کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شانزده

      فصل شانزده


    امروز روز جمعه است ، مردم ، كم كم در مسجد جمع مى شوند ، همه با خود فكر مى كنند كه آيا پيامبر به مسجد خواهد آمد ، آيا بار ديگر آنها خطبه او را خواهند شنيد ؟
    بيمارى پيامبر سخت شده و تب او بسيار شديدتر شده است ، سمّ در بدن او اثر نموده و رنگ او زرد شده است .[63]
    امّا او دلش مى خواهد تا آخرين سخنان خود را با مردم داشته باشد .
    او از اطرافيان خود مى خواهد تا هفت سطل آب از چاه بكشند .
    هفت سطل آب آماده مى شود ، اكنون او دستور مى دهد تا اين آب ها را بر بدن او بريزند تا شايد از شدّت تب كم شود .[64]
    تب پيامبر مقدارى كم مى شود ، اكنون او دستمالى مى طلبد و آن را به سر خود مى بندد .
    او از على(عليه السلام) و فضل بن عبّاس مى خواهد تا زير بغل او را گرفته و به مسجد ببرند .
    مردم همه در مسجد منتظر هستند كه ناگهان پيامبر را در آستانه در مى بينند در حالى كه پاهاى او از شدّت ضعف بر روى زمين كشيده مى شود .
    همه با ديدن اين صحنه به گريه مى افتند .
    پيامبر به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد :
    خداوند يكى از بندگان خود را بين ماندن در دنيا و ديدارش مخيّر نمود و آن بنده هم ديدار خدا را انتخاب نمود .[65]
    همه مردم مى فهمند كه منظور پيامبر از آن بنده ، خودش است كه به زودى به ديدار خدا خواهد شتافت .
    صداى گريه و ناله مردم بلند مى شود .
    پيامبر ادامه مى دهد :
    من به زودى به ديدار خداى خويش خواهم رفت ، اى مردم ! بدانيد كه هيچ كس در اين دنيا جاودانه نمى ماند و سرانجامِ همه انسان ها مرگ است ، من دو چيز گرانبها را براى شما به يادگار مى گذارم .
    پيامبر سكوت مى كند ، همه منتظر هستند تا ادامه سخن پيامبر را بشنوند .
    يك نفر از ميان جمعيّت صدا مى زند : "اى رسول خدا ، آن دو چيز گرانبها چه مى باشد ؟" .
    پيامبر در جواب مى گويد :
    آگاه باشيد من قرآن و خاندان خود را در نزد شما به يادگار مى گذارم . بدانيد هر كس خاندان مرا دوست داشته باشد خداوند نورى در روز قيامت به او مى دهد و من كنار حوض كوثر در انتظار او خواهم بود .
    من از شما مى خواهم تا نسبت به اهل بيت من نيكى كنيد .
    اى مردم ، همه شما مى دانيد كه من على را به عنوان جانشين خود انتخاب نمودم ، مبادا از او جدا شويد ، مبادا با او دشمنى كنيد كه هر كس با على دشمنى كند با خدا دشمنى كرده است .
    مبادا بعد از من از دين خدا برگرديد و به هوا و هوس خود عمل كنيد .
    على ، برادر من ، وارث من و جانشين من است ، او اوّلين كسى است كه به من ايمان آورده است .
    على ، نور هدايت شماست ، او حبل الله است ، او ريسمان محكم الهى است پس به اين ريسمان چنگ زنيد و متفرّق نشويد .
    آرى ، پيامبر آنچه را لازم بود براى مردم بيان كرد ، بار ديگر مردم از زبان پيامبر ، فضائل على(عليه السلام) را شنيدند .[66]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۶: از كتاب مهاجر بهشت نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن