کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    راز توسّل

      راز توسّل


    من مطالعه را آغاز مى كنم، براى نوشتنِ كتاب، بايد سختى كشيد، ساعت ها مطالعه كرد، با بزرگان سخن گفت و از سخن آنان بهره برد، من اين مسير را مى خواهم بپيمايم...
    خدمت يكى از بزرگان مى رسم، ماجرا را براى او بازگو مى كنم، او برايم مى گويد كه گاهى توسّل به مادر امامان زودتر از توسّل به خودِ امامان جواب مى دهد، او برايم مى گويد: افراد زيادى را مى شناسد كه با توسّل به نجمه(عليها السلام)زودتر به حاجت خود رسيده اند، "نجمه" مادر امام رضا(عليه السلام)است.
    شخصى حاجت مهمى داشت، او مدّتى به حرم امام رضا(عليه السلام) رفت و در آنجا دعا كرد ولى به حاجت خود نرسيد، گويا مصلحت بر آن بوده است كه او ديرتر به حاجت خود برسد، او خيلى براى رسيدن به حاجت خود عجله داشت، پس به نجمه(عليها السلام) توسّل پيدا كرد و سريع به حاجت خود رسيد.
    به راستى چه رازى در ميان است كه گاهى توسّل به مادر امام زودتر جواب مى دهد؟ رمز و راز آن را اين گونه مى توان بازگو كرد: امام رضا(عليه السلام)همانند خورشيدى است كه همه دنيا را روشن كرده است، همه مردم، عظمت آن حضرت را مى شناسند، امّا خيلى ها مقام "نجمه" را نمى شناسند، وقتى من به "نجمه" توسّل پيدا مى كنم خداوند اراده مى كند تا حاجت مرا زودتر برآورده كند تا من مقام آن بانو را بيشتر بشناسم.
    آرى، وقتى من به حاجت خود مى رسم ماجرا را براى فرزندان و دوستان خود تعريف مى كنم و اين گونه است كه مقام آن بانو بيشتر آشكار مى شود، در ميان شيعيان، مقام امام رضا(عليه السلام) نيازى به معرفى ندارد، همه مقام و عظمت او را مى شناسند، ولى نجمه را خيلى ها نمى شناسند، اينجاست كه مصلحت خدا بر آن قرار مى گيرد كه حاجت مرا بدهد تا زمينه معرفى بيشتر آن بانو فراهم گردد. آنچه درباره نجمه(عليها السلام) گفتم درباره همه مادران اهل بيت(عليهم السلام)صدق مى كند. دقّت به اين نكته مى تواند ما را به توسّل بيشتر به آن مادران مهربان رهنمون سازد.

    * * *


    در اين كتاب مى خواهم از مادران اهل بيت(عليهم السلام) سخن بگويم تا توسّل به آنان تبديل به فرهنگ عمومى در ميان شيعيان شود، هدف من اين است، آرمانى بزرگ در سر دارم، قدم اوّل را برمى دارم، وقتى اين كتاب نوشته شد و در اختيار مشتاقان قرار گرفت، هر كسى به سهم خود، آن طور كه مى تواند به ميدان خواهد آمد و گوشه اى از كار را به عهده خواهد گرفت، روزى خواهد آمد كه در هر كوى و برزن، نام و ياد آن مادران مهربان جلوه گر خواهد شد و شيعيان بيش از پيش، ياد آنان را گرامى خواهند داشت و به آنان توسّل پيدا خواهند كرد. روزى مى آيد كه نام آن مادران، زينت بخش مجالس باشد، من روزى را مى بينم كه در مجالس روضه بر روى پرچمى زيبا، نام آنان جلوه نمايى خواهد كرد و مشتاقان به آن پرچم تبرّك خواهند جُست.
    اكنون كه روشن شد هدف من، پر رنگ كردن توسّل و تبرّك به آن مادران است، پس لازم است در همين جا درباره توسّل و تبرّك بيشتر سخن بگويم و خاطره اى مهم را بازگو كنم:
    چند سال قبل كه به "مدينه" رفته بودم، بعد از زيارت حرم پيامبر به سوى قبرستان بقيع رفتم، صورتم را به پنجره هاى بقيع گذاشتم و اشكم جارى شد. قبر امام حسن، امام سجّاد، امام باقر و امام صادق(عليهم السلام) در چند قدمى من بود، در حال و هواى خودم بودم و آرام آرام زمزمه مى كردم: "سلام بر شما اى فرزندان رسول خدا! من رو به شما نموده ام و شما را در درگاه خدا وسيله قرار داده ام و دست توسّل به عنايت شما زده ام".
    صدايى توجّه مرا به خود جلب كرد، جوانى چفيه قرمزى به سر داشت به سمت من آمد و با تندى با من سخن گفت، او اعتقاد داشت توسّل و تبرّك، كار غطلى است.
    من براى او توضيح دادم كه اگر من به اين قبرها احترام مى گذارم به اين دليل است كه پيامبر به ما دستور داده است تا فرزندان او را دوست داشته باشيم. من اين گونه عشق و علاقه خود را به فرزندان پيامبر نشان مى دهم و ما آن ها را بندگان خدا مى دانيم.
    آن جوان به من گفت: چرا تو صورت خود را بر اين پنجره ها گذاشته اى؟ اين كار غلط است، آن وقت بود كه من به ياد آيه اى از قرآن افتادم. آنجا كه وقتى برادران يوسف به مصر مى آيند و برادر خود را مى شناسند يوسف به آن ها مى گويد: "پيراهن مرا نزد پدرم ببريد تا آن را به چشمان خود بكشد كه او به اذن خدا بينا خواهد شد".
    من به آن جوان گفتم: آيا قبول دارى كه وقتى يعقوب(عليه السلام) آن پيراهن را بر چشم خود گذاشت بينا شد؟ او گفت: آرى، قرآن به اين نكته اشاره مى كند. گفتم: چرا يوسف پيراهن خود را فرستاد؟ حتماً در اين پيراهن اثرى بوده است، در حالى كه خدا مى توانست بدون پيراهن هم چشمان يعقوب(عليه السلام) را بينا كند. قرآن گواهى مى دهد كه پيراهن يوسف(عليه السلام) به اذن خدا شفا مى دهد. چطور وقتى يعقوب(عليه السلام) پيراهنى را به صورت مى كشد و شفا مى گيرد، مُشرك نيست; امّا اگر من بخواهم به قبر فرزندان پيامبر تبرّك بجويم، مُشرك شده ام!
    قرآن در سوره يوسف، آيه 98 مى گويد: "وقتى پيراهن يوسف را بر چهره يعقوب(عليه السلام) انداختند، يعقوب(عليه السلام) بينا شد".
    وقتى يعقوب(عليه السلام) چشمش با پيراهن يوسف شفا گرفت، پس خدا شفا را در اين پيراهن قرار داده است. اين همان تبرّكى است كه من به آن اعتقاد دارم. اگر من در اين نيمه شب اينجا ايستاده ام، براى اين است كه اينجا قبر عزيزان پيامبر است و خود خدا به من دستور داده است كه خاندان پيامبر خويش را دوست بدارم.
    آن جوان به سخنان من گوش مى داد، فرصت را غنيمت شمردم و به او گفتم: "اگر تو باور دارى توسّل، شرك است پس بايد خليفه دوّم (عُمَر) را نيز مشرك بدانى"، او با تعجّب گفت: "اين چه حرفى است كه مى زنى؟"، من پاسخ دادم: "در كتاب صحيح بخارى كه معتبرترين كتاب شماست چنين آمده است: يك سال در مدينه خشكسالى شد، عمر چنين دست به دعا برداشت: "خدايا! ما به عموىِ پيامبر توسّل پيدا مى كنيم، پس باران براى ما بفرست!".
    اينجا بود كه آن جوان سكوت كرد و چيزى نگفت. اين ماجرا در كتاب معتبر آنان آمده بود، او نمى توانست آن را انكار كند، خليفه دوّم به عبّاس (عموى پيامبر) توسّل جسته بود و او را واسطه درِ خانه خدا قرار داده بود، چگونه است كه توسّل به عموى پيامبر شرك نيست، ولى توسّل به فرزندان پيامبر شرك است؟ اين چه دينى است كه وهّابى ها دارند؟ آنان چقدر از منطق به دور هستند!
    آرى، وقتى ما به اهل بيت(عليهم السلام) و مادران آنان توسّل مى جوييم هرگز آنان را جاى خدا قرار نمى دهيم، ما آنان را بندگان برگزيده اى مى دانيم كه خدا به آنان مقامى بس بزرگ داده است.


کتاب با موضوع مادران معصومین


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب دوازده مادر نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن