کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ششمين مادر: فاطمه(عليها السلام)

      ششمين مادر: فاطمه(عليها السلام)


    مادر امام صادق(عليه السلام)

    نام تو نيز فاطمه است، تو مادر امام صادق(عليه السلام) هستى، پدر تو از شيعيان و ياران باوفاى امام سجّاد(عليه السلام)است، نام او "قاسم" است، او از تيره "بنى تميم" از خاندان "قريش" است.
    وقتى كه تو كودك بودى، بارها از پدرت شنيدى كه براى تو سخنان امام سجّاد(عليه السلام) را بازگو مى كرد، او تو را شيعه اهل بيت(عليهم السلام)تربيت كرد و عشق به آن خاندان را در وجود تو شعلهور ساخت. او تو را فاطمه نام نهاد تا همواره نام آن بانوى مظلومه در ياد او زنده بماند. (پدربزرگ تو محمّدبن ابى بكر بود و از شيعيان واقعى على(عليه السلام)بود و سرانجام جانش را در راه دفاع از مرام على(عليه السلام) فدا كرد و به دست دشمنان حق و حقيقت به شهادت رسيد).
    پيش از اين درباره "شاه زنان" سخن گفتم، همان كه خواهر "شهربانو" بود و همراه او اسير شده بود و به مدينه آمده بود، "شاه زنان" مادرِ پدر توست. (او مادربزرگ توست)، آرى، تو نوه شاه جهان هستى و اين براى ايرانيان افتخار ديگرى است، آرى، تو مادر شش امام هستى و از تبار ايرانيان هستى و چه افتخارى از اين بالاتر! خدا چنين اراده كرد كه نژاد ايرانى در نسل امامت سهم داشته باشد...

    * * *


    تو به سن و سال ازدواج مى رسى، يك روز امام سجّاد(عليه السلام) با پدرت (كه از ياران باوفاى اوست) سخن مى گويد و به او خبر مى دهد كه مى خواهد مقدمات ازدواج پسرش (امام باقر(عليه السلام)) را فراهم كند، پس تو را براى او خواستگارى مى كند.
    پدرت با افتخار اين پيشنهاد را قبول مى كند، سپس با تو سخن مى گويد، وقتى تو اين ماجرا را مى شنوى رضايت خود را اعلام مى دارى، چه افتخارى از اين بالاتر كه تو همسر امام بشوى. تو خدا را شكر مى كنى و سجده شكر به جا مى آورى.
    مراسم عروسى برگزار مى شود و تو به خانه امام باقر(عليه السلام) مى روى، مدّتى مى گذرد، سال 80 هجرى فرا مى رسد، انتظار به سر مى آيد و فرزندت (امام صادق(عليه السلام)) به دنيا مى آيد، تو فرزندت را در آغوش پر مهر خود بزرگ مى كنى، اين سعادتى بس بزرگ است، به راستى كه تو شاهكار آفرينش هستى، اگر خدا كسى را بهتر از تو براى مادر امام شدن خلق كرده بود، حتماً او را مادر امام قرار مى داد، ولى تو بهتر از همه هستى، تو سرآمد همه زنان روزگار خودت هستى...

    * * *


    تو از علم و دانش همسرت بهره زيادى برده بودى و براى همين از علم ديگران بى نياز بودى، در يكى از سال ها به سفر حجّ مى روى، در كنار كعبه مى ايستى و حجر الأسود را براى تبرّك، لمس مى كنى و مى بوسى. يك نفر به تو اعتراض مى كند و مى گويد: چرا با دست چپ "حجر الاسود" را لمس مى كنى؟ اين كار حرام است و تو كار حرام انجام داده اى. بايد حجر الاسود را حتماً با دست راست لمس كرد.
    اكنون تو به او چنين مى گويى: "من از علم تو بى نياز هستم"، تو با اين سخن به او مى فهمانى كه تو دين واقعى را فراگرفته اى، تو علم دين را از همسرت فرا گرفته اى، از سخنان او بهره برده اى و احكام حج را از سرچشمه وحى به خوبى ياد گرفته اى، آرى، لمس كردن حجر الاسود با دست چپ اشكال ندارد و اين كار در اسلام هرگز حرام نيست.
    آرى، درست است كه لمس حجر الأسود با دست راست مستحب است ولى لمس آن با دست چپ اشكال ندارد، احكام دين را بايد از اهل بيت(عليهم السلام)آموخت، هر سخنى كه از اين خاندان نباشد، باطل است.
    وقتى من به كتاب "كافى" مراجعه مى كنم مى بينم كه شيخ كلينى اين سخن تو را در كتاب خود ذكر كرده است، اهل علم مى دانند كه شيخ كلينى در كتاب خود، بيشتر سخنان امامان معصوم را ذكر مى كند، اين كه او در يك بحث فقهى، سخن تو را آورده است نشان از مقام شامخ تو در علم و دانش دارد، در واقع شيخ كلينى سخن تو را براى فتوا دادن، حجت دانسته است چون شواهد قطعى داشته است كه سخن تو برگرفته از احاديث شوهر و فرزندت است.

    * * *


    يك روز همسرت (امام باقر(عليه السلام)) به تو چنين مى گويد: "من هر در شبانه روز براى شيعيان گنهكار، هزار بار دعا مى كنم و از خدا مى خواهم از گناه آنان درگذرد"، تو اين سخن را مى شنوى و آن را براى فرزندت (امام صادق(عليه السلام)) بازگو مى كنى، فرزندت اين سخن تو را براى شاگردانش نقل مى كند و اين گونه مقام و عظمت تو را (كه مادرى باايمان و باتقوا و نيكوكار هستى) را به همه يادآور مى شود.

    * * *


    در روزگارى كه دشمنان، امام صادق(عليه السلام) را در تنگنا قرار داده بودند، تو به ميدان آمدى و آن حضرت را در امور اجتماعى يارى رساندى، زمانى كه به صلاح نبود تا امام خودش پول مورد نياز فقراى شيعه را به آنان بدهد، تو اين كار را انجام مى دادى، در واقع تو وكيل و نماينده فرزندت در امور مالى بودى و تو پولى را كه بايد به دست فقيران شيعه برسد به دست آنان مى رساندى.

    * * *


    سخن درباره تو در اينجا به پايان مى رسد، جا دارد كه ايرانيان به تو بيشتر افتخار كنند، زيرا تو از تبار ايران زمين هستى...



کتاب با موضوع مادران معصومین


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب دوازده مادر نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن