کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو


    ما از خاندان پيامبر هستم، همه علم و دانش پيامبر نزد ما مى باشد.
    فرشتگان نزد ما مى آيند و در خانه ما رفت و آمد دارند، فرشتگان خدمتگزاران ما هستند.
    آيا دوست دارى خاطره اُمّ اَيمن را برايت نقل كنم؟
    اُمّ اَيمن يكى از زنان مدينه بود كه به پيامبر و خاندان پيامبر بسيار علاقه داشت، او گاهى وقت ها به خانه فاطمه(عليها السلام)مى رفت تا به او كمك كند. يك روز وقتى به خانه فاطمه(عليها السلام) رفت، نگاه كرد، ديد فاطمه(عليها السلام) كنار آسياب دستى خوابش برده است، هوا گرم بود و فاطمه(عليها السلام) روزه دار بود، از شدّت خستگى، خواب به چشم او آمده بود.
    اُمّ اَيمن چيز عجيبى را ديد، باور نمى كرد، دسته آسياب خود به خود مى چرخيد، گهواره حسين(عليه السلام) هم تكان مى خورد، گويا كسى هم مشغول ذكر گفتن بود.
    اُمّ اَيمن به سوى پيامبر آمد، ماجرا را تعريف كرد، پيامبر به او خبر داد كه رمز و راز ماجرا چيست. اين جبرئيل بود كه آسياب را مى چرخاند تا گندم ها آرد بشوند و فاطمه(عليها السلام) بتواند با آن نان درست كند، ميكائيل هم گهواره جنبان حسين شده بود. اسرافيل هم به جاى فاطمه(عليها السلام)، ذكر مى گفت تا ثوابش براى فاطمه(عليها السلام) باشد.
    آرى! آن روز جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، خادم فاطمه(عليها السلام) شده بودند، اين سخن پيامبر توست، قرآن مى گويد كه سخن پيامبر جز حق چيزى نيست.
    خلاصه آن كه فرشتگان نزد ما مى آيند تا خدمتى بكنند و اجرى ببرند، آنها به اين كار افتخار مى كنند.[3]
    ? ? ?
    حالا كه سخن به اينجا رسيد بگذار برايت بگويم كه گاهى فرشتگان براى كسب علم و دانش نزد ما مى آيند، نمى دانم شنيده اى كه فرشتگان اوّلين شاگردان ما بوده اند، آنها از ما توحيد را فراگرفته اند.
    قبل از اين كه خدا اين دنيا را خلق كند، نور ما را خلق نمود، نور ما در عرش خدا بود، ما در عرش خدا بوديم و هنوز خدا هيچ فرشته اى را خلق نكرده بود.
    وقتى خدا فرشتگان را آفريد، ما به آنان توحيد را آموختيم، ما به آنان ياد داديم كه چگونه خدا را به بزرگى ياد كنند:
    سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.
    اين چهار شعار توحيد را ما به فرشتگان آموختيم. قبل از اين كه ما اين ذكر را به فرشتگان ياد بدهيم، آنان نمى دانستند چه بگويند و چگونه خدا را ياد كنند. وقتى ما اين ذكر را گفتيم همه فرشتگان شروع به تكرار اين ذكرها نمودند، آرى ما بوديم كه به آنان درس خداشناسى داديم.[4]
    مى دانم دوست دارى برايت از اين چهار جمله بيشتر بگويم، پس گوش كن:
    جمله اوّل: سبحان الله
    پاك و منزه است خدا.
    خدا يكتاست و هيچ همتايى ندارد، او هيچ كدام از ويژگى ها و صفات مخلوقات خود را ندارد. خدا بالاتر و والاتر از همه چيزى است كه به ذهن تو مى آيد.
    همه ويژگى هايى كه تو در آفريده ها مى بينى، براى خدا عيب و نقص حساب مى شود و خدا هم از هر عيب و نقصى پاك و منزه است.
    سبحان الله يعنى تو خداى خود را از هر عيب و نقصى منزّه مى دانى. تو فرياد مى زنى كه خداى من بالاتر از همه چيز است. او به چشم نمى آيد، ذهن بشر از درك حقيقت او ناتوان است. خداى من به كسى ظلم نمى كند، خداى من، جاهل نيست، خداى من ناتوان نيست، خداى من هرگز از بين نمى رود...[5]
    جمله دوم: الحمد لله
    حمد و ستايش از آنِ خداست.
    خداى تو همه خوبى ها را دارد، تو هر چه خوبى تصوّر كنى، خدا آن خوبى را دارد، خدا مهربان است، بخشنده است. زيباست. گناهان بندگان خود را مى بخشد، اوست كه به بندگان خود روزى مى دهد، اوست كه هرگز كسى را نااميد نمى كند. او كسى است كه توبه گنهكاران را قبول مى كند... همين طور بگو، هر چه زيبايى به ذهن تو مى آيد درباره خداى خوبت بگو.
    خداى تو همه خوبى ها را دارد، او مهربان، بخشنده، زيبا و... است و هر چه خوبى در اين هستى مى بينى، از آنِ خداست.
    جمله سوم: لا اله الا الله
    خدايى جز الله نيست.
    تو بايد همه بت ها را از وجود خود بيرون كنى. تو بايد فقط خدا را بپرستى. وقتى مى گويى: "لا الله الا الله"، يعنى من فقط خداى يگانه را مى پرستم.
    هر چيز كه بخواهد نقش خدا را برايت بازى كند، تو آن را نفى مى كنى، تو فقط خداى يگانه را مى پرستى، همان كه نامش "الله" است، همان خدايى را كه نمى شود با چشم ديد، خدايى كه همه خوبى ها از آنِ اوست.
    جمله چهارم: الله اكبر
    خدا بزرگ تر از اين است كه به وصف بيايد.[6]
    آرى! حقيقت خدا بالاتر و والاتر از اين است كه به فهم و درك تو در آيد. هيچ كس نمى تواند حقيقت خدا و چگونگى او را درك كند.
    ? ? ?
    سخن اينجا بود كه فرشتگان نزد ما رفتوآمد دارند، آنها با ما مأنوس هستند، ما بوديم كه به آنان درس توحيد و يگانگى داده ايم، فراموش نكن كه آن ها وقتى براى مأموريّتى به روى زمين مى آيند، ابتدا نزد ما مى آيند.
    فرض كن كه تو حاجت مهمّى داشته اى، به درگاه خدا راز و نياز كرده اى و اكنون خداوند اراده كرده است تا حاجت تو را بدهد، خداوند فرشته اى را مأمور مى كند تا تو را يارى كند و حاجت تو برآورده شود، آن فرشته قبل از آغاز مأموريّت خود نزد ما مى آيد.
    خلاصه آن كه هر فرشته اى كه از آسمان نازل مى شود تا كارى را انجام دهد اوّل نزد ما مى آيد و مأموريّت خود را به ما اطّلاع مى دهد.[7]
    حالا تو بنشين فكر كن، در اين دنياى به اين بزرگى، مأموريّت هايى كه فرشتگان انجام مى دهند چقدر زياد است، آيا كسى مى تواند آنها را بشمارد؟ اصلاً آيا كسى از آنها خبر دارد؟
    فرشتگان در واقع كارگزاران خدا در اين دنيا هستند، هر جا بارانى مى بارد، فرشتگان رحمت همراه آن باران هستند، هر جا نسيم بهارى مىوزد، هر كجا خير و بركتى را مى بينى.
    هر قطره بارانى كه مى بارد، فرشته اى همراه اوست، آن فرشتگان همه بايد مأموريّت خود را بر ما عرضه كنند.
    شب قدر هم كه فرا مى رسد، فرشتگان نزد ما مى آيند، آنچه قرار است در طول يك سال براى بندگان خدا تقدير شود، بايد به دست ما تأييد شود.[8]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب نردبان آبى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن