کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهارده

      فصل چهارده


    بيمارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) شدّت گرفته است و همه نگران حال او مى باشند.
    حضرت فاطمه(عليها السلام) همواره در كنار بستر پدر است. گويى تمام غم هاى دنيا، مهمان دل او هستند.
    حال پيامبر(صلى الله عليه وآله) لحظه به لحظه بدتر مى شود و مسلمانان بايد خود را براى غروب آن خورشيد مهربانى، آماده نمايند.
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) گاه از هوش مى رود و گاه به هوش مى آيد.
    در اين لحظات تنها فاطمه(عليها السلام) است كه آرام آرام كنار بستر پدر اشك مى ريزد.
    اين بار كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به هوش آمد، دخترش را كنار بستر خود ديد، ولى فهميد كه برادرش على آنجا نيست.
    گويا پيامبر(صلى الله عليه وآله) دلتنگ برادر خود شده است!
    براى همين صدا زد: دخترم! شوهرت على را خبر كن تا بيايد.
    حضرت فاطمه(عليها السلام) فوراً از امام حسن(عليه السلام) خواست تا برود و پدر را خبر كند.
    امام حسن(عليه السلام) به سرعت به نزد پدر آمد و گفت: بابا! رسول خدا، شما را مى طلبد.
    حضرت على(عليه السلام) با عجله خود را به كنار بستر پيامبر(صلى الله عليه وآله) رساند.
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: على جان! نزديك بيا! حضرت على(عليه السلام) نزديك پيامبر(صلى الله عليه وآله)رفت.
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: على جان سرت را پايين بياور مى خواهم سخنى با تو بگويم. حتماً سخن مهمّى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى خواهد به حضرت على(عليه السلام)بگويد. سخنانى بين رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت على(عليه السلام) ردّ و بدل مى شود.
    من خيلى دلم مى خواهد بدانم اين سخنان چيست و پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين لحظات آخر چه مطلبى را به حضرت على(عليه السلام)مى گويد.
    مثل اين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مژده اى به حضرت على(عليه السلام) داد كه او اين قدر خوشحال شده است.
    سخن پيامبر(صلى الله عليه وآله) تمام مى شود و لبخند بر چهره مولايت مى نشيند.
    آيا اجازه مى دهى من نزديك بروم و از حضرت على(عليه السلام) سؤال كنم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او چه فرمود؟
    اى مولاى مهربان، من نويسنده اى هستم كه زيبايى هاى شما را براى شيعيانتان مى نويسم، آيا مى شود به من بگوييد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين لحظات حسّاس به شما چه فرمود كه اين قدر شاد شديد؟!
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) به من فرمود:
    آيا اين آيه قرآن را خوانده اى كه خداوند مى فرمايد: (كسانى كه به خدا ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام داده اند، بهترين مردمان هستند).[22]
    من گفتم: آرى، اى رسول خدا!
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: منظور خداوند از بهترين مردمان، تو و شيعيان تو مى باشد كه در روز قيامت در حالى كه صورت هاى شما از نور مى درخشد محشور مى شويد و از آب حوض كوثر سيراب مى شويد.
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اى على! آيا اين آيه قرآن را خوانده اى كه خداوند مى فرمايد: (كسانى كه كافر شدند در آتش جهنّم قرار خواهند گرفت و آنان بدترين مردمان هستند).[23]
    من گفتم: آرى، اى رسول خدا!
    پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: منظور خدا از بدترين مردمان كه در آتش خواهند سوخت، دشمنان تو مى باشند كه در روز قيامت با چهره هاى سياه در حالى كه تشنه هستند به آتش عذاب گرفتار خواهند شد.[24]
    دوست من! بيا از خداوند بخواهيم كه ما را شيعه واقعى مولايمان قرار دهد، به راستى كه آنان در روز قيامت، هيچ اندوه و ترسى نخواهند داشت و آن روز براى آنها، روز سرور و شادمانى خواهد بود.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴: از كتاب آسمانىترين عشق نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن