کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شش

      فصل شش


    اكنون وقت آن است تا حوادثى كه بعد از رحلت پيامبر در مدينه روى داد را بيان كنى، به راستى بعد از اين كه روح پيامبر از اين دنيا به سوى بهشت پر كشيد و به نزد پيامبران و دوستان خدا رفت، اين مردم چه كردند و چه راهى را برگزيدند؟ اين حكومتى كه روى كار آمده است براى فريب مردم تبليغات بسيارى كرده است و مى خواهد ظاهر حكومتش را ادامه دهنده راه پيامبر نشان دهد، مردم با ابوبكر به عنوان جانشين پيامبر بيعت كرده اند، مى گويند: "يك دروغ هر چه بزرگ تر باشد، مردم آن را راحت تر باور مى كنند"، اين يك اصل در تبليغات است، چند روز قبل، وقتى ابوبكر روى منبر پيامبر نشسته بود، شخصى از درِ مسجد وارد شد و رو به ابوبكر كرد و گفت: "سلام بر تو اى خليفه خدا!". آرى، اين باورى بود كه اين مردم به ابوبكر پيدا كرده بودند.[31]
    پول، قدرت و سياست در دست ابوبكر بود و تو مى دانستى اين حكومت، آن قدر مقام ابوبكر را بالا مى برد كه خيلى ها باور مى كنند او بعد از پيامبر از همه بهتر و برتر است.
    آرى، ستون اين حكومت، ابوبكر است، منافقان بايد مقام او را بالا ببرند تا بتوانند بهره اى از ثروت و رياست داشته باشند، آنان دلشان براى ابوبكر نمى سوخت، بلكه شوق پول هايى را داشتند كه از راه حمايت از ابوبكر به دست مى آوردند. آن منافقان انتخاب ابوبكر به عنوان خليفه را نشانه اى از عظمت خدا و مهربانى او معرّفى مى كردند و به مردم مى گفتند كه اين نظام، نظامى اسلامى و ارزشمند است. كسى مانند عُمربن خطّاب به فكر رياست خود است، او همواره از ابوبكر حمايت مى كند، آنها با هم توافق كرده اند كه ابوبكر قبل از مرگ خود، او را به عنوان "خليفه دوم" به جامعه معرّفى كند.
    دستگاه تبليغاتى حكومت، لحظه اى آرام و قرار ندارد، آنان مدام ذهن مردم را بمب باران تبليغاتى مى كنند، آنان سخنانى دروغ را به پيامبر نسبت مى دادند. در اينجا يك نمونه آن را ذكر مى كنم: "تا زمانى كه ابوبكر در ميان شماست، نبايد غير او را بر او برترى بدهيد!".[32]
    اين، يك دروغ بزرگ اين حكومت است، پيامبر هرگز اين سخنان را بيان نكرد، ولى آن قدر اين دروغ تكرار شد كه عدّه اى باور كردند. آرى اين فقط يكى از فريب كارى هاى حكومت بود، صدها سال، بلكه هزاران سال، اين فريب زمينه گمراهى گروهى را فراهم مى كند، اينجاست كه تو بايد حقيقت را آشكار كنى، تو مى خواهى پشت پرده اين نظام جديد را به مردم نشان دهى تا همه با حقيقت آشنا شوند. مردم باور كرده اند كه اين حكومت، حكومت خدايى است، تو با سخنان خويش، صريح و بى پرده، اين حكومت را حكومت شيطانى معرّفى مى كنى!
    تو فدك و ارث خودت را بهانه كردى، هدف تو اين بود كه براى هميشه آبروى اين حكومت را ببرى، پس مهمترين بخش سخنرانى خود را اين گونه بيان مى كنى:

    * * *


    16 فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ - فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ.

    اى مردم! وقتى پيامبر از دنيا رفت و روحش به سوى بهشت پر كشيد، ناگهان كينه و نفاق و دشمنى شما آشكار شد، شما دين خدا را از ياد برديد، گمراهانى كه زمان پيامبر سكوت كرده بودند سخن گفتند، گروه منافقان كه شكست خورده و خوار بودند سر برآوردند و به ميدان آمدند، پيروان باطل به ميان شما آمدند و جلوه نمايى كردند.
    اى مردم! آن روز، شيطان از مخفى گاه خود بيرون آمد و شما را به سوى خود فرا خواند، شيطان فهميد كه شما دعوت او را اجابت مى كنيد و هر چه او بگويد عمل مى كنيد، شيطان فهميد كه شما آمادگى فريب خوردن را داريد. او شوق شما به سمت باطل را ديد و فهميد كه با سرعت به سمت باطل جذب خواهيد شد. اينجا بود كه او از شما خواست تا با حقّ دشمنى كنيد و به سمت باطل برويد و شما براى اين كار آمادگى داشتيد و دشمنى با حقّ و حقيقت در دلهاى شما جاى گرفته بود. اين گونه حقّ على(عليه السلام) را غصب كرديد و كسى را خليفه كرديد كه شايستگى آن را نداشت.

    * * *


    17 هذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ (أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ)، فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؟- أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ، (بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا)، (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)، ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاء- وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ وَ نَصِبرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا.[33]

    اى مردم! اين كارهاى ناشايست را انجام داديد در حالى كه هنوز زمانى از رحلت پيامبر نگذشته بود، از عهد و پيمان شما زمان زيادى نگذشته بود، رحلت پيامبر، مصيبتى بس بزرگ بود و هنوز پيكر او دفن نشده بود، شما شتابزده به اين كارهاى ناشايست دست زديد و به خيال خود مى خواستيد از فتنه جلوگيرى كنيد كه مبادا جامعه بدون رهبر باقى بماند، آگاه باشيد كه با اين كار در فتنه اى بزرگ شركت كرديد، اين كار شما فتنه اى بزرگ بود كه پايانش چيزى جز جهنّم نيست و سرانجام شما آتشى است كه همه شما را در برخواهد گرفت.
    اى مردم! من از شما و آنچه انجام داديد در شگفتم! اين كارها از شما بعيد بود، به راستى چرا چنين كرديد، به كجا مى رويد؟ آيا فكر كرده ايد كه شيطان شما را به كجا مى برد؟ شما فريب شيطان را خورديد در حالى كه قرآن پيش روى شماست، همان قرآنى كه پيام هايش آشكار و دستوراتش روشن است، راهش روشن است، بايدها و نبايدهاى آن واضح است، چرا به قرآن عمل نمى كنيد؟ آيا از آن روى برگردانده ايد يا مى خواهيد راهى غير از راه قرآن را بپيماييد؟ آيا مى خواهيد به غير قرآن حكم كنيد؟ هر كس غير قرآن را برگزيد چه جايگزين بدى را انتخاب كرده است، هر كس غير از اسلام دينى را برگزيند، هرگز آن دين از او پذيرفته نخواهد شد و در روز قيامت از زيان كاران خواهد بود.
    اى مردم! در آن شرايط، شما حاضر نشديد قدرى صبر كنيد تا اسب سركش خلافت رام گردد و تسليم شما شود تا به راحتى بتوانيد از آن سوارى بگيريد، چقدر براى رسيدن به خلافت عجله داشتيد، پس آتش فتنه را شعلهور ساختيد و آشوب ها به پا كرديد، شيطان فريبكار شما را فرا خواند تا دين خدا را نابود كنيد و سنّت هاى پيامبر را از بين ببريد و شما هم گوش به سخن شيطان داديد و از او پيروى كرديد.
    حكايت ما و شما، حكايت كسى است كه ظرف شيرى را مى بيند و به بهانه زدودن كف از روى شير، آن ظرف را مى گيرد و پنهانى همه آن را مى نوشد، شما به بهانه اين كه بعد از رحلت پيامبر، خطر فتنه در پيش است، زمام حكومت را در دست گرفتيد و حقّ ما را ضايع كرديد، شما براى گوشه نشين كردن خاندان پيامبر و نسل او به هر كجا رفتيد و هر كارى كه مى توانستيد كرديد، اكنون ما چاره اى جز شكيبايى نداريم، ما همچون كسى كه خنجر به گلويش و شمشير به قلبش فرو رفته است صبر مى كنيم.

    * * *


    بانوى من! مردم آيه "تطهير" را به ياد دارند، آن روزى كه پيامبر، تو، على، حسن و حسين(عليهم السلام) را نزد خود فرا خواند و چنين دعا كرد: "خدايا! هر كس آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، هر كس با آنان دشمنى كند با من دشمنى نموده است. خدايا! اينان اهل بيت من مى باشند، گوشت و خون آن ها از من است، از تو مى خواهم همه پليدى ها را از آنان دور كنى و آنان را پاك گردانى".[34]
    و بعد از لحظاتى، جبرئيل نازل شد و آيه 33 سوره احزاب را براى پيامبر خواند: (إِنّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ): "خدا اراده كرده است كه خاندان پيامبر را از هر پليدى پاك نمايد و آنان را پاكيزه گرداند".[35]
    آرى، تو به حكم قرآن، معصوم مى باشى و از هر گناهى به دور هستى. هرگز دروغ نمى گويى، سخن تو از حقّ است، تو اين حكومت را حكومت شيطان مى دانى.
    سخنان تو، ضربه هاى سختى بر پيكر باطل بود، زبان تو همچون شمشيرى برّنده، بر سر باطل فرود آمد، تو حقيقت را شفّاف و آشكارا بيان كردى، تو از هيچ چيز نترسيدى و حقيقت را بازگو كردى، سخنان تو براى هميشه در تاريخ به يادگار ماند و هر كس كه به دنبال حقيقت باشد با سخنان تو حقّ را خواهد شناخت.
    تو در سخنان خود، شش ويژگى اين حكومت را برمى شمارى:
    1 - اين حكومت، حكومت منافقانى است كه يك لحظه هم به خدا ايمان نياوردند.
    2 - اين حكومت، لبيّك به نداى شيطان بود و براى همين راه شيطان را مى پيمايد.
    3 - كسانى كه اين حكومت را تأييد كردند باطل را تقويت كردند و با حقّ و حقيقت دشمنى داشتند.
    4- اين حكومت بر اساس يك فريب بزرگ شكل گرفت (منافقان گفتند كه مى خواهند از فتنه جلوگيرى كنند حال آن كه خودشان، اساس و ريشه فتنه بودند).
    5 - پايان اين راه، چيزى جز جهنّم نيست. همان جهنّمى كه جايگاه كافران است.
    6 - اين حكومت، سنّت هاى پيامبر را نابود مى كند، به قرآن عمل نمى كند و راهى غير از دين اسلام را مى پيمايد.
    تو شش ويژگى اين حكومت را بيان مى كنى، خيلى ها فريب خورده بودند و در آن روزهاى پر آشوب درك صحيحى از ماجرا نداشتند، آنان در غفلت بودند و خيال مى كردند اين حكومت، مقدّس است و ادامه راه پيامبر است و ابوبكر را خليفه خدا مى خواندند، ولى سخنان تو، صريح و بى پرده بود و حقيقت را آشكار كرد، ديگر هيچ كس نمى تواند ادّعا كند كه حقّ را نشناخته است.

    * * *


    بانوى من! در اين سخنان آيه 49 سوره توبه را مى خوانى(عليهم السلام)(... إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ): "همانا جهنّم، كافران را در برخواهد گرفت و راه فرارى نخواهند داشت".
    اين آيه را مردم بارها خوانده بودند، امّا پيام اصلى آن را درك نكرده بودند، قرآن براى همه زمان ها و مكان هاست، بايد پيام آن را درك كرد و در زندگى به كار برد. اگر در كنار قرآن، شخصى معصوم همانند تو نباشد خيلى ها جرأت مى كنند قرآن را آن طور كه مى خواهند و به نفع خودشان است تفسير كنند، تو اين آيه را مى خوانى تا تفسير آن را بيان كنى و حقيقت را آشكار كنى.
    در آن جمعى كه در مسجد نشسته بودند، هيچ شخص كافرى نبود، پس منظور تو چيست؟
    تو با اين كلام خود، مصداق كفر را مشخص مى كنى، كسانى كه حجّت خدا را خانه نشين كردند و مظلوميّت او را رقم زدند، به خدا ايمان نداشتند و با حقّ دشمنى كردند، آنان همان كسانى هستند كه به آتش جهنّم گرفتار خواهند شد، چرا كه دشمنى با حجّت خدا يعنى دشمنى با خدا.
    پيامبر بارها فرمود: "هر كس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مى ميرد"، على(عليه السلام)، امام زمان اين مردم و حجّت خدا در روى زمين است، اين مردم هر چند نماز بخوانند و روزه بگيرند، امّا وقتى امام زمان خويش را نشناسند و با ابوبكر كه دشمن اوست، بيعت كنند، در جاهليّت به سر مى برند، وقتى مرگ سراغ آنان بيايد به آتش جهنّم گرفتار خواهند شد و هيچ راه فرارى نخواهند داشت.
    تو آيه 85 سوره آل عمران را هم در اينجا مى خوانى: (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ): "هر كس غير از اسلام دينى را برگزيند، هرگز آن دين از او پذيرفته نخواهد شد"، تو اين گونه به اين مردم هشدار مى دهى كه اسلام بدون ولايت على(عليه السلام)، اسلام نيست، كسانى كه نماز مى خوانند و روزه مى گيرند ولى با حجّت خدا بيگانه اند، هرگز رستگار نخواهند شد، ولايت على(عليه السلام) شرط قبولى اسلام است، آرى، "نماز بى ولاى او، عبادتى است بىوضو...".





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب اشك مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن