کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهار

      فصل چهار



    وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ، أَنْ يَسْتَعْفِيَ لِي عَنْ تَبْلِيغِ ذَلِكَ إِلَيْكُمْ، أَيُّهَا النَّاسُ! لِعِلْمِي بِقِلَّةِ المُتَّقِينَ، وَ كَثْرَةِ الْمُنَافِقِينَ، وَ إدْغَالِ الاْثِمِينَ، وَ خَتْلِ الْمُسْتَهْزِءِينَ بِالاِْسْلاَمِ; الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللهُ فِي كِتَابِهِ، بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللهِ عَظِيمٌ.
    جبرئيل از طرف خدا تو را مأمور كرد تا مردم را به ولايت على(عليه السلام) فرابخوانى، تو از جبرئيل خواستى تا از خدا بخواهد و خدا تو را از اين مأموريت معاف كند. به راستى چرا تو چنين خواستى؟ چه رازى در اين كار تو بود؟
    تو مى دانستى كه تعداد مؤمنان كم و تعداد منافقان زياد است، خبر داشتى كه منافقان با على(عليه السلام)دشمن هستند، مى دانستى كه آنان آماده اند تا تو را مسخره كنند و از دشمنى هاى خود پرده بردارند، آنان مكر و حيله در سر دارند و مى خواهند دين واقعى را از بين ببرند.
    منافقان كسانى هستند كه به ظاهر، نماز مى خوانند و روزه مى گيرند، امّا دل هاى آنان از نور ايمان خالى است، خدا در قرآن در آيه 167 سوره آل عمران، درباره آنان چنين سخن گفته است: "آنان سخنانى به زبان مى آورند كه در دل به آن ايمان ندارند". آرى، منافقان دورو هستند و خيال مى كنند اين كارشان، گناه نيست، در حالى كه اين دورويى، گناهى بس بزرگ است.
    وَ كَثْرَةِ أَذَاهُمْ لِي في غَيْرِ مَرَّة، حَتَّى سَمَّوْنِي أُذُناً، وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذَلِكَ، لِكَثْرَةِ مُلاَزَمَتِهِ إِيَّايَ وَ إِقْبَالِي عَلَيْهِ; حَتَّى أَنْزَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فِي ذَلِكَ قُرْآناً: (وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ، وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَيْر لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ، وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ، وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ، لَهُمْ عَذابٌ أَليم.) وَ لَوْ شِئْتُ، أَنْ أُسَمِّيَ الْقَائِلِينَ بِذَلِكَ بِأَسْمَائِهِمْ، لَسَمَّيْتُ، وَ أَنْ أُومِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيَانِهِمْ، لاََوْمَأْتُ، وَ أَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمْ، لَدَلَلْتُ، وَ لَكِنِّي وَ اللهِ فِي أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.
    آنان بارها تو را آزار دادند، آنان به على(عليه السلام)حسادت مىورزيدند، آنان مى ديدند كه على(عليه السلام)هميشه همراه توست و تو به او توجّه زيادى مى كنى و هميشه سخنانش را مى پذيرى، براى همين از روى حسادت گفتند: "محمّد چقدر زودباور است!". آنان به مردم گفتند كه تو ساده و زودباور هستى و فكر مى كردند كه تو زودباورى!
    اين سخنان منافقان آن قدر ادامه پيدا كرد تا خدا آيه 61 سوره توبه را نازل كرد و با تو چنين سخن گفت: "اى پيامبر! بعضى از منافقان تو را آزار مى دهند و مى گويند زودباور هستى! به آنان بگو كه خوش باور بودن من به نفع شماست، من به خدا و آنچه بر من نازل كرده ايمان دارم و گفتار مؤمنان را مى پذيرم، از طرف ديگر، خوش باورى من براى شما كه به ظاهر ايمان آورده ايد، رحمت است، من سخن شما را قبول مى كنم تا اسرار و رازهاى شما آشكار نشود. بدانيد كسانى كه با گفتار و كردارشان پيامبر خدا را آزار مى دهند، به عذاب سختى گرفتار خواهند شد".
    آرى، اين نقطه قوّت تو است كه بسيارى از چيزها را متوجّه مى شدى، امّا به روى خود نمى آوردى تا دروغگويان رسوا نشوند و راه توبه براى آنان بسته نشود.
    اگر تو بخواهى، مى توانى آن منافقان را نام ببرى و آنان را به همه معرّفى نمايى; ولى اين كار را نمى كنى و با بزرگوارى با آن ها برخورد مى كنى.
    وَ كُلَّ ذَلِكَ، لاَ يَرْضَى اللهُ مِنِّي، إِلاَّ أَنْ أُبَلِّغَ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَيَّ، ثُمَّ تَلاَ: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ! بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ، فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ، وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ.)
    منافقان نقشه هايى در سر دارند و خطراتى در كمين است، امّا تو مى دانى تا زمانى كه در اين سرزمين، ولايت على(عليه السلام) را (به طور رسمى) اعلام نكنى خدا از تو راضى نمى شود، براى همين بار ديگر آيه 67 سوره مائده را براى مردم مى خوانى، تا همه بدانند خدا با تو چنين سخن گفته است: "اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت (درباره جانشينى على(عليه السلام)) بر تو نازل شده است، براى مردم بازگو كن و به آنان برسان! اگر تو اين كار را انجام ندهى پيام خدا را نرسانده اى. بدان كه خدا تو را از شرّ مردم حفظ مى كند".
    * * *
    آقاى من! به اين سخنان تو فكر مى كنم، تو از خط نفاق پرده برمى دارى، راز مهمّى را آشكار مى كنى، اكنون مى فهمم كه جان تو در خطر است و براى همين خدا وعده داد كه تو را از دسيسه هاى آنان حفظ مى كند، ولى سؤال من اين است: جان تو از طرف كدام دشمن در خطر است؟
    از دشمنى كه در ميان كسانى است كه در صف اوّل نماز، پشت سر تو ايستاده اند. آرى، خط نفاق ريشه دوانده است و آماده است تا به دين خدا، ضربه بزند.
    من مى دانم كه حكمت خدا بر اين است كه همه انسان ها امتحان بشوند، او راه خوب و بد را به همه نشان مى دهد، بعد از آن ديگر نوبت انتخاب آنان است، آن ها بايد راه خودشان را انتخاب كنند، خدا انسان را با اختيار آفريده است. خدا همواره مردم را به سوى ايمان فرا مى خواند و وسيله هدايت آن ها را فراهم مى سازد، ولى هرگز آن ها را در پيمودن راه صحيح مجبور نمى كند، تو هم فقط راه را نشان مى دهى، انتخاب با خود آن هاست.
    وقتى بنا شد اختيار با خود انسان باشد، طبيعى است كه عدّه اى ايمان مى آورند و عدّه اى هم ايمان نمى آورند. اگر خدا انسان ها را مجبور به پذيرفتن راه حقّ مى كرد، هرگز جنگ و اختلافى پيش نمى آمد ولى بشر به كمال نمى رسيد، بشرى كه اختيار ندارد، ظلم هم نمى كند، ولى خدا انسان را به گونه اى آفريد كه مى تواند راه درست را انتخاب كند، اگر انسان رستگار شود، به اختيار خودش بوده است و اين زيبايى انسان است.
    اين حكمت خداست، و بر اساس اين حكمت "نزاع هميشگى بين حقّ و باطل" پيش آمده است.
    خدا آدم(عليه السلام) را آفريد، شيطان به او حسادت ورزيد و با او دشمنى كرد و او را از بهشت بيرون كرد، قابيل، برادرش هابيل را كشت، نزاع نوح(عليه السلام) با بت پرستان، جنگ فرعون و موسى(عليه السلام)، ابراهيم(عليه السلام)و نمرود، جنگ تو با ابوسفيان. امروز هم كه خطر كافران برطرف شده است منافقان به ميدان آمده اند و نقشه ها در سر دارند.
    هميشه بين نور و ظلمت درگيرى بوده است. يك طرف مى خواهد خدا در روى زمين عبادت بشود، عبوديّت شكل بگيرد، طرف ديگر مى خواهد خدا از يادها برود و شيطان حكم فرما شود. يك طرف "عقل" است و طرف ديگر "جهل". يك طرف "بندگى خدا" است و طرف ديگر "گناه و معصيت"، براى همين است كه خط نفاق با على(عليه السلام)دشمنى دارد و نقشه ها در سر دارد.
    خط نفاق، قصد جان تو را داشت و مى خواست قبل از آن كه تو ولايت على(عليه السلام)را بيان كنى تو را به شهادت برساند، امّا خدا نگذاشت، خدا عهد بسته است كه هيچ گاه راه حقّ، مخفى نماند و مسير رستگارى گم نشود.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴: از كتاب چشمه جاويد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن