کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يك

      فصل يك


    آقاى من! پاسخ سلام تو را شنيدم، ممنونم كه با مهربانى اين ذرّه ناچيز را تحويل گرفتى، من فداى مهربانى تو بشوم اى پيامبر مهربانى ها! اى محمّد! اى جلوه زيباى عشق!
    برايم سخن بگو! خودت مى دانى كه چقدر محتاج سخن تو هستم! من به تو باور دارم، به خدايى كه تو را فرستاده است، ايمان دارم، سخن تو را حقّ مى دانم، برايم سخن بگو! نگذار راه را گم كنم.
    نگرانى همه وجود مرا گرفته است، من اين همه راه آمده ام چون شنيده ام كه تو خبر از رفتن خود داده اى! وقتى تو از اين دنيا بروى چه خواهم كرد؟ به كجا پناه خواهم برد، راه را چگونه خواهم يافت، گرگِ راه در كمين است تا باور مرا از من بگيرد و بيراهه را برايم همچون راه جلوه دهد. من از فريب ها و نيرنگ ها مى ترسم، با من سخن بگو!
    من اينجا ايستاده ام، روبروى تو! به نشانه ادب، دست بر سينه گرفته ام، نگاه كن! اضطراب را در چهره ام مى بينى؟ چقدر دلهره دارم، مى دانم وقتى تو بروى، نور اميد در اين جامعه خاموش مى شود، تو فرستاده خدايى! به نگاه تو دلگرم بودم، وقتى بروى با آماج فتنه ها چه كنم؟ با دروغ هاى رنگ و لعاب شده چه كنم؟ با آن سرابى كه به ما وعده مى دهند چه كنم؟ وقتى جهل و جنون سلطه اش را آغاز كند چاره اين غمزده چه خواهد بود؟
    اى پيامبر مهربانى! غمزدگان را درياب!
    اين ها فقط حرف هاى خود من نيست، سخن من، سخن "انسان" است، انسانى كه شيطان در كمين او نشسته است و مى خواهد او را گمراه كند. انسانى كه گاه خيال مى كند در اين دنياىِ خاكى رها شده است، ولى وقتى با خود خلوت مى كند مى بيند كه از جنس خاك و سنگ نيست، او عظمت روح خود را درك مى كند و براى همين با دنيا غريبى مى كند. آن كس كه "دردِ غربت" را فهميد تو را باور كرد، در سايه قرآنى كه تو آوردى، آرامش يافت، پشت سر تو حركت كرد، ولى اكنون از رفتن تو نگران است!
    آقاى من! تو از رفتن خويش خبر دادى، آن روز بود كه اشك ماتم بر چشمانم نشست، حس كردم كه با رفتن تو، دل من براى آسمان خدا تنگ مى شود. كاش پيش ما مى ماندى! ولى اين آرزو با حكمت خدا نمى سازد، خدا چنين خواسته است كه تو از پيش ما بروى و در بهشت خدا مهمان شوى.
    * * *
    ممنون تو هستم آقاى من!
    ممنونم كه سخنم را شنيدى و مى خواهى در اينجا براى ما سخن بگويى! تو صحراى "غدير" را انتخاب كردى تا مهم ترين سخنان خود را بازگو كنى. اين برنامه اى است كه خدا تو را به آن فرمان داده است، تو از مدت ها پيش در فكر اجراى اين برنامه بودى.
    چند ماه قبل، اعلام كردى كه مى خواهى به سفر حجّ بروى، از مدينه به سوى مكّه حركت كردى، بيش از صد هزار نفر، همراه تو حجّ به جا آوردند، بعد از انجام حجّ به سوى مدينه به راه افتاديد، در مسير برگشت به "غدير" رسيدى!
    "غدير" به معناى "بركه آب" است، بركه اى كه آب تميزى دارد. بركه اى زلال.
    وعده خدا فرا مى رسد، در اينجا برايم سخن مى گويى! اين سخنرانى تو، مرا به ادامه راه فرا مى خواند، ديگر هيچ كس راه آسمان را گم نخواهد كرد.
    "خطبه غدير"، يك چشمه جاويد است، چشمه اى كه همواره مى جوشد و تشنگان حقيقت را سيراب مى سازد.
    تو در اينجا خطبه مى خوانى و سخنرانى مى كنى تا براى همه تاريخ، روشنگرى كنى و حقّ را آشكار نمايى. به راستى راز عظمت عيد غدير در چيست؟ اگر عيد غدير بزرگ ترين عيد مسلمانان است به خاطر اين خطبه توست.
    من سخن تو را با تمام وجود مى شنوم، پس برايم سخن بگو...


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱: از كتاب چشمه جاويد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن