کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۶

     ۶


    يكى از اعمال شب هاى ماه رمضان اين است كه دعاى "افتتاح" بخوانيم، اين دعا را امام زمان براى شيعيان بازگو كرده اند، شايد بتوان گفت كه اين دعا سفارش مهم امام زمان به ما مى باشد كه تقريباً در سال 300 هجرى به دست شيعيان رسيده است.
    فرازهاى زيادى از اين دعا را مى خوانيم تا به جمله هاى پايانى دعا مى رسيم (من بر اين باور هستم كه همه دعا مقدمه اى براى رسيدن به اين جمله هاى پايانى است)، محور اين جملات هم اين نكته مهم است: "شِكوه به خدا از طولانى شدن روزگار غيبت"!
    آرى، سخن من درباره مهم ترين دعاى ماه رمضان است، من از مهم ترين پيام اين دعا سخن مى گويم، گروهى همواره از خدا شكايت مى كنند كه چرا روزگار غيبت طول كشيده است، آنان به حكمتِ خدا اعتراض مى كنند، اين اعتراض آنان، كارى ناشايست است، ما نبايد از كارهاى خدا شكايت كنيم، همه كارهاى خدا از روى حكمت و مصلحت است و ما حق نداريم از خدا شكايت كنيم، پس "شكايت از خدا" كارى اشتباه است.
    ولى دقّت كن كه در اين دعا سخن از "شِكوه به خدا" است، يعنى ما از سختى هاى اين روزگار به درگاه خدا شِكوه مى بريم و از او مى خواهيم تا گره از كار بگشايد.
    اين كه ما سختى ها را به خدا عرضه كنيم و به او التماس كنيم كه ما را از آن سختى ها نجات بدهد، كارى پسنديده است، خدا دوست دارد ما به او پناه ببريم و سختى هاى خود را براى او بازگو كنيم و به درگاه او ضجّه و ناله بزنيم و از او بخواهيم ما را نجات بدهد. اين همان شِكوه به خدا است.
    شِكوه به خدا، مفهومى قرآنى است، خدا در سوره يوسف ماجراى يعقوب را بازگو مى كند، وقتى يعقوب به فراق يوسف گرفتار شد، آن قدر گريه كرد كه چشمش نابينا شد، يك روز كه فرزندانش نزد او بودند به آنان گفت: "من از غم و غصّه به خدا شِكوه مى كنم!".
    آرى، يعقوب در آن روز نگفت: "خدايا! چرا مرا به فراق يوسف مبتلا كردى؟"، بلكه چنين گفت: "خدايا! از اين غم و غصّه به تو شِكوه مى برم، پس مرا از اين اندوه جانكاه نجات بده و يوسف مرا به من برگردان!". شيعه واقعى هرگز نمى گويد: "خدايا! چرا مهدى(عليه السلام) ظهور نمى كند؟"، زيرا اين سخن نشانه اعتراض به حكمت خداست، بلكه او چنين مى گويد: "خدايا! در روزگار غيبت گرفتار شده ام، از اين سختى ها و گرفتارى ها به تو شِكوه مى كنم، پس ظهور مولاى مرا نزديك گردان".

    * * *


    اكنون مى خواهم جمله هاى پايانى دعاى افتتاح را بازگو كنم: "اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا...".
    بارخدايا! ما به تو از فقدان پيامبر خود و غيبت امام خود شِكوه مى كنيم، ما از زيادى دشمنان و شدت گرفتن فتنه ها و سختى هاى روزگار به تو شِكوه مى كنيم پس بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و ظهور مولاى ما را برسان...

    * * *


    آن شب را از ياد نمى برم كه به تهران رفته بودم و در خانه يكى از دوستانم مهمان بودم، ساعت نزديك دوازده شب بود كه دوستم مرا به اتاقى راهنمايى كرد تا استراحت كنم، لحظاتى گذشت، من ديگر آماده خواب شده بودم كه ناگهان صداى جاروبرقى همسايه به گوشم رسيد، تعجّب كردم كه چرا آن همسايه مراعات زمان را نمى كند، من از دست اين همسايه خيلى شاكى شده بودم.
    صبح كه شد به دوستم ماجرا را گفتم، او به من گفت: بيشتر شب ها او اين كار را انجام مى دهد، من گفتم: خوب به اين وضع اعتراض و شكايت كنيد! پاسخ داد: ما ديگر به اين وضع عادت كرده ايم، براى چه اعتراض و شكايت كنيم؟ آرى، او عادت كرده بود و اين وضع براى او عادى شده بود. اين حكايت ما در اين روزگار است، غيبت امام براى ما عادى شده است، حالا ديگر ما عادت كرده ايم كه آقا و مولاى ما در پس پرده غيبت باشد، براى همين ديگر حوصله نداريم به خدا از اين وضع شكايت كنيم! شايد ما در ضميرناخودآگاه خود به اين باور رسيده باشيم كه اين روزگار، كم و زياد خوب است، به قدر كافى ثروت دنيا داريم، قناعت هم چيز خوبى است، زهد هم كه بسيار عالى است، امام زمان كه بيايد ما دنياى بهترى خواهيم داشت، ولى خوب، زهد هم چيزى خوبى است، ما به اين وضع عادت كرده ايم و خيلى هم اوضاع ما بد نيست!
    امام زمان دعاى افتتاح را براى شيعيان بازگو كردند تا شيعه از روزگار غيبت به خدا شِكوه كند، اين شِكوه باعث مى شود تا شيعه به روزگار غيبت عادت نكند و آن را عادى نبيند. اگر كسى اين وضع را عادى بداند، معلوم است كه به خدا شكايت نمى كند!

    * * *


    يك بار به بررسى دعاهايى كه درباره ماه رمضان است فكر مى كردم، دعاى ابوحمزه ثمالى كه دعايى بسيار طولانى است، دعاى جوشن كبير كه آن هم دعايى طولانى است، اگر همه دعاهاى ماه رمضان را در كتابى جمع كنيم شايد به صد صفحه دعا برسد.
    اكنون كه اين مطلب را دانستى اين سؤال را مى پرسم: به راستى چرا امام زمان دعاى افتتاح را براى شيعيان بازگو كردند؟ چرا از شيعيان خواستند اين دعا را بخوانند؟ دعاى ابوحمزه ثمالى از امام سجاد(عليه السلام) است، اين دعا براى زمانى است كه امام در جامعه حضور داشت، دعاى جوشن كبير را هم پيامبر براى مسلمانان بازگو كرد، امّا وقتى 40 سال از روزگار غيبت مهدى(عليه السلام)گذشت، شرايط ديگر فرق كرد، امام از ديده ها پنهان شد و سختى ها و مشكلات همه جا را فرا گرفت، امام در زندان غيبت گرفتار شد، آن آقاى بيابان نشين از شيعيان خودش خواست تا دعاى افتتاح را بخوانند. آرى، اگر دعاهاى ديگر كافى بود كه ديگر نياز به اين دعا نبود، معلوم مى شود كه آن صد صفحه دعايى كه براى ماه رمضان است براى شرايط حضور امام است و اين دعاى افتتاح براى شرايطى است كه امام از ديده ها پنهان است و در انواع بلا و سختى گرفتار شده است.

    * * *


    بار ديگر سخن از سرگردانى شيعه بين "امر مهم" و "امر مهم تر" به ميان مى آيد، خواندن دعاى "ابوحمزه ثمالى" و دعاى "جوشن كبير" امرى است بسيار مهم و پسنديده ولى خواندن دعاى "افتتاح" مهم تر است و حياتى تر و ما هرگز نبايد از آن غافل شويم، ما نبايد به روزگار غيبت، عادت كنيم و آن را عادى بپنداريم، براى همين بايد همواره (چه در ماه رمضان و چه در غير ماه رمضان) اين جمله را تكرار كنيم: "اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا". اين جمله بايد وِرد زبان ما باشد: "خدايا! ما به تو از فقدان پيامبر خود و غيبت امام خود شِكوه مى كنيم".

    * * *


    آرى، خيلى وقت ها ما براى فراق مولاى خود گريه مى كنيم، امّا بايد گريه ما، گريه شِكوه اى باشد، بايد از اين كه امام ما در زندان غيبت است شِكوه كنيم و اشك بريزيم، اگر ما امام را ببينيم ولى روزگار غيبت ادامه داشته باشد، اين ديدار صفاى زيادى ندارد، ديدار يارى كه دلش غمگين است، دل را بيشتر به درد مى آورد، آنان كه در اين روزگار، آقا را ديده اند براى ما گفته اند كه دل آقا پر از غم است، چهره او، غمگين است، او تنهاى تنهاست...

    * * *


    افسوس و هزار افسوس كه نزديك به پنجاه سال عمر از خدا گرفتم و هيچ كس به من نگفت كه يكى از اعمالِ نماز شب اين است كه به خدا از غائب بودن امام خود شِكوه كنم، افسوس و هزار افسوس كه من از اين نكته غافل بودم و كسى هم به من آن را نگفت! اكنون من مانده ام و سال هاى زيادى كه گذشت و نماز شب من، رنگ و بوىِ امام زمان را نداشت! من به چه غفلتى گرفتار شده بودم، چرا من در نماز شب، به امر مهم پرداخته بودم و از امر مهم تر غافل شده بودم؟ چگونه خواهم توانست تاوان اين غفلت را بدهم؟
    افسوس كه خيال مى كردم شِكوه از روزگار غيبت، مخصوص دعاى افتتاح است كه در شب هاى ماه رمضان بايد آن را بخوانم، در حالى كه شِكوه از روزگار غيبت از اعمال هر شب در نماز شب است! ممكن است كسى سى سال نماز شب بخواند و براى اصلاح خودش دعا كند، چقدر زيباست كه او براى ظهور دعا كند كه در اين صورت، كارِ همه عالم اصلاح مى شود، كسى كه نماز شب مى خواند و دعا مى كند تا شيطان از او دور شود، چقدر خوب است دعا كند كه ظهور فرا برسد و شيطان كشته شود و همه مردم جهان از شرّ او آسوده شوند.
    شيخ طوسى يكى از بزرگ ترين علماى شيعه است، او در كتاب "امالى" خود دعايى را نقل مى كند، اين دعا را شخصى به نام "ابنوليد قمى" نقل كرده است. قلم من ناتوان از بيان عظمت علمى اين مرد بزرگ است، آن قدر بگويم وقتى او حديثى را نقل مى كند من صد در صد به آن حديث اعتماد مى كنم، او كارشناسى بسيار دقيق در علم حديث است، اهل دقّت مى دانند كه من از چه چيزى سخن مى گويم، جايگاه ابنوليد قمى، جايگاه بسيار والا و بزرگى است، او حديث نقل كرده است كه امام باقر(عليه السلام)به شيعيان ياد دادند كه در قنوت آخرين ركعت نماز شب (نماز وَتر) اين گونه دعا كنند: "اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا...". خدايا! ما به تو از فقدان پيامبر و غيبت امام خود شِكوه مى كنيم، ما به تو از زيادى دشمنان و شدت گرفتن فتنه ها و سختى هاى روزگار شِكوه مى كنيم پس بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و ظهور مولاى ما را برسان...".
    آرى، در آن خلوت شب كه انسان به مناجات با خدا مى ايستد بايد از اين روزگار غيبت به خدا شِكوه كند، او نبايد به اين روزگار سياهى ها راضى باشد، او بايد ناله بزند، اشك بريزد و از خدا بخواهد ظهور يار را نزديك گرداند.

    * * *


    چه رمز و رازى در شِكوه به خدا نهفته است؟ مگر اين روزگار، روزگار ناكامى هاى انسان نيست؟ مگر انسانيّت ها بر باد نرفته است؟ مگر اميدها از همه كس و همه جا قطع نشده است؟ اگر اميد را از انسان بگيرند ديگر چه چيزى براى او باقى مى ماند؟ زنده نگه داشتنِ حسّ اميد، بزرگ ترين هديه به قلب انسان ها است.
    اگر لحظه اى دقّت كنى سرخوردگى نسل ها را مى بينى، نسل امروز كه دچار بيم ها و نگرانى ها، يأس و سرخوردگى ها شده است، نااميدى از هر سو به جامعه ما رو آورده است و اين بزرگ ترين خطرى است كه دين ما بلكه هستى ما را تهديد مى كند، هيچ خطرى براى يك جامعه بدتر از نااميدى نيست، وقتى جامعه ما از گذرگاه تاريخى نااميدى نتواند عبور كند، ديگر روى سعادت را نخواهد ديد و باورهاى شيعه به تاراج خواهد رفت و سقوط جامعه حتمى خواهد بود. آرى، بزرگ ترين مشكل دين دارى در اين روزگار، هجوم يأس و سرخوردگى ها است!
    همه اين ها را گفتم تا به اينجا برسم كه اگر شيعه به فرهنگ شِكوه به خدا رو كند، هرگز نااميد نمى شود، شِكوه به خدا يعنى پناه بردن به خدايى كه بر هر كارى قادر و توانا است، خدايى كه بر همه چيز آگاهى دارد، تباهى ستمكاران را مى بيند و سرانجام روزى از همه آنان انتقام خواهد گرفت.
    اگر كسى به خدا شِكوه ببرد، قلبش پر از نور مى شود، شيعه به درگاه خدا اشك مى ريزد، گريه مى كند و ضجّه مى زند و از خدا ظهور مهدى(عليه السلام) را طلب مى كند، او در اين گذرگاه تاريخى از نااميدى ها رنگ نمى گيرد. درست است كه او در لحظه دعا، شِكوه مى كند امّا بعد از دعا به آرامشى مى رسد كه در اميد به آينده اى زيبا ريشه دارد.
    او همانند درختى است كه در دل زمين ريشه دوانده است و طوفانِ نااميدى نمى تواند او را از جا بركند، او هر شب در نماز شب از سختى هاى روزگار به خدا شِكوه مى برد و همين شِكوه هاى شبانه باعث مى شوند تا ريشه او عميق تر بشود و او محكم تر در مقابل طوفان سرخوردگى ها مى ايستد، در روزگارى كه همه در مقابل طوفان نااميدى سر، خم كرده اند، او استوار ايستاده است.
    اين همان راز شِكوه است. شِكوه يعنى فرياد بيدارى! شيطان همگان را در خواب غفلت فرو مى برد، امّا شِكوه يعنى من بيدار هستم، فريب شيطان را نمى خورم، در اوج سختى ها و سياهى ها به خدا پناه مى برم...

    * * *


    شِكوه به خدا يك نوع از دعا است، كسى كه به خدا شِكوه مى كند در واقع خدا را با جِديّت مى خواند و به درگاه او دعا مى كند، حتماً شنيده اى كه دعا، سلاح مؤمن است، وظيفه ما اين است كه از سويداى دل براى ظهور آقاى خود دعا كنيم و البته تسليم امر خدا باشيم، اين خداست كه تصميم مى گيرد چه زمانى مهدى(عليه السلام)ظهور كند، ولى دعاى ما، سلاح ماست، اين دعاست كه ما را از وسوسه هاى شيطان و دشمنان، حفظ مى كند، كسى كه براى ظهور دعا مى كند ديگر دچار نااميدى نمى شود، زيرا سلاح خود را از دست نداده است.
    كشورى كه بهترين سلاح ها را دارد، كشورى قوى و پيروز است، دشمنان ديگر جرأت نمى كنند به آن كشور حمله كنند زيرا مى دانند آن كشور، بهترين سلاح ها را دارد، همين داشتن سلاح باعث حفظ آن كشور مى شود، همين طور اگر ما بهترين سلاح (كه همان دعا است را داشته باشيم) ديگر شيطان جرأت نمى كند ما را وسوسه كند و در دل ما شك و ترديد ايجاد كند.
    حتماً متوجّه اصل سخن من شده اى، ما براى ظهور دعا مى كنيم و آرزو مى كنيم كه ظهور مهدى(عليه السلام)همين امروز باشد، ولى اگر حكمت و مصلحت خدا چيز ديگرى بود، باز ما به نتيجه اى بسيار عالى رسيده ايم، ما با دعا كردن به سلاحى قوى دست پيدا كرده ايم، سلاحى كه شيطان و وسوسه هاى او را از ما دور مى كند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵: از كتاب وقت رهایی نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن