کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سه

      فصل سه



    أحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ الشِدَّةِ وَ الرَّخَاءِ، وَ أُومِنُ بِهِ وَ بِمَلاَئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أَسْمَعُ أَمْرَهُ، وَ أُطِيعُ وَ أُبَادِرُ إِلَى كُلِّ مَا يَرْضَاهُ، وَ أَسْتَسْلِمُ لِقَضائِهِ، رَغْبَةً فِي طَاعَتِهِ، وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ اللهُ الَّذِي لاَ يُؤْمَنُ مَكْرُهُ، وَ لاَ يُخَافُ جَوْرُهُ. وَ أُقِرُّ لَهُ عَلَى نَفْسِي بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ أُشْهِدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ.
    آقاى من! برايم بيان كردى كه خدا را همواره در سختى ها و در راحتى ها، حمد و سپاس مى گويى! تو به خدا، فرشتگان، پيامبران قبل و كتاب هاى آسمانى كه قبل از قرآن نازل شده است ايمان دارى.
    به ما خبر مى دهى كه همواره گوش به فرمان خدا هستى و به هر چه او راضى است، عمل مى كنى و در برابر خواسته هايش تسليم هستى! زيرا تو مشتاق اطاعت از او هستى و از اين كه نافرمانى او را بنمايى در هراس مى باشى، چرا كه هر كس نافرمانى او را بنمايد نمى تواند از عذابش در امان باشد. او خدايى است كه به هيچ كس ظلم و ستم نمى كند، (اين بندگان هستند كه با نافرمانى او به خود ظلم و ستم مى كنند).
    تو فرياد برمى آورى كه بنده خدا هستى و شهادت مى دهى كه او پروردگار توست.
    وَ أُؤَدِّي مَا أَوْحَى إِلَيَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لاَ أَفْعَلَ، فَتَحِلَّ بِي مِنْهُ قَارِعَةٌ لاَ يَدْفَعُهَا عَنِّي أَحَدٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ. لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ; لاَِنَّهُ قَدْ أَعْلَمَنِي أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَيَّ فَمَا بَلَّغْتُ رِسَالَتَهُ.
    به ما خبر مى دهى كه خدا از تو خواسته است كار مهمى را انجام دهى، تو بيم آن دارى كه اگر از اين دستور سرپيچى كنى عذابى بر تو فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را از تو دور كند.
    بار ديگر از يگانگى خدا سخن مى گويى و به همه خبر مى دهى كه خدا پيام مهمّى را به تو نازل كرده است و از تو خواسته است تا آن را به همه برسانى، اگر تو اين كار را نكنى رسالت خويش را انجام نداده اى.
    وَ قَدْ ضَمِنَ لِي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِصْمَةَ وَ هُوَ اللهُ الْكَافِي الْكَرِيمُ. فَأَوْحَى إِلَيَّ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فِي عَلِيّ يَعنِي فِي الخِلاَفَةِ لِعَلِيِّ بنِ أبِي طَالِب وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ.) مَعَاشِرَ النَّاسِ! مَا قَصَّرْتُ فِي تَبْلِيغِ مَا أَنْزَلَ اللهُ تَعَالَى إِلَيَّ.
    تو مى دانى كه اگر اين پيام خدا را اعلام كنى عدّه اى با تو دشمنى خواهند كرد و چه بسا قصد جان تو را بنمايند، ولى خدا به تو ضمانت داده است كه حيله دشمنان را از تو دور كند، اين وعده خداست كه آسيبى به تو نخواهد رسيد. به راستى كه خداوند مهربان است و بهترين پشتيبان توست.
    اكنون آيه اى از قرآن را كه خدا بر تو نازل كرده است مى خوانى، آرى، خدا با تو اين گونه سخن گفته است: "به نام خداى بخشنده و مهربان! اى پيامبر! آن چه را درباره جانشينى على(عليه السلام)بر تو نازل كرده ام براى مردم بازگو كن و پيام مرا به آنان برسان! اگر تو اين كار را انجام ندهى پيام مرا نرسانده اى. بدان كه من تو را از شرّ مردم حفظ مى كنم".
    اين همان آيه 67 سوره "مائده" است. تو اين آيه را مى خوانى تا همه بدانند كه آن پيام مهم درباره على(عليه السلام) است و خدا اراده كرده است و على(عليه السلام) جانشين تو باشد.
    وقتى اين آيه را براى همه بازگو كنى، ديگر دين كامل مى شود و آشكار مى شود كه تو همه آنچه را كه خدا بر تو نازل كرد به مردم رساندى و در راه رسالتى كه بر دوش داشتى هيچ كوتاهى نكردى.
    ، وَ أَنَا مُبَيِّنٌ لَكُمْ سَبَبَ هَذِهِ الاْيَةِ; إِنَّ جَبْرَئِيلَ هَبَطَ إِلَيَّ مِرَاراً ثَلاَثاً، يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلاَمِ رَبِّي، وَ هُوَ السَّلاَمُ، أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ، فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ، أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب، أَخِي، وَ وَصِيِّي، وَ خَلِيفَتِي، وَ الاِْمَامُ مِنْ بَعْدِي; الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ مِن بَعْدِ اللهِ وَ رَسُولِهِ.
    اكنون مى خواهى علّت نازل شدن اين آيه را بازگو كنى: جبرئيل سه بار، نزد تو آمد و از طرف خدا به تو دستور داد در سرزمين "غدير" توقّف كنى و براى مردم سخن بگويى.
    تو به همه اعلام مى كنى كه على(عليه السلام) برادر، وصىّ و جانشين توست. او بعد از تو، "امام" خواهد بود. جايگاه او نسبت به تو مانند جايگاه هارون(عليه السلام) نسبت به موسى(عليه السلام)است، همانگونه كه هارون(عليه السلام)، جانشين موسى(عليه السلام) بود، على(عليه السلام) هم جانشين توست، البته بعد از تو هيچ پيامبر ديگرى نخواهد آمد.
    خدا مولا و صاحب اختيار همه است، پس از خدا، تو مولاى همه مى باشى و بعد از تو، اين على(عليه السلام)است كه مولاى همه است.
    وَ قَدْ أَنْزَلَ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ بِذَلِكَ، آيَةً مِنْ كِتَابِهِ: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا، الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ، وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ، وَ هُمْ راكِعُونَ.)وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب، أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ، يُرِيدُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِي كُلِّ حَال.
    اكنون مى خواهى از آيه 55 سوره مائده سخن بگويى، تو به همه خبر مى دهى كه اين آيه درباره على(عليه السلام) نازل شده است. قرآن در اين آيه چنين مى گويد: "بدانيد كه فقط خدا و پيامبر و كسانى كه نماز را برپا مى دارند و در ركوع نماز، صدقه مى دهند ، بر شما ولايت دارند" .
    على(عليه السلام) تنها كسى است كه نماز را به پا داشته است و در ركوعِ نماز، صدقه داده است. او همواره كارهايش را فقط براى خدا انجام مى دهد، آرى، چون على(عليه السلام) در آن اخلاص داشت، خدا آن را از او قبول كرد.
    آرى، تو از سال ها پيش سخن مى گويى، از روزى كه فقيرى وارد مسجد شد و از مردم طلب يارى كرد، امّا كسى به او صدقه اى نداد، او به شدّت گرسنه بود، مدّت ها بود كه غذا نخورده بود، بار ديگر از مردم كمك طلبيد، نگاهش به على(عليه السلام)افتاد كه در گوشه مسجد در حال ركوع نماز بود و با دست به او اشاره مى كرد تا نزديكش برود، او نزديك رفت، على(عليه السلام)انگشتر خود را به او داد، اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
    تو از اخلاص على(عليه السلام) در اينجا ياد كردى، زيرا وقتى آن آيه نازل شد، عدّه اى طمع كردند و چهل انگشتر در نماز به فقيران دادند شايد آيه اى درباره آنان نازل شود، ولى هيچ آيه اى درباره آنان نازل نشد زيرا قصد آنان از اين كار، رضايت خدا نبود.
    * * *
    آقاى من! از "توحيد" و "يكتاپرستى" سخن گفتى و به اين اشاره كردى كه خدا هرگز به بندگانش ظلم و ستم نمى كند، اين همان معناى "عدل" است، تو گفتى كه هر كس نافرمانى كند و با امر خدا مخالفت كند به عذاب گرفتار مى شود، يعنى بعد از اين دنيا، حساب و كتابى در كار است، روز قيامت حقّ است، "معاد" حقّ است.
    برايم از پيامبران و كتاب هاى آسمانى حرف زدى، اين همان معناى "نبوّت" است. اين مسير تاريخ است: از آدم(عليه السلام) كه اوّلين پيامبر خدا بود تا تو كه آخرين پيامبر هستى. پيامبران، معلّمان بزرگ بشريّت هستند كه هركدام در يك رتبه و كلاسى، به آموزش بشر پرداخته اند، آنان از اصول و برنامه يكسانى پيروى كرده اند.
    مدّت ها پيش، تو از رفتن خود خبر دادى، وقتى تو بروى اين مسير با "امامت" ادامه پيدا مى كند، مسير حقّ از آدم(عليه السلام) شروع شد و تا روز قيامت امتداد دارد. تو على(عليه السلام) و يازده فرزند او را به عنوان "امام" معرّفى مى كنى، سخن امروز تو، سخنى به امتداد تاريخ است. اين گونه است كه با نبودن تو، راه هرگز گم نمى شود. اين راه رستگارى، جريان دارد.
    تو اصول دين را برايم بازگو كردى، من با اين سخنان تو به "توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد" باور بيشترى پيدا كردم.
    باز هم برايم سخن بگو! آقاى من!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳: از كتاب چشمه جاويد نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن