کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری




    بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَـنِ الرَّحِيمِ
    شب از نيمه گذشته بود، در گوشه اى با خداى خويش خلوت كرده بودم و دعاى كميل مى خواندم. در حال و هواى خودم بودم كه تو به سوى من آمدى.
    چپيه اى به سر خود انداخته بودى، دست بردى و كتاب دعاى مرا گرفتى. كتاب از دست من افتاد، تو آن را برداشتى و با عصبانيّت شروع به ورق زدن آن نمودى و من در تعجّب از كارِ تو نگاهت مى كردم.
    اوّلين بارى بود كه به مدينه آمده بودم و اين اوّلين شب جمعه اى بود كه من مهمان پيامبر بودم و در كنار حرم او نشسته بودم تا با خداى مهربان مناجات نمايم.
    تو كتاب دعاى مرا ورق زدى، كتاب "مفاتيح الجنان" را مى گويم، كتابى كوچك كه يكى از دوستانم به من هديه داده بود.
    ناگهان ديدم تو صفحاتى از كتاب را گرفتى و آن را پاره نمودى و رو به من كردى و گفتى: تو زيارت عاشورا مى خوانى؟! تو بايد همراه من بيايى!
    من چه بايد مى كردم، نگاهى به زيارت عاشورايى نمودم كه تو آن را پاره كرده و بر روى زمين ريخته بودى.
    مرا به مكانى كه به قول خودت، مركز "أمر به معروف" بود بردى و ساعتى مرا آنجا نگه داشتى، به من حرف هايى زدى و ناسزا گفتى و با مشت به پهلوى من زدى...
    من آن شب سكوت كردم، امّا سكوت من، هزاران حرف داشت. آيا مى خواهى بدانى معناى سكوت آن شب من چه بود؟
    به جانِ خودت، آن شب اصلاً زيارت عاشورا نمى خواندم، آن وقت ها، فقط در ماه محرّم، زيارت عاشورا مى خواندم و بس!
    من آن شب تصميم گرفتم با زيارت عاشورا بيشتر آشنا شوم، در مورد آن تحقيق كنم و آن را بيشتر بخوانم.
    اگر تو آن شب اين كار را نمى كردى، الآن اين كتاب بر روى دست مهربانِ دوستان من نبود.
    من ممنون تو هستم، زيرا تو باعث شدى تا نگاهم به زيارت عاشورا تغيير كند.
    مهدى خُدّاميان آرانى
    دى ماه 1390


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي مقدمه : از كتاب سلام بر خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن