سایت استاد مهدي خداميان آرانی
۱۹. کتاب بهشت فراموش شده | |
تعداد بازديد : | ۱۶ |
موضوع: | خانواده |
نويسنده: | مهدى خداميان |
زبان : | فارسی |
سال انتشار: | چاپ دهم، ۱۳۹۶ |
انتشارات: | بهار دلها |
در باره کتاب : | قدر پدر و مادر خود را بيشتر بدانيد |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
آيا شما پدر و مادر خود را دوست داريد؟ آيا مى خواهيد عشق و محبّت شما به آنها بيشتر و بيشتر شود؟
آيا مى دانيد چگونه مى توانيد از قلب پدر و مادر خويش به اوج آسمان ها پرواز كنيد؟ آيا مى دانيد اگر پدر و مادر را از خود راضى كنيد، خدا از شما خشنود مى شود؟
برادرم! ، خواهرم! آيا مى خواهيد به درياى بى انتهاى رحمت الهى متّصل شويد؟ آيا مى خواهيد خدا به شما نظر رحمت بكند؟
نمى دانم تا به حال به اين مطلب فكر كرده اى كه كدام يك از كارهاى خوب، زودتر از همه كارها، باعث خشنودى خدا مى شود؟
من يك روز تصميم گرفتم تا تمام كارهاى خوب خود را مورد بررسى قرار داده و ببينم كه خشنودى خدا را چگونه مى توانم زودتر به سوى خود جذب كنم.
براى همين مدّت زيادى روى اين موضوع فكر كردم.
در واقع من يك مسابقه برگزار كرده بودم و مى خواستم ببينم كدام يك از كارهاى خوب مى تواند مرا در آغوش مهربانى خداوند قرار دهد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) با شنيدن اين خبر همراه با تعدادى از ياران خود به سوى خانه آن جوان حركت كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد خانه شد و در كنار بستر آن جوان نشست.
آن جوان چشمانش را باز كرد و ديد كه پيامبر مهربانى ها، در كنار او نشسته است.
اينجا بود كه آن جوان خوشحال شد و اشك در چشمانش نشست.
بهتر است، اكنون كه آن حضرت در ميان ما نيست و روح بلندش به ملكوت اعلى پيوسته است، به سراغ راستگوترين صحابى اش برويم.
در ميان اين همه جمعيّت بايد ابوذر را پيدا كنيم، زيرا او راستگوترين فرد روزگار است.
خداى من! كجا مى توانيم ابوذر را پيدا كنيم؟ آيا تو او را ديده اى؟
به هر حال بعد از چند روز پرس و جو، خبردار مى شويم، مطلوب ما اكنون در كنار كعبه مى باشد.
نگاهى به او كردم، ديدم از بس گريه كرده، چشمانش قرمز شده است.
به او گفتم: در خدمت شما هستم.
به گوشه اى از صحن رفتيم و او شروع به سخن گفتن كرد. او گفت: اهل تبريز هستم، حاجت مهمّى دارم و مى خواهم به آرزوى خود برسم. امّا هر كارى كردم، دعايم مستجاب نشد. هر دعايى كه به من معرّفى شد، خواندم. هر ذكر و دعايى كه فكرش را بكنى، خواندم ولى نتيجه نگرفتم. من ديگر درمانده شده ام، نمى دانم چه كنم؟ آيا راه حلّى به فكرتان مى رسد؟
من نگاهى به او كرده، گفتم: اشكال كار همين است كه تو هر چه را شنيدى، عمل كردى بدون اين كه تحقيق كنى، آيا آن چه را شنيده اى، درست است يا نه.
به راستى خدايى كه خود زيبا است، كدام يك از اعمال ما را زيباتر مى بيند و آن را بيشتر مى پسندد.
خواننده عزيز، آيا شما حاضرى مرا كمك كنى؟
آخر من مى خواهم هر طور شده، آن كار زيبا را انجام دهم و از آن راه به خداى بزرگ نزديك شوم.
چه خوب است با هم كتاب هاى حديث را ورق زده، مطالعه كنيم يا تحقيق نماييم تا به جواب خود برسيم.
بهشت جايگاه بندگان خوب خدا است و هر كس در آن مسكن گزيند از غم و غصّه رها شده است و جز شادى و كاميابى در انتظار او نيست.
بهشت خانه زندگى و سلامتى است و هيچ ناراحتى در آن جا نيست. مؤمنان هر چه آرزو كنند برايشان آماده مى شود.
آيا مى دانى كه بهشت طبقه هاى متعدّدى دارد و هر كس به ميزان مقامى كه دارد در قسمتى از بهشت منزل مى كند و زندگى زيباى خويش را ادامه مى دهد.
آيا مى دانيد بالاترين طبقه بهشت كجاست؟ آرى، "عليّين" بالاترين جايگاه بهشت مى باشد و خانه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت على(عليهم السلام) در آن جا مى باشد.[۱۰]
طوفان هاى شن بر سر راهم ظاهر مى شدند و من هر بار ناچار بودم تا آرام شدن طوفان، صبر كنم.
همين باعث شد كه نتوانم روز عرفه، خود را به مكّه برسانم، اين راه طولانى را طى كرده بودم ولى نتوانستم حجّ واجب را بجاى آورم. خيلى ناراحت بودم كه چنين سعادتى را از دست دادم.
يكى از دوستانم به من پيشنهاد داد تا پيش پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم و با او در اين مورد سخن بگويم.
اكنون مى خواهم نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم، خوب است كه همراه من بيايى.
بعد از سلام، مى گويد: اى رسول خدا! من خيلى علاقه دارم كه به جهاد بروم و در راه خدا با دشمنان جنگ نمايم.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: به جهاد برو و بدان كه اگر شهادت نصيب تو شود، به سعادت بزرگى دست يافته اى و اگر بازگردى، خداوند تمام گناهانت را مى بخشد، همانند روزى كه از مادر متولّد شده اى.
جوان چون سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را شنيد، به فكر فرو رفت. او كه مشتاق جهاد و شهادت بود، مشتاق تر شد و بى قرار. امّا نمى دانم كه چرا اين جوان اين گونه ناآرام است؟
مثل اين كه بر سر دو راهى گير كرده است. آيا موافقى كنار او برويم و با او سخن بگوييم. شايد بتوانيم به او كمكى كنيم.
مدّتى بود كه عشق ديدار امام صادق(عليه السلام) را در سر داشتم و به دنبال فرصت مناسبى بودم تا به مدينه سفر كنم و ضمن زيارت قبر پيامبر، امام خويش را هم ملاقات نمايم.
مقدمات سفر را فراهم مى كردم كه مادرم متوجّه شد، براى سفرى دور و دراز آماده مى شوم.
ــ پسرم! مى خواهى به سفر بروى؟
ــ آرى.
البتّه مغازه و سرمايه چندانى هم ندارم.
جنسى را به صورت عمده خريدارى مى كنم و به صورت جزئى مى فروشم و از اين طريق زندگى خود را مى گذرانم.
امروز وقتى در بازار عبور مى كردم به مشترى خوبى برخورد نمودم.
او مقدار زيادى از كالاى مرا مى خواست.
هر روز، خبر از بين رفتن عدّه اى از هموطنان را در تصادف ها مى شنويم.
اين يك نمونه از مرگ هاى ناگهانى است.
آيا شما راهى مى شناسيد كه به وسيله آن بتوانيد مرگ هاى ناگهانى را از خود دور كنيد؟
آيا موافقيد سخن امام باقر(عليه السلام) را در اين زمينه براى شما نقل كنم؟
در مورد اهمّيت نماز، سخن بسيار گفته شده است و حتماً شنيده اى كه در روز قيامت اوّل عملى كه مورد بررسى قرار مى گيرد، نماز مى باشد.
اگر نماز مورد قبول واقع شد، همه كارهاى نيك انسان مورد قبول واقع مى شود، امّا اگر نماز قبول نشود، اعمال خوب و نيكوىِ ديگر هم مورد قبول واقع نمى شود.[۲۴] دوست من! حتماً مى دانى كه براى اين كه نماز مورد قبول خداوند واقع شود، بايد احكام نماز را به دقّت مراعات كنيم.
لباس ما نبايد از پول حرام خريدارى شده باشد;
محلّ زندگى من شهر كوفه بود و در آنجا به كسب و كار مشغول بودم.
در شهر خود با بعضى از ياران امام صادق(عليه السلام) آشنا شدم و همين آشنايى سبب شد تا من در مورد حقانيّت اسلام و شيعه تحقيق بيشترى كنم.
كم كم به مكتب شيعه علاقمند شدم و دين اسلام را به عنوان دين خود قبول كرده و مسلمان شدم و از پيروان امام صادق(عليه السلام) گرديدم.
من با مادر خود زندگى مى كردم و صلاح نديدم كه خبر مسلمان شدن خود را به او بگويم، زيرا تمام فاميل، برايم درد سر درست مى كردند.
متأسّفانه شيطان، همواره تلاش مى كند تا انسان را از مسير صحيح بندگىِ خدا خارج نمايد و او را به گردابِ گناه بيندازد.
براى همين سعى كنيم تا با كمك گرفتن از خداوند، در دام وسوسه هاى شيطان نيفتيم و با سپرى كردنِ زندگى افتخارآميز به ديدار معبود بشتابيم.
اكنون اين سؤال مطرح است كه ما چگونه مى توانيم آثار شوم گناهان را از بين ببريم تا دوباره مورد لطف و عنايت خداوند قرار گيريم؟
همه مى دانيم كه خداوند، درِ توبه را به سوى بندگان خود باز گذاشته و وعده فرموده كه گناه توبه كنندگان را مى بخشد.
او يك روز به منزل من آمد و در مورد مشكلش سخن گفت.
از گفته هايش چنين برداشت كردم كه مدّتى است، بركت از زندگى او رفته و وضع كاسبى اش به هم ريخته و حسابى هم مقروض است.
قبل از اين، همه حسرت كاسبى او را مى خوردند و از اين كه كار او اين همه رونق دارد، انگشت به دهان مى گرفتند، امّا اكنون با سيلى صورت خود را سرخ نگه مى دارد.
سعيد از من براى رفع مشكلش راهنمايى خواست.
از سخن امام صادق(عليه السلام) چنين استفاده مى شود كه هر كس به كربلا برود خداوند "خير زياد" به او عنايت مى نمايد.[۳۰] آرى، وقتى پا به صحراى كربلا مى گذارى سراسر عشق و شعور مى شوى، زيرا آن جا سرزمينى است كه تمامى زيبايى ها در مقابل تمامى زشتى ها ايستادگى و جان فشانى نمود.
كربلا، درس آزادگى و دلدادگى را به همه تاريخ ياد مى دهد و تو، چون كربلايى مى شوى، اين همه پيام هاى پر معنى را با وجودت درك مى كنى و تحوّلى بزرگ در تو ايجاد مى شود و به "خير زياد" مى رسى!
دوستان من!
اگر به قرآن مراجعه كنيم، متوجّه مى شويم كه خداوند ما را براى عبادت و بندگى خويش خلق نموده است.[۳۲] البتّه اين عبادت و بندگى براى خداوند هيچ نفعى ندارد بلكه در سايه آن روح ما رشد كرده، آمادگى پيدا مى كند تا به مقام هاى بسيار والايى برسد.
آرى، هر چقدر ما بتوانيم بيشتر به عبادت بپردازيم به خدا نزديك تر شده، مى توانيم به سوى سعادت ابدى خود پيش برويم.
در صورتى كه در زندگى بشر نيايش و عبادت وجود نداشته باشد، روح انسان لطافت خود را از دست مى دهد و قلب انسان در غوغاى زندگىِ روزمره به تاريكى و سياهى مى گرايد.
ناگهان بوى خوشى به مشام همه مى رسد.
همه از هم مى پرسند، اين بوى خوش از كجا است كه ما را چنين مدهوش خود كرده است؟!
من در اين ميان از فرشتگان مى پرسم كه اين بوى خوش از كجا است؟
و جواب مى شنوم: "خداوند بهشت را براى بندگان خوب خود آماده كرده است. امروز به دستور خداوند پرده از جلو بهشت برداشته شد و براى همين بوى خوش آن تمام صحراى قيامت را فرا گرفت".
۱ . أُسد الغابة، ابن الأثير، (۶۳۰ ق)، دار الكتاب العربي، بيروت.
۲ . الإصابة، ابن الأثير، (۶۳۰ ق)، دار الكتاب العربي، بيروت.
۳ . الأمالي، الشيخ الصدوق ۳۸۱، الطبعة الأولى، ۱۴۱۷ ق، مؤسّسة البعثة، قمّ.
۴ . الأمالي، الشيخ الطوسي، (۴۶۰ ق)، الطبعة الأولى، ۱۴۱۴ ق، دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزيع، قمّ.