کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شانزده

      فصل شانزده


    لحظه اى بايد فكر كنم، امام زمان چقدر در جامعه غريب است، بايد همه تلاش خود را بنمايم تا كارى كنم كه جامعه بيشتر به ياد آن حضرت باشد، اگر هم زمانى فرا برسد كه ديگر كسى به اين حرف ها توجّه نكند، من كه مى توانم يك ياور براى امام بسازم! يك يار كه مى توانم تحويل امام خود بدهم و آن هم خودم! من اختيار خودم را كه دارم، بايد تقوا پيشه كنم و كارى كنم كه همه زندگى من رنگ و بوى آن حضرت را بدهد.
    من مى گويم امام زمان را دوست دارم، انسان به طور طبيعى دوست دارد همانند محبوبش بشود، اين يك قانون است. عاشق هميشه مى خواهد ببيند معشوقش چه دوست دارد تا آن را انجام بدهد. خدا در وجود انسان ها، روحيه پيروى از يك الگو را قرار داده است، اگر من واقعا محبت به امام خود دارم، ديگر بايد دوست داشته باشم در راه رفتن، در نماز، در روزه و... شبيه محبوب خود بشوم. من بايد اين مسير را بپيمايم و به كمال برسم.
    البته شيطان در اين مسير در انتظار يك فرصت است. او مى داند مسير پيروى از حجت خدا، مسير رستگارى است، براى همين در اين مسير كمين مى كند.
    وقتى من ماشين خوبى دارم، رانندگى ام هم خوب است، در مسير با سرعت حركت مى كنم، همه چيز عالى است و من برنامه ريزى مى كنم كه به زودى به مقصد برسم، امّا هر لحظه بايد مراقب باشم، يك لحظه غفلت باعث مى شود من به دره اى عميق سقوط كنم، كسى كه اصلاً سوار ماشين نشده است و يا سرعت نگرفته است، خطرى او را تهديد نمى كند. خطر او همان ماندن در جاى خود است. شيطان به اين راضى است كه او در عشق دنيا بماند و اصلاً حركت نكند، ولى وقتى من در مسير يارى امام گام برمى دارم، هر لحظه بايد مراقب باشم، زيرا شيطان در كمين است و با يك غفلت مرا به سقوط مى كشاند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۶: از كتاب يارى خورشيد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن