برطرف مى گردد، يك شادمانى درونى به قلب تو وارد مى شود، فرشتگان در حق تو دعا مى كنند و به كمال ايمان مى رسى...
همه اين ها آثار دعا براى ظهور است كه من قسمتى از آن را بازگو كردم، اگر به كتاب "مكيال المكارم" مراجعه كنى مى بينى كه در آنجا براى دعاى ظهور ۹۰ اثر و فايده ذكر شده است، آرى، اگر آن كتاب را با دقّت مطالعه كنى متوجّه مى شوى كه دعا براى ظهور يعنى رسيدن به همه خوبى ها! با اين دعا مى توان به عصاره همه زيبايى ها دست يافت.
من قدرى بايد فكر كنم، اگر قرار باشد مثلاً يك شبانه روز از عمر مرا به صورت فيلم مستند در آورند آيا در اين فيلم نشانه اى از دعا براى ظهور مهدى(عليه السلام) پيدا مى شود؟ آيا در شبانه روز، من لحظاتى را براى دعاى ظهور اختصاص مى دهم؟
بايد كمى فكر كنم، بايد زندگى خود را رنگ و بوى ديگرى بدهم، بايد زندگى من، با زندگى كسى كه اصلاً به مهدى(عليه السلام) باور ندارد فرقى داشته باشد! مگر آن حضرت از من نخواسته است تا زياد براى ظهور او دعا كنم؟ "زياد دعا كردن يعنى اين كه روزى صد بار براى ظهور دعا بنمايم".
بايد يك تصميم مهم بگيرم، وقتى نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء را مى خوانم سعى كنم در قنوت هر نماز، بيست بار چنين بگويم: "اللهمَّ عَجِّل لِوَليِّكَ الفَرَج" (اگر در قنوت اين كار را انجام ندادم، پس بعد از نماز، بيست بار اين ذكر را تكرار كنم). در اين صورت هر روز، صد بار براى آزادى امام خود از زندان گرفتارى ها دعا كرده ام.
اگر من نمى توانم روزى صد بار براى ظهور دعا كنم چقدر خوب است حدّاقل روزى سى بار دعا كنم زيرا كسى كه هر روز سى بار براى ظهور دعا كند، زياد براى ظهور دعا كرده است.
زمانه عوض شده است، قبلاً مردم وقت و حوصله خواندن كتاب هاى طولانى را داشتند، ولى من تجربه كرده ام، اگر كتاب طولانى باشد، مردم رغبت كمترى به مطالعه آن پيدا مى كنند، براى همين به پايان كتاب نزديك شده ايم، سخنانى هنوز در ذهنم مانده است ولى آنها را براى فرصت ديگر مى گذارم، من از تو تشكّر مى كنم كه اين مدّت همراه من بودى، تو بهترين دوست من بودى، بدان كه دل من براى تو تنگ مى شود.
تأكيد كردم كه چقدر خوب است شيعيان دور هم جمع شوند و براى ظهور دعا كنند. (فرقى نمى كند چه وقتى از شبانه روز اين اتّفاق بيفتد، صبح باشد يا شب، در خانه باشد يا در مسجد و حسينيّه يا در جاى ديگر)، چقدر خوب است كه صورت ها را روى خاك بگذارند و اين گونه بيچارگى خود را به درگاه خدا نشان بدهند، گردن كج كنند، دست خود را تكان بدهند، اين گونه به خدا التماس كنند كه ظهور را نزديك گرداند.
چگونه مجلس روضه امام حسين(عليه السلام)تبديل به يك فرهنگ عمومى شده است، به اميد آن روز كه "مجلس دعاى ظهور" نيز اين چنين شود، ما بايد كودكان خود را همراه خود به اين مجالس ببريم، تا آنان با اين فرهنگ آشنا شوند، كسانى كه ذوق فكرى دارند براى پربارتر كردن اين مجالس همت گمارند، چقدر خوب است در پايان مجلس، سفره اطعام هم باشد، كسانى كه از پول خود در راه رونق مجلس دعاى ظهور خرج كنند از پاداش زيادى برخوردار خواهند شد و خدا به مال آنان بركت خواهد داد.
مجلس دعاى ظهور
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَـنِ الرَّحِيمِ
اللهمّ صَلِّ على محّمد و آلِ محمّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَ الْعَنْ وَ اَهْلِكْ اَعْدائَهُم اَجمعين. أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه. الحمد الله على كُلّ حال.