کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل اول

      فصل اول



    س: حاج آقا! مدّتى قبل، شخصى در يكى از مساجد اين شهر در ضمن سخنرانى گفت: "هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)يك پيش آمد بوده است"، وقتى شما اين سخن را شنيديد برآشفته شديد، علّت اين برآشفتگى شما چه بود؟
    ج: سعى مى كنم تا به خاطر خطاى ديگران برآشفته نشوم، همه ما انسان هستيم و ممكن است خطا كنيم، امّا علّت برآشفتگى من اين بود كه آن سخنران عقيده باطل خود را در مجلس اهل بيت(عليهم السلام)بازگو كرد، او وقتى اين سخن را بازگو مى كرد، كلمه "پيش آمد" را با صداى ضعيف طورى ادا كرد كه از آن، "بى اهميّت بودن اين پيش آمد" استفاده شد، آن روز، جوانان زيادى پاى منبرِ او بودند، آنها آمده بودند تا با آموزه هاى مكتب تشيّع آشنا شوند، آن سخنران تلاش كرد تا ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام)را كمرنگ نشان دهد و آن را در ذهن جوانان بى اهميّت جلوه دهد.
    اگر او اين سخن را در بالاى منبر نمى گفت من اين گونه برآشفته نمى شدم. ما اجازه نمى دهيم مجالس اهل بيت(عليهم السلام)محلّى براى دفاع از قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام) بشود! اين خط قرمز همه كسانى است كه عشق فاطمه(عليها السلام) را به سينه دارند. منطقه كاشان، جايى نيست كه كسى از قاتلان فاطمه(عليها السلام) دفاع كند! جوانان غيور اين شهر ديگر به آن شيخ، اجازه چنين كارى را نمى دهند.

    س: مگر چه اشكالى دارد ما هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) را يك پيش آمد و اتفاق بدانيم؟ كجاى اين سخن دفاع از قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام)است؟
    ج: كسى كه مى گويد: فاطميّه، يك پيش آمد بوده است در واقع مى خواهد بگويد: قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام)نمى خواستند آن حضرت را به شهادت برسانند، آنان آمده بودند تا تهديدى كنند ولى آنچه نبايد پيش بيايد پيش آمد و خودشان بعداً پشيمان شدند، آنها مى گويند: همه آن اتفاقات، "پيش آمد" بوده است و آنان نمى خواستند محسن(عليه السلام)را شهيد كنند و فاطمه(عليها السلام)را بين در و ديوار قرار بدهند! جمعيت زياد شده، ازدحام و غوغايى بر پا شده، هجوم جمعيت باعث فشار به در شده و در آن شلوغى كسى نفهميده است كه چه پيش مى آيد و نتيجه آن شده است كه نبايد مى شد!!

    س: اگر هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) پيش آمد نبوده است، پس چه بوده است؟
    ج: هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) يك برنامه دقيق بود و از قبل طراحى شده بود و دشمنان با اجراى آن برنامه به دنبال آن بودند كه به اهداف خود برسند.

    س: حاج آقا! يعنى شما بر اين باوريد كه دشمنان با قصد و هدف قبلى به خانه فاطمه(عليها السلام) حمله كردند و آنجا را به آتش كشيدند و آن ظلم ها و ستم ها به صورت اتفاقى روى نداده است؟
    ج: منظور من دقيقاً همين است، عزادارى ها در ايّام فاطميّه براى يك "پيش آمد" نيست، ما عزادارى مى كنيم چون مى خواهيم از برنامه ريزى آن دشمنان، بيزارى بجوييم، ما قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام)را كسانى مى دانيم كه براى شهادت آن حضرت، برنامه ريزى كرده بودند و به دقّت، نقشه خود را اجرايى كردند، پشت پرده رفتار آنان، يك مكتب فكرى بود، ما از آن مكتب فكرى بيزارى مى جوييم زيرا آن مكتب فكرى هنوز زنده است و يار و مددكار مى جويد، ما در عزاى فاطمه گريه مى كنيم تا به همه اعلام كنيم در مقابل اين مكتب فكرى به ميدان آمده ايم و با آن مبارزه مى كنيم. اگر حرف آنان را قبول كنيم و بگوييم ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام)يك اتفاق بوده است، فردا مى گويند: "آن اتفاق تمام شد و رفت"، ما نگران قدم بعدى آنان هستيم.

    س: مگر قدم بعدى آنان چيست؟
    ج: قدم بعدى، همان سخن غزالى است. "غزالى" همان كسى است كه او را سرآمدِ عارفان سنّى ها مى خوانند و اهل سنّت او را "امام" لقب داده اند. او در قرن پنجم زندگى مى كرد و براى مردم اين گونه مى گفت: "اگر كسى جريان كربلا و كشته شدن حسين را براى مردم بگويد، كار حرامى انجام داده است".1
    آرى، وقتى فاطميّه، يك پيش آمدِ تاريخى شد، بعد از آن مى توان براى مردم گفت كه نقل حوادث تاريخى، اهميّتى ندارد. من شنيده ام كه عدّه اى مى گويند: "نقل حوادث تاريخى چه فايده اى براى امروز ما دارد؟"، ما بايد دقّت كنيم، اگر ما از آن ماجراها بى خبر باشيم، راه را گم مى كنيم. آن مصيبت ها، نقل تاريخ نيست، شرح ظلم هايى است كه بر اهل بيت(عليهم السلام)گذشته است، حكايتى از گذشته نيست، بلكه زندگى امروز است! اگر ما آن حوادث را ندانيم، در زمين دشمن، بازى مى كنيم، با ندانستن، به دشمن كمك مى كنيم، به راحتى فريب دسيسه هاى آنان را مى خوريم و راه را گم مى كنيم. اگر ما تأكيد مى كنيم كه ايّام فاطميّه را بايد با شكوه برگزار كنيم، براى اين است كه آن برنامه ريزى دشمنان، هنوز هست و در حال جريان است. تنها راه مقابله با آن برنامه ريزى اين است كه برائت و بيزارى از دشمنانِ اهل بيت(عليهم السلام) را از ياد نبريم، بايد همواره بر آن تأكيد كنيم تا از جريان نفاق جدا شويم و راه رستگارى را بپيماييم.

    س: چرا شما تأكيد داريد كه اگر از آن ماجراها بى خبر باشيم در زمين دشمن بازى مى كنيم؟ اين حرف شما چه پشتوانه اى دارد؟
    ج: يك روز، جمعى از شيعيان خدمت امام باقر(عليه السلام) بودند، آن حضرت به آنان رو كرد و فرمود: "عدّه اى هستند كه از ظلم و ستم هايى كه دشمنان بر ما روا داشته اند، بى خبرند و از آن هيچ اطلاعى ندارند، چنين افرادى شريك دشمنان ما هستند". آرى، اين حديث به ما ياد مى دهد كه اگر ماجراى آتش زدن درِ خانه فاطمه(عليها السلام) را ندانيم و يا از حوادث كربلا بى خبر باشيم، با اين كار خود شريك ظلم هايى هستيم كه به اهل بيت(عليهم السلام) شده است.2
    در اينجا به اين نكته اشاره مى كنم كه راز عزادارى شيعه در ايّام فاطميّه تأكيد به "برائت" است، شيعه براى كمال و رستگارى به دو بال نياز دارد، يكى بالِ محبّت به اهل بيت(عليهم السلام) و ديگرى بال برائت و بيزارى از دشمنان حق. عزادارى در مصيبت حضرت فاطمه(عليها السلام)، تأكيد بر دو اصل "محبّت" و "برائت" است. اگر ما ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) را يك پيش آمد بدانيم آن وقت عزادارى ها آرام آرام كمرنگ مى شود.

    س: شما يك بار در سخنرانى خود گفتيد: "دشمنى با قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام) سخن از گذشته نيست بلكه سخن از آينده است" منظور شما از اين سخن چيست؟
    ج: همه ما مشتاق ظهور امام زمان(عليه السلام) هستيم و دوست داريم از ياران آن حضرت باشيم، وقتى آن حضرت در مكّه ظهور مى كند صبر مى كند تا يارانش يكى يكى از راه برسند و با او پيمان ببندند، بعد از آن است كه آن حضرت به سوى شهر مدينه حركت مى كند، همه ياران به همراه او راهى آن شهر مى شوند.
    حتماً مى دانى كه آن دو نفرى كه در حقّ حضرت فاطمه(عليها السلام) ظلم فراوان كردند در كنار قبر پيامبر دفن شده اند، امام زمان(عليه السلام)به مسجد پيامبر مى آيد و قبر آن دو نفر را مى شكافد و بدن آن دو نفر را از قبر بيرون مى آورد، نكته عجيب اين است كه بدن آن دو نفر، سالم از قبر بيرون مى آيد، اينجاست كه عدّه اى دچار شك و ترديد مى شوند، بعد امام زمان پيكر آن دو نفر را بر درخت خشكيده اى آويزان مى كند، ناگهان آن درخت سبز مى شود، اينجاست كه شك ها و ترديدها افزون مى شود و گروهى از كسانى كه تا اين لحظه در لشكر امام بوده اند در اين امتحان مردود مى شوند.3
    آرى، در آن روز هر كس كه به اندازه ذرّه اى محبّت قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام)را در دل داشته باشد راهش جدا مى شود، بعد از اين امتحان است كه امام زمان از آن دو نفر انتقام مى گيرد. وقتى من مى گويم دشمنى با قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام)سخن از آينده است منظورم اين است، ما امتحان سختى در پيش داريم، ما براى ظهور امام زمان دعا مى كنيم ولى آيا خود را براى اين امتحان آماده كرده ايم؟ بحث دشمنى با دشمنانِ خدا بحثى تاريخى نيست، بلكه نكته اى است كه هويّت شيعه را مى سازد، ما بايد از خدا بخواهيم تا مبادا ذرّه اى از محبّت دشمنان حضرت فاطمه(عليها السلام) در دلمان جاى بگيرد، زيرا اگر دل ما امروز در برائت از دشمنان محكم نباشد فردا راه را به خطا خواهيم رفت و گمراهى بر ما چيره خواهد شد.

    س: فلسفه اين كه امام زمان(عليه السلام) در مدينه آن اقدامات را انجام مى دهد چيست؟
    ج: عرض كردم كه ماجراى فاطميّه، يك اتفاق و پيش آمد نيست، بلكه يك روند و يك جريان است كه تا زمان ظهور امام زمان(عليه السلام)ادامه دارد، آن خط فكرى كه به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) هجوم بُرد، هنوز زنده است و يار و مددكار مى طلبد و عدّه اى را به سوى خود جذب مى كند، اين جريان در مقابل جريان حق و حقيقت است، وقتى امام زمان(عليه السلام)ظهور مى كند با اين اقدام خود، ريشه اين جريان را مى سوزاند، آن حضرت ابتدا ياران خود را امتحان مى كند و بعد از آن امتحان هاست كه اين جريان مى ميرد، آرى، روزگار ظهور روزگار نابودى اين جريان است.

    س: چرا شما بيزارى از قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام) را هويّت شيعه مى دانيد؟
    ج: به اين حديث دقّت كنيد: به امام صادق(عليه السلام) خبر دادند: "يكى از دوستان ما، شما را دوست دارد، ولى در دشمنى با دشمنان شما، ضعيف است، ما او را به خوبى مى شناسيم، او هرگز محبّتى به دشمنان شما ندارد، امّا بيزارى او از دشمنان شما كم است"، امام صادق(عليه السلام) چنين فرمود: "او هرگز از شيعيان ما نيست. كسى كه ادّعاى محبّت ما بنمايد ولى از دشمنان ما بيزارى نجويد، دروغگويى بيش نيست".4
    اين حديث را هم بشنويد: يكى از شيعيان نزد امام صادق(عليه السلام) آمد و گفت: يكى از آشنايان من، حضرت على(عليه السلام) را دوست دارد، امّا از دشمنان او، بيزارى نمى جويد. امام صادق(عليه السلام)فرمود: "چنين شخصى دشمن ماست، پشت سر چنين شخصى، نماز نخوان او شايستگى امام جماعت شدن را ندارد".5
    آرى، كسى كه از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) بيزارى نمى جويد، شايستگى امام جماعت ندارد، امروز ما به كجا مى رويم؟ آيا نماز جماعت بالاتر است يا سخنرانى كردن؟ روشن است كه منبر، ساختار فكرى جوانان شيعه را مى سازد، آيا كسى كه مدح قاتلان حضرت فاطمه(عليها السلام) را مى كند شايستگى آن را دارد كه بالاىِ منبر برود؟ اگر چنين كسانى مجال پيدا كنند جامعه شيعه را از هويّت خود دور خواهند كرد، مكتب تشيّع از ما مى خواهد پشت سر آنان نماز نخوانيم و پاى سخنان آنان ننشينيم چرا كه اگر به آنان مجال بدهيم هويّت مان را خواهند گرفت و راه را گم خواهيم كرد.

    س: شنيده ايم كه شما به ماجراى "صيحه آسمانى" هم اشاره اى داشته ايد، ماجراى آن چيست؟
    ج: يكى از نشانه هايى كه حتماً قبل از ظهور امام زمان(عليه السلام) پيش مى آيد، صيحه آسمانى است. صيحه آسمانى يعنى فريادى كه از آسمان بلند مى شود، در آن سالى كه قرار مى شود امام زمان ظهور كند، چند علامت روى مى دهد، مثلاً در شب 23 ماه رمضان در آغاز شب، صدايى بين زمين و آسمان بلند مى شود كه همه آن صدا را مى شنوند، اين جبرئيل است كه به امر خدا، همه مردم جهان را به سوى حضرت مهدى(عليه السلام)دعوت مى كند. با شنيدن اين صدا بسيارى از كسانى كه شيعه هم نيستند به امام زمان علاقمند مى شوند، امّا فرداى آن روز، شيطان فرياد برمى آورد كه حقّ با عثمان است و او مظلومانه كشته شده است. اين صداى شيطان در همه جا مى پيچد و همه اين صدا را مى شنوند و اينجاست كه خيلى ها دچار شك و ترديد مى شوند، آنان نمى دانند كه اين صداى شيطان است بلكه خيال مى كنند كه اين صدا، صدايى آسمانى است و براى همين فريب شيطان را مى خورند، در آن هنگام هر كس كه در دلش ذرّه اى از محبّت عثمان باشد دچار گمراهى مى شود هر چند كه سال ها خود را شيعه دانسته باشد، آرى، امتحان سختى در راه است، بحث بيزارى از دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) سخنى براى گذشته نيست، بلكه سخنى از جنس آينده است.6

    س: چرا شيطان در آن شب از "عثمان" سخن مى گويد و نام او را به زبان مى آورد و مردم را به سوى او فرا مى خواند؟ چرا نام ابوبكر و عُمَر (عُمَربن خطّاب) را نمى برد؟
    ج: دقّت كنيد كسى كه عثمان (خليفه سوم) را قبول داشته باشد حتماً ابوبكر و عُمَر را هم قبول دارد، كسى كه عثمان را بر حق بداند، حتماً آن دو نفر را هم بر حق مى داند، ولى شيطان در آن شب نام عثمان را مطرح مى كند زيرا عثمان از بنى اُميّه است و سُفيانى هم از بنى اُميّه است و در واقع شيطان مى خواهد براى سُفيانى، يار و ياور جمع كند، شيطان اين گونه احساسات مردم را تحريك مى كند و از آن براى گمراهى مردم بهره مى جويد.

    س: منظور شما از سُفيانى همان كسى است كه نزديك ظهور امام زمان، قيام مى كند و هدف او مقابله با حق و حقيقت است؟
    ج: بله. يكى از نشانه هاى ظهور امام زمان، قيام سُفيانى است. او در سوريه تشكيل حكومت مى دهد و اردن و فلسطين را تصرّف مى كند و سپس به عراق مى آيد و اين كشور را هم تصرّف مى كند، او تعدادى از شيعيان را در عراق به شهادت مى رساند و در شهر كوفه (نجف) مستقر مى شود و سپاهى را به سوى مدينه و مكّه مى فرستد زيرا شنيده است كه امام زمان در آنجاست، ولى خدا امام زمان را يارى مى كند و سرانجام سپاه او در دل زمين فرو مى رود و بعد از مدّتى خودش هم كشته مى شود.7
    نكته مهم اين است كه سُفيانى از نسلِ "ابوسفيان" است، او از بنى اُميّه است، در آغاز قيام سُفيانى، شيطان، نام عثمان را به زبان مى آورد و مردم را به سوى عثمان دعوت مى كند تا اين گونه مردم را به بنى اميه متمايل كند، همانطور كه گفتم عثمان از بنى اميه بود. به اين نكته توجّه كنيد: حكايت همچنان باقى است، اگر كسى ذرّه اى به عثمان محبّت داشته باشد در هنگام صيحه آسمانى راه را گم خواهد كرد، ما بايد نسل آينده را بيشتر با برائت آشنا سازيم، آنان بايد از كسانى كه در حق اهل بيت(عليهم السلام)ظلم كردند بيزارى بجويند تا در آينده راه را گم نكنند، راز زيارت عاشورا همين نكته است، اين كه از ما خواسته اند هر روز زيارت عاشورا بخوانيم براى اين است كه راه را گم نكنيم، زيارت عاشورا، درس نامه اعتقادى شيعه است و بيش از همه چيز بر "برائت" تأكيد دارد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱: از كتاب قلب شیعه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن