کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل ۶

      فصل ۶


    در اين ميان، جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند. خدايا! اين همه جمعيّت از كجا آمده اند و در اين شهر چه مى خواهند؟
    نگاه كن! همه آنها از قبيله أسلم مى باشند. مردم اين قبيله در اطراف مدينه زندگى مى كنند، آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند. آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن آنان باخبر مى گردد، خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است.[56]
    هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند، خوب است آنها را با پول راضى كنيم!
    چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟ اين پول ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد. بايد از راه زنان در دل ها نفوذ كرد، هر كس بتواند زنان را به سوى خود جذب كند جامعه را مى تواند از آنِ خود بنمايد.
    كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شود. ابوبكر در منبر خود به اين سخن ها اشاره مى كند كه در حكومت من غذاهاى خوب براى شما مهيا خواهد بود و روزهاى خوبى در انتظارتان است.[57]
    آنجا را نگاه كن! بيرون مسجد، كنار درِ آن خانه را مى گويم. آن زن چه مى گويد، چرا صداى خود را بلند كرده است؟
    آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم.
    خدايا، اين شيرزن كيست كه اين گونه سخن مى گويد؟
    او از طايفه بنى عَدىّ است، او با گوش خود شنيده كه پيامبر، در روز غدير، على (عليه السلام) را به عنوان خليفه و جانشين خود معرّفى نموده است. اكنون، او چگونه براى پول و مال دنيا، دست از مولاى خود بردارد؟
    آفرين بر تو اى شير زن مدينه! كاش مردان مدينه به اندازه تو غيرت داشتند و اين گونه على (عليه السلام) را تنها نمى گذاشتند.[58]
    * * *
    اكنون، كار تبليغات شروع مى شود، بايد كارى كرد كه اين مردم باور كنند كه ابوبكر خليفه رسول خداست.
    ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفر از درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "اى خليفه خدا".
    همه تعجّب مى كنند، آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند: "من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه پيامبر هستم و به اين راضى هستم كه مرا به اين نام بخوانيد".[59]
    آرى، اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر، عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن، خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد: "اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد، آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم، آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟".[60]
    همه كسانى كه در پاى منبر خليفه نشسته اند سخن او را تأييد مى كنند، آرى، همه كسانى كه اينجا هستند به ياد دارند على (عليه السلام) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.[61]
    مگر تا مدّت ها، فقط على (عليه السلام) و خديجه (عليها السلام) همراه پيامبر نماز نمى خواندند؟[62]
    آن روزها كه هنوز ابوبكر مسلمان نشده بود، امّا اكنون كسى جرأت ندارد حقيقت را بگويد.
    * * *
    آن كيست كه در كوچه هاى مدينه مى گردد و فرياد مى زند: "همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده و او را به عنوان خليفه رسول خدا انتخاب نموده اند، پس هر چه زودتر براى بيعت كردن با او به مسجد بياييد".
    نمى دانم او را شناختى يا نه؟
    او عُمَر است، از وقتى كه باخبر شده كه عدّه اى از مردم هنوز با ابوبكربيعت نكرده اند، در كوچه هاى مدينه مى گردد و همه را به بيعت با ابوبكر فرا مى خواند.[63]
    آرى، عدّه اى از مردم در خانه هاى خود مخفى شده اند، عُمَر مى خواهد هر طور شده است آنها را براى بيعت با ابوبكر به مسجد بكشاند.
    عدّه اى با شنيدن صداى عُمَر براى بيعت با خليفه از خانه هاى خود خارج مى شوند.
    ولى عدّه ديگرى به اين سادگى حاضر نيستند با ابوبكر بيعت كنند، آنها كسانى هستند كه مى خواهند به على (عليه السلام) وفادار بمانند.
    بايد فكر اساسى كرد. به نظر شما، عُمَر چه راه حلّى را انتخاب خواهد كرد؟
    آرى، بايد به سراغ على (عليه السلام) رفت، تا زمانى كه او با ابوبكر بيعت نكرده است، نمى توان بقيّه مردم را مجبور به بيعت با ابوبكر كرد.
    براى همين عُمَر به سوى مسجد رفته و به خليفه چنين مى گويد: "اى خليفه پيامبر! تا زمانى كه على بيعت نكند بيعت بقيّه مردم به درد ما نمى خورد، هر چه زودتر كسى را به دنبال على بفرست تا او را به اينجا بياورد و با تو بيعت كند".[64]
    ابوبكر، قُنفُذ را به حضور مى طلبد و به او مى گويد: "نزد على (عليه السلام) برو و به او بگو كه خليفه رسول خدا تو را مى طلبد".[65]
    نمى دانم نام قُنفُذ را شنيده اى يا نه؟ او مردى بسيار خشن و سياه دل مى باشد و براى همين در اين روزها براى اهداف خليفه، خيلى مفيد است.[66]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب فرياد مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن