کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شانزده

      فصل شانزده


    سخن شما نور است، زيباست، سخن شما باعث هدايت مى شود، هر كس به سخنان شما گوش فرا بدهد و به آن عمل كند، به حقيقت و رستگارى مى رسد.
    شما همواره ما را به تقوى و پرهيز از گناه سفارش نموده ايد، شما دوست داريد كه شيعيان شما از همه زشتى ها و گناهان دورى كنند و هرگز نافرمانى خدا را نكنند.
    شما كسانى هستيد كه به نيكى كردن، عادت كرده ايد، شما بزرگوار و كريم هستيد، آرى! عادت و روش و خوى شما، احسان و نيكى كردن به ديگران است.
    سخاوت شما زبانزد همه است، شما هرگز كسى را كه به سوى شما بيايد، نااميد نمى كنيد.
    شنيده ام كه روزى در ميدان جنگ، حضرت على(عليه السلام) با كافران مشغول كارزار بود، در آن ميان، مرد عربى كه بت پرست بود، نگاهش به شمشير على(عليه السلام) افتاد، آن را بسيار قيمتى يافت. دلش مى خواست كه آن شمشير از آن او باشد، او فرياد برآورد: "اى على! شمشير خود را به من بده"!
    على(عليه السلام) در يك چشم به هم زدن شمشير خود را به سوى او افكند تا او آن را بردارد.
    آن مرد نمى توانست باور كند، رو به على(عليه السلام) كرد و گفت: "آيا در اين ميدان جنگ، شمشير خودت را به من مى دهى؟".
    على(عليه السلام) در جوابش چنين گفت: تو از من خواهشى نمودى و شخصى كه كريم است هرگز كسى را كه از او خواهشى داشته نااميد نمى كند، من حتّى در اين ميدان جنگ هم كسى را نااميد نمى كنم.
    مرد عرب به فكر فرو رفت، همه ديدند كه او از جنگ دست كشيد، از اسب خود پياده شد و به سوى على(عليه السلام) آمد و به دست او مسلمان شد.
    ? ? ?
    شما راستگو بوده و هرگز با مردم تندخويى نمى كنيد، شما با مدارا با ديگران برخورد مى كنيد، سخن شما حق و حقيقت است و نظر شما با حلم و عقل و درايت همراه است.
    در هر كجا خير و خوبى ذكر شود، شما اصل و فرع آن خوبى هستيد، هر كس به سوى خوبى ها برود، در واقع به سوى شما آمده است.
    همه خوبى ها با شما آغاز شده است، زيرا شما اوّلين آفريده خدا هستيد، خدا همه خوبى ها را اوّل به شما داد. شما اصل همه خوبى ها هستيد.
    شما فرع خوبى ها هستيد، زيرا شما همه خوبى ها را از خداى خود داريد، خدا اصل است و شما فرع.
    خيرها و زيبايى ها نزد شماست، شما جايگاه همه زيبايى ها و خوبى ها مى باشيد.
    آرى! هر كس به دنبال خوبى ها باشد، سرانجام به شما مى رسد، هر كس گلى از گلستان خوبى ها بچيند، بايد بداند آن گل از بوستان شماست.
    ? ? ?
    من فداى شما بشوم! من چگونه بتوانم مدح و ثناى شما را بنمايم؟ چگونه خوبى ها و زيبايى هاى شما را بشمارم؟
    شما برگزيدگان خداييد و در اين دنيا با بلاها و سختى هاى زيادى روبرو شديد، دشمنان مى خواستند نور شما را خاموش كنند، هجوم به خانه على(عليه السلام)، آتش زدن آن خانه، حادثه عاشورا و...
    شما در همه اين امتحان هاى بزرگ خدا سرافراز بيرون آمديد و با صبر خود صحنه هاى زيبايى را آفريديد.
    من از خود شما ياد گرفتم كه همه اين بلاها را مى توان زيبا ديد، هيچ چيز نازيبا نيست. شهادت در راه خدا زيباست، اسارت زيباست. تشنگى هم زيباست، زندان هم زيباست، زيرا همه اين ها براى حفظ دين خدا بوده است، شما پيروز اين ميدان هستيد، شما بوديد كه دين خدا را از خطر نابودى نجات داديد، نام و ياد خدا را در قلب ها زنده نگهداشتيد.
    آرى! مى توان در اوج قلّه بلا ايستاد و زيبايى را به تماشا نشست، كارى كه زينب(عليها السلام)، دختر على(عليه السلام) انجام داد; شهر كوفه، روز دوازدهم محرم، وقتى كه ابن زياد همه اسيران كربلا را در مجلس خود نشانده بود، او نگاهى به زينب(عليها السلام) كرد و گفت: "ديدى كه چگونه برادرت كشته شد. ديدى كه چگونه پسرت و همه عزيزانت كشته شدند".
    همه منتظر بودند تا صداى گريه و شيون زينب داغدار را بشنوند. زينب(عليها السلام)در روز عاشورا داغ عزيزان زيادى را ديده است.
    ناگهان زينب(عليها السلام) لب به سخن گشود: "ما رأيتُ إلاّ جميلا"; "من در كربلا جز زيبايى نديدم".[101]
    تاريخ هنوز مات و مبهوت اين جمله زينب(عليها السلام) است. آخر اين زينب(عليها السلام)كيست؟
    او معمّاى بزرگ تاريخ است كه در اوج قلّه بلا ايستاد و جز زيبايى نديد.
    ? ? ?
    خوب مى دانم خدا مرا به خاطر شما دوست دارد.
    خدا مرا به خاطر شما عزيز كرد و نعمت ايمان واقعى را به من عطا نمود و مرا از عذاب نجات داد و از گرداب هاى غم رهايى بخشيد!
    من فداى شما بشوم، در سايه محبّت شما بود كه من دين راستين را شناختم.
    به خاطر اين كه من شما را دوست داشتم و ولايت شما را قبول نمودم، خدا هر مشكل زندگى ام را برطرف نمود، ولايت و محبّت شما باعث شد تا زندگى من زيبا شود.
    با ولايت شما توحيد و خداپرستى، كامل مى شود، بدون ولايت شما، هيچ كس نمى تواند به مقام توحيد دست پيدا كند.
    در سايه ولايت شما، همه اختلاف هاى جامعه اسلامى برطرف مى شود، اگر همه كنار شما جمع بشوند و شما را به رهبرى قبول كنند، ديگر از اختلاف ها هيچ خبرى نخواهد بود.
    شرط قبولى اعمال بندگان، همانا ولايت شما مى باشد، اگر كسى ولايت شما را قبول نداشته باشد، خدا هيچ عبادتى را از او قبول نمى كند.
    محبّت شما بر همه واجب است، همه بايد شما را دوست داشته باشند، اين مزد رسالت پيامبر است، پيامبر در مقابل همه سختى هايى كه براى مردم كشيد، هيچ مزدى به جز محبّت شما طلب نكرد، او از مردم خواست تا شما را دوست داشته باشند.
    خدا به شما مقامى بس بزرگ عنايت كرده است كه هر كس آن مقام را ببيند به حمد و ثناى شما رو مى آورد، مقامى كه فقط از آن شماست و هيچ فرشته اى و هيچ پيامبرى (غير از حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله)) به آنجا راه ندارد.
    آرى! اين مقام را خدا به شما عنايت كرده است، شما مخلوق خدا و بنده او هستيد، او شما را آفريد و آن مقام بزرگ را به شما كرم نمود.
    شما نزد خدا آبرومند هستيد و خدا شفاعت شما را قبول مى كند، همه فرشتگان، همه پيامبران، همه دوستان خدا مى دانند كه هرگاه مشكل بزرگى براى آنها پيش بيايد بايد شما را درِ خانه خدا واسطه قرار بدهند تا مشكل آنها حل بشود. تنها دست توانا و گره گشاى شما مى تواند مشكلات را حل كند.
    شنيده ام كه وقتى حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت رانده شد، بسيار گريه نمود، اودست هاى خود را رو به آسمان گرفت و گفت: خدايا! تو را به حق محمّد و آل محمّد مى خوانم كه بخشش و رحمت خودت را بر من نازل كنى.[102]
    نوح(عليه السلام) پيامبر براى نجات كشتى خود از تلاطم درياها و ابراهيم(عليه السلام) براى نجات از آتش نمرود و موسى(عليه السلام)هنگامى كه مى خواست عصاى خود را به زمين افكند، خدا را به حق شما قسم دادند، آنها شما را واسطه و شفيع خود قرار دادند و خدا هم دعايشان را مستجاب نمود.[103]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۶: از كتاب نردبان آبى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن