کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو


    سلام اى آقاى من!
    سلام اى شهيد راه خدا! سلام اى كه همه هستى خود را در راه خدا فدا نمودى.
    من زيباترين سلام ها را تقديم تو مى كنم!
    سلام اى كه زيبايىِ خدا را به تصوير كشيده اى، كربلاى تو، عاشوراى تو، زيباترين تابلوى جهان هستى است، تو همه زيبايى ها را در كربلا به نمايش گذاشتى.
    تو چراغ هدايت همه مى باشى و من به سوى نور تو آمدم، گمگشته اى بودم و تو مرا فرا خواندى. صبح اميدم شدى و من به سويت آمدم.
    من به تو سلام مى كنم، به سوى تو آمده ام، ياد تو را هرگز فراموش نمى كنم، سال ها است كه دلم اسير عشق توست.
    سلام اى حسين!
    سال هاست كه تو را مى شناسم، من شيعه و پيرو تو هستم.
    ? ? ?
    من بر سر آن پيمان بزرگ هستم. پيمانى كه خدا از من گرفته است را فراموش نمى كنم!
    كدام پيمان؟
    روزى كه خدا روح همه انسان ها را آفريد، روزى كه از همه پيمان گرفت. آن روز را فراموش نمى كنم. به تو سلام مى كنم تا بدانى بر سر آن پيمان خود هستم.
    چه روزى بود آن روز!
    روزى كه خدا هم در قرآن از آن اين گونه ياد مى كند:
    (أَلَستُ بِرَبِّكُم قَالُوا بَلَى).[4]
    خدا با همه ما سخن گفت. او از ما سؤال كرد: آيا من خداى شما نيستم؟ آن روز همه در جواب گفتند: آرى! شهادت مى دهيم كه تو خداى ما هستى.
    بعد از آن، خدا پيامبران خود را براى ما معرّفى كرد، بعد از آن، نوبت به معرّفى كسانى رسيد كه جانشينان پيامبران بودند. خدا آنان را براى ما معرّفى كرد، او به همه دستور داد تا از پيامبران و جانشينان آنها اطاعت كنند.
    و تو هم كه امام سوم و سومين جانشين آخرين پيامبر خدا بودى، آن روز تو را شناختم، به امامت تو اعتراف نمودم.
    آرى! امامت دوازده امام را پذيرفتم، عهد كردم كه در مقابل شما تسليم باشم و گوش به فرمان شما باشم. امروز هم به امامت مهدى(عليه السلام) باور دارم، گوش به فرمان او هستم، منتظر هستم تا او ظهور كند و همچون سربازى در خدمت او باشم.[5]
    امروز به سوى تو مى آيم و به تو سلام مى كنم. مى خواهم به اين وسيله به تو بگويم كه من بر سر آن پيمان بزرگ هستم، آن را از ياد نبرده ام.[6]
    ? ? ?
    سلام اى پدرِ بندگان خدا! يا أَبا عَبدِ اللهِ
    اگر تو نبودى، اگر قيام تو نبود، ديگر از بندگى خدا هم خبرى نبود، اگر تو نبودى، دشمنان اسلام، اين دين را از بين برده بودند.
    تو پدر معنوى همه كسانى هستى كه مسلمان هستند. همه آنها وامدار تو هستند، تو مايه زنده ماندن دين خدا شدى.
    اى پدر بندگان خدا! به نزد تو آمده ام تا آيين بندگى بياموزم.
    شنيده ام كه اوّلين بار، پيامبر تو را به اين نام ناميد، روزى كه تو را در آغوش گرفت و براى تو گريه كرد.
    چقدر دوست دارم كه آن خاطره را بازگو كنم، بايد به تاريخ سفر كنم، به سال ها قبل، به مدينه بروم:
    اينجا مدينه است . به پيامبر خبر رسيده است كه تو به دنيا آمده اى. او خيلى خوشحال است و خدا را شكر مى كند.
    پيامبر دوست دارد تا هر چه زودتر تو را ببيند، براى همين به سوى خانه مادرت فاطمه(عليها السلام) حركت مى كند.
    وقتى پيامبر به خانه مادرت مى رسد، وارد خانه مى شود، او دستور مى دهد تا تو را به نزد او بياورند. پيامبر تو را در آغوش مى گيرد، روى تو را مى بوسد و تو را مى بويد و نامت را حسين مى گذارد.
    هفت روز مى گذرد، ديگر وقت آن است كه پيامبر براى تو "عَقيقه" نمايد. "عقيقه" رسمى است كه مستحب است براى هر نوزاد در روز هفتم تولد او انجام شود.
    اين رسم چنين است: گوسفندى خريدارى مى كنى و به نيّت سلامتى نوزاد خود، آن را ذبح مى كنى و با گوشت آن، غذايى آماده كنى تا مردم و فقيران از آن غذا استفاده كنند.
    پيامبر براى تو گوسفندى عقيقه مى كند و براى سلامتى تو صدقه مى دهد.
    اكنون ديگر وقت آن است كه پيامبر تو را در آغوش گيرد. تو حسين او هستى، او تو را خيلى دوست دارد. همين كه پيامبر تو را در آغوش مى گيرد، اشك از چشمانش جارى مى شود.
    خداى من! چه شده است؟ چرا پيامبر گريه مى كند؟
    لحظاتى مى گذرد، قطرات اشك از چشمان پيامبر جارى مى شود، او رو به تو مى كند و مى گويد:
    اى ابا عبد الله! مصيبت تو خيلى سخت است!!
    هيچ كس نمى داند پيامبر از چه سخن مى گويد، بايد سال ها بگذرد تا كربلا پيش بيايد و راز اين سخن پيامبر آشكار شود. فقط هفت روز از زندگى تو گذشته بود كه پيامبر تو را به اين نام خواند.
    ? ? ?
    سلام اى فرزند رسول خدا!
    تو از نسل پيامبر هستى، تو پسر رسول خدا هستى.
    شنيده ام كه گروهى گفته اند من نبايد تو را از نسل پيامبر بدانم، آن ها مى گويند: حسين، پسر دختر پيامبر است، او نوه دخترى پيامبر است. كسى كه نوه دخترى پيامبر است، از نسل پيامبر نيست!
    ولى من تو را فرزند پيامبر مى دانم، تو از نسل پيامبر هستى، تو پسر پيامبر هستى.
    اين باور من است و قرآن هم آن را تأييد مى كند. سخن بدون دليل نمى گويم. اكنون مى خواهم از قرآن دليل بياورم.
    من مى خواهم با آن كسى كه تو را فرزند پيامبر نمى داند سخن بگويم:
    ــ آيا اين آيه قرآن را شنيده اى: (مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمانَ).
    ــ آرى! اين آيه 84 سوره "اعراف" مى باشد.
    ــ تو مى توانى معناى آن را برايم بگويى؟
    ـ خدا مى گويد كه داوود و سليمان(عليهما السلام) از فرزندان ابراهيم(عليه السلام) هستند.
    ــ آيا مى دانى ادامه اين سخن خدا چيست؟
    ــ (و زكريا و يحيى و عيسى)، يعنى زكريا و يحيى و عيسى(عليهم السلام) از فرزندان ابراهيم هستند.
    ــ آيا مى توانى بگويى پدر عيسى(عليه السلام) كه بود؟
    ــ چه حرف ها مى زنى؟ معلوم است، خداوند عيسى(عليه السلام) را از مادرش مريم(عليها السلام)(و بدون پدر) آفريد.
    ــ خوب. اگر عيسى(عليه السلام) پدر ندارد، پس از طرف مادرش به ابراهيم(عليه السلام)مى رسد، يعنى مادر او (مريم(عليها السلام)) با چند واسطه به ابراهيم(عليه السلام) مى رسد، پس معلوم مى شود قرآن، عيسى(عليه السلام) را (كه فرزند دخترِ ابراهيم(عليه السلام) است)، فرزند ابراهيم(عليه السلام) مى داند. اكنون مى خواهم بپرسم، چطور مى شود كه عيسى(عليه السلام)، فرزند ابراهيم(عليه السلام) باشد، امّا حسين(عليه السلام)، فرزند پيامبر نباشد؟ آيا فاصله مريم(عليها السلام)به ابراهيم بيشتر است يا فاصله فاطمه(عليها السلام) به پيامبر؟ مريم(عليها السلام) با چندين واسطه به ابراهيم(عليه السلام) مى رسد و خدا فرزند مريم(عليها السلام) را فرزند ابراهيم(عليه السلام) معرّفى مى كند، امّا فاطمه(عليها السلام)، دختر پيامبر است و بين او و پيامبر هيچ واسطه اى نيست، آيا باز هم مى گويى كه حسين(عليه السلام)فرزند پيامبر نيست؟
    ? ? ?
    سلام اى فرزند على، سلام اى فرزند امير مؤمنان!
    سلام اى فرزند آقاى آسمان و زيبايى ها!
    تو فرزند على(عليه السلام) هستى، همان كه جانشين پيامبر و خليفه او بود، همان كه رشادت ها و شجاعت هاى او باعث پيروزى اسلام شد، اگر على(عليه السلام) و شجاعت او نبود، دشمنان اين دين را از بين برده بودند. از همه مهم تر اگر صبر على(عليه السلام)نبود، از اسلام هم چيزى باقى نمانده بود.
    "اميرمؤمنان" چه اسم زيبايى است! اسمى كه خدا به پدرِ تو داده است، شبى كه پيامبر به معراج رفته بود، در آن شب، خدا على(عليه السلام) را به اين نام ناميد.
    شرح ماجرا اين چنين است:
    پيامبر از بهشت عبور مى كند و به ملكوت أعلى مى رسد. آنگاه جبرئيل با پيامبر خداحافظى مى كند. پيامبر به او مى گويد: چرا همراه من نمى آيى؟
    جبرئيل جواب مى دهد: اگر به اندازه سر سوزنى جلوتر بيايم، پرو بال من مى سوزد.[7]
    و جبرئيل منتظر مى ماند و پيامبر به سفر خود ادامه مى دهد...
    پيامبر به هفتاد هزار حجاب (پرده هايى از نور) مى رسد كه از هر حجاب تا حجاب ديگر پانصد سال راه است ! و پيامبر داخل اين حجاب ها مى شود. حجاب عزّت، حجاب قدرت، حجاب كبرياء، حجاب نور...، آخرين حجاب، حجاب جلال است.[8]
    پيامبر از حجاب ها عبور مى كند و به ساحت قدس الهى مى رسد.[9]
    لحظه وصال فرا مى رسد، و خدا با دوست خود خلوت مى كند و با او سخن مى گويد: "اى ،محمّد ! سلام مرا به على برسان".
    و اينك بين خدا و پيامبر سخنان ديگرى به ميان مى آيد:
    ـ اى محمّد، چه كسى از بندگان مرا بيشتر دوست دارى؟
    ـ بار خدايا، تو خود بر قلب من آگاهى دارى.
    ـ آرى! من مى دانم، ولى اكنون مى خواهم كه از زبان تو بشنوم !
    ـ پسر عمويم على را بيش از همه دوست دارم.[10]
    و اينجاست كه خداوند پيامبر را به دوست داشتن على(عليه السلام) امر مى كند و به او خطاب مى كند: "آنانى كه على را دوست دارند دوست بدار".[11]
    و خدا وعده شفاعت شيعيان على(عليه السلام) را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دهد.[12]
    اينجاست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سجده مى رود ، و خدا به او چنين مى گويد: "هر كس از على اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس نافرمانى على را بكند، از من نافرمانى كرده است. در روز قيامت اين على است كه مؤمنان را از آب گواراى كوثر سيراب مى سازد".[13]
    ? ? ?
    سلام اى فرزند فاطمه!
    سلام اى فرزند بانوى بى نظير، اى فرزند بانوى آب و آفتاب!
    سلام اى فرزند بانويى كه بر همه بانوان جهان، سرورى مى كند، همان كه پيامبر او را پاره تن خود ناميد و او را همچون جان خويش دوست مى داشت.[14]
    و چه كسى مى تواند در مورد مقام فاطمه(عليها السلام) سخن بگويد؟ خدا به پيامبر فاطمه را عنايت كرد: (إِنَّـآ أَعطَينَاكَ الكَوثَرَ ): ما به تو كوثر داده ايم.[15]
    فاطمه(عليها السلام)، همان كوثر پيامبر است. فاطمه همان بانوى مهربانى كه در روز قيامت، دوستان خود را نجات خواهد داد.
    من دوست داشتم بدانم نام فاطمه(عليها السلام) را چه كسى براى دختر پيامبر انتخاب كرده است، مدّتى گذشت تا اين كه فهميدم اين نام را خدا براى فاطمه(عليها السلام)انتخاب كرده است.
    به راستى چرا خدا، فاطمه(عليها السلام) را به اين نام ناميد؟
    معناى واژه "فاطمه" اين است: "جدا شده". فاطمه(عليها السلام) را به اين نام خوانده اند زيرا او و فرزندان و دوستانش از آتش جهنّم، جدا شده اند.
    در روز قيامت، فرزندان و دوستان فاطمه(عليها السلام)، از شفاعت او بى نصيب نخواهد ماند!
    چه روز باشكوهى خواهد بود آن روز!
    روزى كه فاطمه(عليها السلام) در صحراى محشر حاضر شود، در آن روز مريم(عليها السلام)پيشاپيش فاطمه(عليها السلام) همچون خدمتكارى حركت مى كند، بهشت در انتظار فاطمه(عليها السلام) است، فاطمه به سوى بهشت حركت مى كند.[16]
    در اين ميان، نگاه فاطمه(عليها السلام) به گوشه اى خيره مى ماند، فرشتگان عدّه اى را به سوى جهنّم مى برند، آنها كسانى هستند كه در دنيا گناه انجام داده اند و امروز بايد به آتش بسوزند.
    فاطمه(عليها السلام) به آنان نگاه مى كند، او عدّه اى از دوستان خود را در ميان آنان مى يابد. در اين هنگام فاطمه(عليها السلام) با خداى خويش سخن مى گويد:
    اى خداى من! تو مرا فاطمه نام نهادى، و به خاطر من عهد كردى كه دوستانم را از آتش جهنّم جدا كنى! خدايا! تو هرگز عهد و پيمان خود را فراموش نمى كنى، از تو مى خواهم امروز شفاعت مرا در حقّ دوستانم قبول كنى و آنان را از آتش جهنّم آزاد گردانى!
    و صدايى در صحراى محشر مى پيچد، اكنون خداى يگانه با فاطمه(عليها السلام)سخن مى گويد:
    حقّ با توست. تو را "فاطمه" نام نهادم و عهد كرده ام كه به خاطر تو دوستان تو را از آتش جهنّم آزاد گردانم.[17]
    من بر سر عهد خود هستم اى فاطمه من!
    من امروز همه دوستان تو را از آتش عذاب خود آزاد خواهم نمود تا مقام و جايگاه تو براى همه آشكار شود، امروز روز توست. هر كس را كه مى خواهى شفاعت كن و با خود به سوى بهشت ببر![18]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب سلام بر خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن