امروز ، بيست و هفتم صفر است و پيامبر در بستر بيمارى است .
بنى هاشم به ديدار پيامبر آمده اند ، پيامبر گاه بى هوش مى شود و گاه به هوش مى آيد .
[70] عبّاس ، عموى پيامبر ، سر آن حضرت را در آغوش گرفته است ، پيامبر چشم را باز مى كند و عموىِ خود را كنار خود مى بيند ، رو به او مى كند و مى گويد : "عمو جان ، آيا حاضر هستى تا وصيّت هاى مرا انجام دهى و قرض هاى مرا ادا كنى ؟" .
عبّاس نگاهى به پيامبر مى كند و مى گويد : "اى رسول خدا ، شما در بخشش و لطف ، بى نظير هستيد و به مردم وعده هاى زيادى داده ايد ، شما مى دانيد كه وضع مالى من خوب نيست ، من چگونه خواهم توانست از عهده اين كار مهم برآيم ؟" .
پيامبر بار ديگر سخن خود را تكرار مى كند و عبّاس همان جواب را مى دهد .
[71] اكنون ، پيامبر رو به على(عليه السلام) مى كند و مى فرمايد : "اى على ، آيا حاضر هستى تا به وصيّت هاى من عمل كنى و قرض هاى مرا پرداخت كنى" .
خداى من ! چرا على(عليه السلام) جواب نمى دهد ؟ نگاه كن ، اشك در چشم على(عليه السلام)حلقه زده است . گريه ، مجال سخن به او نمى دهد .
[72] آرى ، اين سخن پيامبر بوى رفتن و پرواز مى دهد ، على(عليه السلام) كه دلباخته پيامبر است چگونه دورى پيامبر را تحمّل كند ؟
پيامبر براى بار دوم رو به على(عليه السلام) مى كند و مى فرمايد : "اى على ، آيا به وصيّت هاى من عمل مى كنى ؟" .
[73] اين بار على(عليه السلام) از ميان پرده اشك جواب مى دهد : "بله ، پدر و مادرم به فداى شما باد ، من حاضر هستم تا به وصيّت هاى شما عمل كنم" .
نگاه كن ، چه لبخند زيبايى بر صورت پيامبر نشسته است ، به راستى كه پيامبر تا على(عليه السلام) را دارد، غم ندارد .
پيامبر از روى خوشحالى با صداى بلند مى گويد : "اى على ، تو در دنيا و آخرت برادر من هستى ، به راستى كه تو جانشين و وصىّ من مى باشى" .
اكنون پيامبر بلال را مى طلبد و به او چنين مى گويد : "اى بلال ، برو و شمشير ذوالفقار ، زِره ، عمامه و پرچم مرا بياور .
[74] بلال از اتاق بيرون مى رود و بعد از لحظاتى ...
نگاه كن ، بلال با دست پر برمى گردد ، پيامبر رو به على(عليه السلام) مى كند و مى گويد : "اى على ، اين وسايل را از بلال تحويل بگير و به خانه خود ببر" .
هدف پيامبر اين است كه همه بدانند اين وسايل از اين لحظه به بعد ، از آنِ على(عليه السلام) است و همه شاهد باشند تا بعداً كسى در مورد آنها ادّعايى نداشته باشد .
[75] على(عليه السلام) اين وسايل را برمى دارد و به سوى خانه خود مى رود .