ماه رمضان فرا مى رسد ، هر سال پيامبر ، فقط دهه آخر اين ماه در مسجد اعتكاف مى كرد ، امّا امسال ، دهه دوم و دهه سوم را در مسجد اعتكاف مى كند .
هنوز پيامبر احكام حج را براى مسلمانان بيان نكرده است ، براى همين، آن حضرت تصميم گرفته تا به سوى مكّه سفر كند و مراسم حج ابراهيمى را انجام بدهد .
او مى خواهد در اين سفر با سنّت هاى غلطى كه مشركين در آيين حج قرار داده اند مبارزه نمايد و حج راستين را به همه آموزش دهد .
يكى از روزها پيامبر رو به مردم مى كند و مى فرمايد : "نمى دانم آيا سال آينده شما را خواهم ديد يا نه ؟" .
[13] آرى ، سخن پيامبر بوى رفتن مى دهد .
اكنون همه احكام اسلام از نماز ، روزه ، حج و زكات بيان شده اند و فقط امامت مانده است .
در راه بازگشت از مكّه در غدير خُم ، پيامبر همه مردم را جمع مى كند ، وقتى كه صد و بيست هزار نفر منتظر شنيدن سخن او مى شوند چنين مى فرمايد : "اى مردم ! چه زود است كه من از ميان شما بروم و دار فانى را وداع گويم" .
همه مسلمانان شروع به گريه نمودند .
آنگاه على(عليه السلام) را به سوى خود فرا خوانده و دست او را بلند نمود و فرمود : "هر كس من مولاى او هستم ، اين على مولاى اوست" .
[14] سپس دستور مى دهد تا خيمه اى براى على(عليه السلام) نصب كنند و مردم گروه گروه با او بيعت كنند .
آرى ، اكنون ديگر دين با ولايت على(عليه السلام) كامل شده است و اين آيه قرآن معنى پيدا كرده است :
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)
امروز دين شما را براى شما كامل كردم .
[15] اكنون پيامبر خوشحال است كه وظيفه خود را به خوبى انجام داده است و همه دستورات و احكام اسلام را براى مردم گفته است .