کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو


    وقتى انسان ها در جهل و نادانى بودند، خدا براى رستگارى آنان، محمّد(صلى الله عليه وآله)را به پيامبرى فرستاد و به او فرمان داد تا همگان را به سوى حقّ و حقيقت راهنمايى كند.
    پيامبر در اين راه، سختى هاى زيادى را تحمّل كرد و با مشكلات زيادى روبرو شد، دشمنان به او سنگ پرتاب كردند، او را ديوانه خطاب كردند، آنان با سپاهى بزرگ به جنگ او آمدند و...
    روزهاى آخر زندگى پيامبر فرا رسيد، اسلام رشد كرده بود و آن سختى ها به پايان رسيده بود، مسلمانان با خود چنين فكر كردند: "خوب است به پيامبر چيزى به عنوان مزد رسالت او بدهيم،او براى هدايت ما تلاش بسيارى نمود".
    اينجا بود كه خدا آيه 23 سوره "شورا" را نازل كرد:
    (قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى...).
    "اى محمّد! به مردم بگو كه من از شما هيچ مزدى جز دوستى خاندانم نمى خواهم".
    خدا اجر رسالت پيامبر را دوستى خاندانش قرار داد. كسى كه مى خواهد راهى به سوى خدا داشته باشد، بايد خاندان پيامبر را دوست بدارد.
    آرى، پيامبر از مسلمانان مزد و پاداش مادى نخواست، بلكه چيزى از آنان خواست كه نفعش به خود آنان باز گردد، دوستى خاندان پيامبر، راه سعادت را براى آنان هموار مى ساخت.

    * * *


    پيامبر اين سخن را براى مردم بيان كرد، خدا مى دانست كه عدّه اى پيام اصلى اين سخن را درك نكرده اند، براى همين آيه 47 سوره "سبأ" را نازل كرد و از پيامبر خواست تا به آنان چنين بگويد:
    (قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ...)
    "اى مردم! آن پاداشى كه از شما خواسته ام به نفع خود شماست".
    آرى، اگر پيامبر از مردم خواست تا خاندان او را دوست داشته باشند، براى اين بود كه نفع آن به خود آنان مى رسد، هر كس خاندان پيامبر را دوست بدارد، از نعمت هدايت آنان بهره مند مى شود و در روز قيامت از عذاب رهايى مى يابد.[2]
    خدا دوست داشت كه مردم اين مطلب را هرگز فراموش نكنند، پس آيه 57 سوره فرقان را هم نازل كرد:
    (قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا)
    "اى محمّد! به مردم بگو كه من هيچ مزدى از شما نمى خواهم، فقط از كسانى كه مى خواهند راهى به سوى خدا پيش گيرند، اجر مى خواهم، ]اجر من همان محبّت و مودّت خاندان من است[.

    * * *


    من به اين سه آيه فكر مى كنم، اگر كسى راه خدا را در پيش گيرد، مزد پيامبر را داده است، مزد پيامبر، همان دوستى خاندان اوست. پس نتيجه مى گيرم كه دوستى خاندان پيامبر، همان راه خدا مى باشد.
    خدا با اين سه آيه مى خواست به مردم، راه اهل بيت(عليهم السلام) را نشان بدهد، اهل بيت(عليهم السلام)نياز به دوستى من ندارند.
    آقاى من! تو از آن خاندان هستى و نور اهل بيت(عليهم السلام) در وجود توست.
    تو كه يادگارى از آن خاندان هستى، نياز به دوستى من ندارى، اين من هستم كه به دوست داشتن تو نياز دارم، اگر تو را دوست بدارم به خود نفع رسانده ام و نزد خدا ارزش پيدا كرده ام.
    خوشا به حال كسى كه شما اهل بيت(عليهم السلام) را با تمام وجود، دوست بدارد و تلاش كند تا نام و ياد شما را زنده نگاه دارد و محبّت شما را بر دل هاى مردم، پيوند زند، چنين كسى مزد رسالت پيامبر را به خوبى ادا كرده است و از زندگى خود، توشه اى ارزشمند براى آخرت برگرفته است!

    * * *


    بعد از پيامبر، روزگار سختى ها براى شما اهل بيت(عليهم السلام) آغاز شد، پيامبر به امّت خود سفارش كرد تا شما را دوست بدارند، ولى بيشتر مسلمانان (به جز گروه اندكى) به شما، ستم روا داشتند، فقط گروه كمى بودند كه حقّ خاندان پيامبر را مراعات كردند.
    چه ظلم ها و ستم ها كه بر عزيزان پيامبر روا شد! مگر مى توانم از مظلوميّت مادر شيعه سخن نگويم؟ مگر مى توانم سكوت كنم؟
    پيامبر بارها به آن مردم گفت: "فاطمه پاره تن من است" ، ولى آنان با پاره تن پيامبر چه كردند.[3]
    بايد بنويسم كه بر مادر مظلوم شيعه چه گذشت...

    * * *


    وقتى پيامبر از دنيا رفت، سياهى ها دست به كودتا زدند تا حقّ على(عليه السلام)را غصب كنند. مثلّث "زر" و "زور" و "تزوير" آشكار شد تا روشنايى را خاموش كند و به جاى آن تاريكى بنشاند. سپاهيان كودتا به هدف خود مى رسيدند اگر اگر فاطمه(عليها السلام) نبود.
    آن روز، فاطمه(عليها السلام) با تمام وجودش به ميدان آمد و با تاريكى ها مبارزه كرد، او نگذاشت حق و حقيقت و آزادگى، افسانه شود، او قيام كرد و هستى خود را تقديم حقيقت نمود.
    وقتى دشمنان استقامت او را ديدند به خانه اش حمله كردند و آنجا را به آتش كشيدند و او را ميان در و ديوار قرار دادند.
    حكايت در و ديوار، حكايتى است كه دل هاى آزادگان را به درد مى آورد.[4]
    آرى، آن روز فاطمه(عليها السلام) فرياد برآورد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با دخترت چه مى كنند... ". تاريخ هرگز اين فرياد را از ياد نمى برد.[5]

    * * *


    على(عليه السلام) براى حفظ اسلام صبر كرد و دست به شمشير نبرد، چه كسى مظلوم تر از او ديده است؟ بى جهت نبود كه وقتى در محراب مسجد كوفه، سرش شكافته شد، فرياد برآورد: "به خداى كعبه رستگار شدم"، او از همه غم ها و غصه ها رهايى يافت و در بهشت، مهمان پيامبر شد.[6]
    امام حسن(عليه السلام) مظلومانه با دسيسه معاويه به شهادت رسيد، بعد از آن هم حادثه كربلا روى داد و حسين(عليه السلام) با لبِ تشنه ميان دو نهر آب به شهادت رسيد...

    * * *


    وقتى امام سجاد(عليه السلام) از سفر اسارت به مدينه بازگشت، مردم دور او جمع شدند. او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و... را ديده بود و در سفر اسارت، سختى هاى فراوانى را تحمّل كرده بود.
    او به مردم رو كرد و چنين گفت: "اى مردم! پدرم، حسين(عليه السلام) را شهيد كردند و ما را به گونه اى به اسارت بردند كه گويى ما فرزندان قوم كافريم! شما به ياد داريد كه پيامبر چقدر سفارش ما را به امّت خود مى نمود و از آنها مى خواست كه به ما محبّت كنند. به خدا قسم، اگر پيامبر به جاى آن سفارش ها، از مردم مى خواست كه با فرزندانش بجنگند، امّت او بيش از اين نمى توانستند در حقّ ما ظلم كنند".[7]
    اين چه مصيبت بزرگ و جان سوزى بود كه امّتى مسلمان بر خاندان پيامبرشان روا داشتند؟ به راستى، امّت اسلام بعد از پيامبر با فرزندان او چگونه رفتار كردند؟
    ستمكاران براى رسيدن به حكومت چند روزه دنيا، ستم هاى فراوان كردند، گروهى از شما كشته شدند، جمعى هم آواره از وطن شدند.
    خدا از شما عهد گرفته بود كه در برابر سختى ها، صبر كنيد، شما به اين اميد كه به پاداش نيك او برسيد، به عهد خود وفا كرديد و شكيبايى نموديد.
    دشمنان تلاش زيادى كردند تا مسير تاريخ را تغيير بدهند و چراغ هدايت را از بين ببرند و نور شما را خاموش كنند، ولى هرگز موفّق نشدند، درست است كه ستم فراوانى به شما روا داشتند، امّا راه حق و حقيقت همواره آشكار بود و روز به روز رهروان اين راه، زياد و زيادتر شدند.

    * * *


    گروهى از فرزندان پيامبر و على(عليه السلام) براى حفظ جان خود به طور ناشناس به شهرهاى دور سفر كردند، هر كدام از آنان در جايى پناه گرفتند، اگر شخص مورد اطمينانى را مى يافتند راز دل خويش را با او مى گفتند و خود را معرفى مى نمودند.
    مردم قم و كاشان از زمان هاى دور، به عشق اهل بيت(عليهم السلام) مشهور بودند، براى همين گروهى از آن سادات به اين دو منطقه پناه آوردند. (منظور از سادات در اينجا همان بنى هاشم مى باشند. فرزندان پيامبر و همچنين فرزندان على(عليه السلام)همه از بنى هاشم مى باشند. پيامبر و على(عليه السلام) هر دو از نسل هاشم مى باشند).

    * * *


    از جمله آن سادات كه از وطن آواره شدند، تو بودى، آقاى من!
    تو را امروزه به نام محمّدهلال(عليه السلام) مى خوانند، تو مهمان ما شدى و امروز قبر تو، حرم باصفايى است و همه ما با زيارت حرم تو، اميد به شفاعت پيامبر داريم.
    هر كسى نمى داند كه تو با خداى خويش چه رازى دارى، تاريخ درباره تو سكوت نموده است، در طول تاريخ، كرامات زيادى از حرم تو آشكار شد و اين گونه دل ها، مشتاق تو شد.
    من مى دانم روزگارى سخت بر مكتب شيعه گذشته است، تعدادى از كتب شيعه در آتش كينه دشمنان سوخت و نابود شد، در تاريخ مى خوانم كه دشمنان به كتابخانه شيخ طوسى در بغداد حمله كردند و كتب او را در آتش سوزاندند، اين يك نمونه از ظلم هاى دشمنان بر كتب شيعه بود، ده ها نمونه از اين ماجراها اتّفاق افتاد و براى همين است كه دست ما براى تحقيق و بررسى بسته است.[8]
    ولى خدا چنين خواست كه حرم تو يكى از پايگاه هاى مكتب شيعه باشد و عشق به شما خاندان، در قلب مردم اين شهر موج بزند، تو چراغ هدايت شدى و دل ها را با خود آسمانى نمودى و نور ايمان را بر دل ها تاباندى.
    درست است كه اينجا كوير است، امّا تو اينجا را دريا ساختى، دريا كه نه، تو اينجا را اقيانوس ساختى. وقتى كه ماه محرّم فرا مى رسد، اينجا، همه بى قرار داغِ كربلا مى شوند، پير و جوان، مرد و زن، كوچك و بزرگ به حرم تو مى آيند و صحنه هايى از عشق مى آفرينند.

    * * *


    وقتى در اين شهر به مسجدى مى روم، اين سنّت زيبا را مى بينم: نماز كه تمام مى شود، همه مى خواهند به خانه هاى خود بروند، از جا برمى خيزند، ابتدا رو به كربلا مى نمايند و سلامى به امام حسين(عليه السلام)مى دهند.
    سپس رو به مشهد مى كنند و سلامى به امام رضا(عليه السلام) مى دهند، سپس رو به قبله مى ايستند و سلامى هم به امام زمان(عج) مى دهند و ظهور او را از خدا طلب مى كنند.
    پس از آن، همگى رو به حرم تو مى كنند و بر تو سلام مى نمايند و چنين مى گويند:
    السّلامُ علَيكَ ايُّها الهِلالُ المُنيرُ!
    اين يك سنّت قديمى است، سال هاى زيادى است كه مردم اين شهر بعد از هر نماز به تو اين گونه سلام مى كنند، پير و جوان، زن و مرد اين گونه بر هويّت خويش سلام مى كنند، اين سلام، سلامى بر هويّت ماست، اين يادگارى از نسل ديروز است، اين سنّت را پاس مى داريم و به نسل بعد منتقل مى كنيم.
    چقدر زيباست كه تو با هر نمازِ جماعت با ما هستى! اى آقاى ما!

    * * *


    خيلى وقت بود كه نام مسجد "مُلاعلى" را شنيده بودم. يك روز كه هوا بارانى بود، هواى ديدن آن مسجد را نمودم، آن روز من مى خواستم يك آينه را ببينم: "آينه مسجد مُلاعلى".
    من شنيده بودم كه آن مسجد قديمى، يادگارى از "مُلاعلى آرانى" است. او يكى از علماى بزرگ عصر خود بوده است. او از زادگاهش به گلپايگان مهاجرت نمود و در آنجا به عنوان يكى از استادان برجسته مطرح شد و شاگردان زيادى تربيت كرد. سرانجام او در سال 1204 شمسى در آن شهر از دنيا رفت.

    * * *


    باران، نم نم مى آمد، همراه با دوستم (از همان خيابانى كه نامش محمّدهلال(عليه السلام)است) به سوى مسجد رفتيم، ما بايد به يك محلّه قديمى شهر مى رفتيم. جلوى مسجد ايستاديم، به طرف بالا نگاه كرديم، يك آينه كوچك آنجا بود، وقتى وسط كوچه ايستاديم و به آينه نگاه كرديم، گنبد و گلدسته هاى حرم تو را ديديم، گنبدى فيروزه اى كه در آن آينه نقش مى بست بسيار زيبا بود.
    آن روز، حسّى زيبا در وجودم شكل گرفت، براى لحظاتى ايستادم، به اين شاهكار آن معمار، آفرين گفتم. بين آن مسجد و حرم تو، صدها متر راه است. خانه هاى زيادى در اين ميان قرار دارد، ولى از آن آينه، حرم تو پيداست.
    اين معمار چه كسى بوده كه خواسته است با يك آينه، حرم تو را در اينجا هم به تصوير كشد؟ خدايش رحمت كند! او اكنون در دل خاك آرميده است، امّا با اين شاهكار خود، اشك را بر چشمان من جارى كرد... او به خوبى پيام خود را به نسل فردا منتقل كرد: "بايد هويّت خويش را پاس بداريم".
    يكى از دوستانم مى گفت: "باور من اين است كه ايده نصب آن آينه را مُلاعلى آرانى به آن معمار داده است".
    به راستى، چند نفر از نسل امروز شهر، آن آينه را ديده اند؟


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب فرزند على نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن