کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    دوست خوبم! ديگر به آخر كتاب نزديك مى شويم، ما تا اينجا به امام خود سلام داده ايم و بر مصيبتش اشك ريخته ايم و بيزارى خود را از دشمنانش اعلام نموده ايم.
    اكنون ديگر وقت آن است دعا كنيم، پس با هم دست به دعا برمى داريم و چنين مى گوييم:
    بار خدايا!
    چه كنم! دلم بيقرار است، مى ترسم اين آخرين ديدار من با حسين تو باشد! از تو مى خواهم باز هم توفيقم دهى تا حسين تو را زيارت كنم، باز هم به ديدارش بيايم.
    بار خدايا! از تو مى خواهم تا مرا با شيوه زندگى حسين(عليه السلام) آشنا سازى و در عمل به آن ياريم كنى و مرا به آيين او بميرانى، مردنى كه آغاز زندگى دوباره باشد.
    زندگى من زندگى محمّد و آل محمّد باشد، مردن من به شيوه آنان باشد، خوب مى دانم هر كس به شيوه آنان بميرد به زندگى جاودانه دست يافته است.
    خدايا! آمده ام تا از حسين تو مدد بگيرم تا مرا همچون ياران او قرار بدهى، مانند كسانى كه لبخند رضايت بر لب هاى امام زمان خود نشاندند.
    خدايا! مرگ مرا به گونه اى قرار ده كه امام زمانم، مسلمانى مرا بپذيرد و چند قدمى همراه جنازه من، زمزمه "لا اله الا الله" سر دهد، باشد كه رحمت تو بر من نازل شود.
    آرزوى من اين است، مى خواهم همواره و هميشه در مسير محمّد و آل محمّد باشم.
    ? ? ?
    بار خدايا! تو بر من منّت نهاده اى و مرا با حسين(عليه السلام) آشنا ساخته اى.
    تو بودى كه دل مرا شيداى حسين(عليه السلام) نمودى و بعض و كينه دشمنانش به قلب من عنايت كردى. تو بودى كه مرا حسينى كردى و از غير او جدا نمودى.
    اكنون من احساس مى كنم كه نزد تو گرامى تر شده ام، پس اكنون موقع آن است كه از تو حاجت خويش بخواهم.
    خدايا! من شنيده ام كه در روز غدير، هزاران نفر با على(عليه السلام) بيعت كردند، امّا بعد از رحلت پيامبر، آنها پيمان خود را فراموش كردند.
    من شنيده ام كه اهل كوفه، هيجده هزار نامه براى حسين(عليه السلام) نوشتند و او را به شهر خود دعوت كردند و به او گفتند ما آماده ايم تا جانِ خود را فداى تو كنيم، امّا وقتى حسين(عليه السلام) به سوى آنان آمد، با شمشير به جنگ او رفتند.
    خدايا! من اين ها را شنيده ام، و براى همين از عاقبت خويش مى ترسم!
    تو را به حقّ حسين(عليه السلام) قسم مى دهم كه مرا در راه او ثابت قدم نما!
    اين بزرگترين حاجت من است.
    تو كارى كن كه قلب من براى هميشه از آن امام زمانم باشد، تو كارى كن كه من از امام زمان خويش دست برندارم! تو كارى كن من در اين راه، ثابت بمانم.
    ? ? ?
    بار خدايا! تو به حسين(عليه السلام) مقامى بس بزرگ عنايت كرده اى كه فهم و درك بشر نمى آيد. عقل من مبهوت مقام او است، اكنون كه من در مصيبت حسين(عليه السلام) اشك مى ريزم، از تو مى خواهم تا رحمتت را بر من نازل كنى.
    آرى! من براى حسين تو اشك ريخته ام و اميدوارم كه تو با مهربانى به من نظر كنى و از گناهانم درگذرى و توبه مرا قبول كنى.
    بار خدايا! در روز قيامت شفاعت حسين(عليه السلام) را نصيب من بگردان، آن روزى كه من تنها و بى كس خواهم بود، مرا به خاطر حسين(عليه السلام) ببخش كه تو به او مقام شفاعت داده اى.
    بارخدايا! مرا در سايه مولايم حسين(عليه السلام) آبرو ببخش و عزّتى ماندگار در دنيا و آخرت به من كرم كن.
    ? ? ?
    بار خدايا! از تو مى خواهم تا به من توفيق دهى تا در لشكر امام زمان حضور يابم و انتقام خون حسين(عليه السلام) را بگيرم.
    من آرزو دارم آن روز كه مهدى(عليه السلام) ظهور مى كند او را يارى نمايم، آن روز كه او با پرچمى بر خون نشسته در غم حسين(عليه السلام)مى آيد تا درد و داغ صدها ساله را التيام بخشد.
    روز ظهور مهدى(عليه السلام)، روز پايان همه سياهى ها و پليدى ها خواهد بود، و چه شكوهى خواهد داشت آن روز!
    روزى كه مهدى(عليه السلام) كنار كعبه خواهد بود تو فرشتگان زيادى را به مسجد الحرام خواهى فرستاد.[151]
    آن روز مسجد الحرام پر از صف هاى طولانى فرشتگان مى شود. جبرئيل با كمال ادب خدمت امام مى رسد و سلام مى كند و مى گويد: "اى سرور و آقاى من ! اكنون دعاى شما مستجاب شده است".[152]
    مهدى(عليه السلام) رو به آسمان مى كند و با تو چنين سخن مى گويد: "بار خدايا! تو را حمد و ستايش مى كنم كه به وعده خود وفا كردى و ما را وارثِ زمين قرار دادى".[153]
    بعد از آن، مهدى(عليه السلام) از جاى خود برمى خيزد و ياران خود را صدا زده و مى گويد: "اى ياران من ! اى كسانى كه خدا شما را براى ظهور من ذخيره كرده است به سويم بياييد".
    با قدرت تو، ياران مهدى(عليه السلام) يكى بعد از ديگرى، خود را به مسجد الحرام مى رسانند. همه آنها كنار درِ كعبه دور امام جمع مى شوند...
    اكنون امام به كعبه، خانه تو تكيّه مى زند و اين آيه قرآن را مى خواند:
    (بَقيَّةُ اللهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ).[154]
    و سپس مى گويد: "من بَقيّةُ الله و حجّت خدا هستم".[155]
    آرى! مهدى(عليه السلام) ذخيره تو در روى زمين است. تو پيامبران زيادى را براى هدايت بشر فرستادى. همه آنان تلاش زيادى براى هدايت بشر انجام دادند، ولى آنها نتوانستند كه عدالت را در همه دنيا برقرار كنند.
    مهدى(عليه السلام) ذخيره توست تا امروز عدالت واقعى را در همه جهان برپا كند.
    مدّتى مى گذرد، وقت آن فرا مى رسد كه لشكر مهدى(عليه السلام) به سوى مدينه حركت كند، هر لشكر و سپاهى براى خود، يك شعارى را انتخاب مى كند. وقتى لشكر امام مى خواهد حركت كند همه يك صدا فرياد مى زنند:
    يا لَثاراتِ الحُسَينِ
    اى خونخواهان حسين(عليه السلام)![156]
    مهدى(عليه السلام) مى داند كه صدها سال است شيعه براى حسين(عليه السلام) اشك ريخته است. آرى! اين نام حسين(عليه السلام) است كه دل ها را منقلب مى كند...
    خدايا!
    من دوست دارم كه آن روز در ميان آن لشكر باشم و همراه با آنان فرياد برآورم: "يا لَثاراتِ الحُسَينِ".
    آيا مرا به اين آرزويم مى رسانى.
    شنيده ام كه تو گروهى از بندگان خوبت را كه از دنيا رفته اند، زنده مى كنى تا به آرزويشان برسند. آنها زنده مى شوند و مهدى(عليه السلام) را يارى مى كنند.
    اگر در تقدير تو چنين است كه من قبل از ظهور مهدى(عليه السلام) از دنيا مى روم، از تو مى خواهم مرا زنده كنى تا امام خويش را يارى كنم...
    ? ? ?
    بار خدايا! اكنون من سجده مى روم و تو را شكر و سپاس مى گويم، از اين كه دل مرا به مصيبت حسين(عليه السلام) اندوهناك كردى و اشك مرا در مظلوميّت او جارى ساختى.
    از تو مى خواهم تا در روز قيامت شفاعت حسين(عليه السلام) را نصيبم گردانى و مرا در راه حسين(عليه السلام) و راه ياران او ثابت قدم قرار دهى تا همواره و هميشه، ادامه دهنده راه آنان باشم.[157]





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب سلام بر خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن