کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفده

      فصل هفده


    خبرى در شهر مدينه مى پيچد : پيامبر مى خواهد انصار را ببيند .
    حتماً مى پرسى انصار چه كسانى هستند ؟
    وقتى آزار و اذيّت مشركان مكّه به اوج خود رسيد ، مردم مدينه پيامبر را به شهر خود دعوت كردند .
    پيامبر به مدينه آمد و اين مردم بهترين ياران و همراهان او شدند و در هر موقعيّتى با جان و دل از پيامبر دفاع مى كردند ، براى همين ، آنان به انصار معروف شدند .
    در اين ميان مسلمانان مكّه ، كم كم به مدينه هجرت كردند و مهاجران ناميده شدند .
    امروز پيامبر مى خواهد انصار را ببيند .
    نگاه كن !
    بزرگان انصار در حجره پيامبر جمع شده اند ، عدّه زيادى هم در بيرون از اتاق ايستاده اند .
    پيامبر مى خواهد با آنان سخن بگويد ، همه مى دانند كه اين روزهاى آخر زندگى پيامبر است و شايد ديگر آنها پيامبر را نبينند .
    گوش كن !
    اى مردم مدينه ، اى انصار !
    وقت سفر كردن من فرا رسيده است و من بايد دعوت خداى خويش را اجابت كنم ، شما در يارى كردن من هيچ كوتاهى نكرديد و اميدوارم كه خداوند به همه شما جزاى خير دهد .
    بدانيد آخرين توصيه من براى شما باقى مانده است .
    انصار رو به پيامبر كرده و مى گويند : "اى رسول خدا ، شما چه توصيه اى براى ما داريد ؟ آن را براى ما بيان كنيد كه ما با جان و دل ، پذيرا خواهيم بود به راستى كه تو در حقّ ما مهربانى هاى زيادى نمودى و ما را از گمراهى نجات دادى" .
    پيامبر سخن خود را اين چنين ادامه مى دهد :
    از شما مى خواهم حرمت قرآن و حرمت خاندان مرا نگه داريد ، بدانيد اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا كنار حوض كوثر به من ملحق شوند ، هر كس به يكى از اين دو اكتفا كند گمراه خواهد شد .
    همه به فكر فرو مى روند ، آرى ، پيامبر مى خواهد روش و منشِ عُمَر در اين جامعه رشد نكند.
    ديروز در همين اتاق ، عُمَر فرياد زد : "قرآن ما را كفايت مى كند" ، پيامبر اكنون مى خواهد به اين مردم بگويد كه قرآن به تنهايى نمى تواند هدايتگر جامعه باشد .
    همسفر ! اين سخنِ پيامبر را نيز خوب بشنو :
    اى مردم ! قرآن و خاندان من ، دو يادگار من نزد شما هستند ، هر كس به يكى از اين دو اكتفا كند ، خداوند هيچ عملى را از او قبول نخواهد نمود .
    بدانيد هيچ عملى با اطاعت از امام ، برابرى نمى كند ، نكند بعد از من از اطاعت امام خود سرپيچى كنيد !
    اى مردم ، آيا سخن مرا مى شنويد ؟ !
    به خاطر خدا ، با خاندان من مهربان باشيد ، آنها چراغ هدايت و معدن علم مى باشند .
    بدانيد كه خانه دخترم فاطمه ، خانه من است ! هر كس حريم خانه او را نگه ندارد، حريم خدا را نگه نداشته است .[67]
    همه انصار كه به اين سخنان گوش مى دهند ، مى دانند كه منظور پيامبر چيست .
    آنها مى دانند كه پيامبر به دخترش ، فاطمه(عليها السلام) خيلى علاقه دارد . همه تعجّب مى كنند كه چرا پيامبر اين همه تأكيد مى كند كه مردم حرمت خانه فاطمه(عليها السلام) را نگه دارند .
    به راستى آيا خطرى اين خانه را تهديد مى كند ؟
    آخر كدام مسلمان است كه حرمت خانه اى را كه جبرئيل بدون اجازه وارد آن نمى شود زير پا بگذارد .
    به راستى آيا روزى فرا خواهد رسيد كه مردم فراموش كنند كه پيامبر چقدر به اهل اين خانه محبّت داشته است ؟


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷: از كتاب مهاجر بهشت نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن