کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دوازده

      فصل دوازده



    ماجراى ششم
    * تاريخ: سال 1340 شمسى
    مردم تو را به عنوان "آقا افتخار" مى شناسند. تو چندين سال نزد اساتيد منطقه كاشان به تحصيل علوم دينى پرداختى، سپس به تهران رفتى تا از اساتيد آنجا نيز بهره بگيرى، چندين سال در مدرسه سپهسالار تهران درس خواندى و سپس به شهر نجف رفتى تا بزرگان آن حوزه را درك كنى.[38]
    چند سال در نجف مى مانى و سپس وظيفه خود مى دانى كه به وطن خويش بازگردى تا چراغى براى هدايت مردم باشى. تو به تربيت نسل فردا همّت مى گمارى و معرفت به مكتب اهل بيت(عليهم السلام) را در قلب مردم اين شهر رشد مى دهى.
    علم و دانش تو زبانزد كسانى است كه با تو رفت و آمد دارند، براى تدريس در دانشگاه تهران از تو دعوت مى كنند، امّا تو قبول نمى كنى. دوستانت به تو اعتراض مى كنند و مى گويند: "در اينجا مانده اى كه چه بشود؟ اين مردم قدر تو را نمى دانند".
    تو در پاسخ مى گويى: "براى دانشگاه تهران، افراد ديگرى پيدا مى شوند كه كار تدريس را انجام بدهند، امّا اگر من از اينجا بروم، چه كسى جاى من مى آيد؟ آيا درست است كه براى رسيدن به پست و مقام، اين مردم را رها كنم و بروم؟".

    * * *


    فصل بهار است و تو به حرم آمده اى، يكى از دوستان تو نيز همراه توست، رو به او مى كنى و مى گويى: "من هميشه از يك چيز نگران هستم". او مى پرسد: "آقا! از چه چيزى نگران هستى؟".
    در پاسخ مى گويى: "نگران اين هستم كه اگر در قيامت حضرت على(عليه السلام)به من بگويد كه تو براى فرزندم چه كرده اى، من چه پاسخى خواهم داد؟".
    تو اين سخن را مى گويى و سكوت مى كنى...

    * * *


    مدّتى مى گذرد، چند نفر از افراد مورد اعتماد را به عنوان هيأت أمنا معرفى مى كنى، بر نذورات و هداياى مردم نظارت مى كنى و آن را صرف تعميرات ضرورى و تهيّه امكانات رفاهى مى نمايى.
    براى حرم، اوّلين امام جماعت ثابت را قرار مى دهى و مردم را تشويق مى كنى كه در نماز جماعت آنجا شركت كنند.[39]
    تو كتابخانه حرم را تأسيس مى كنى و تعدادى از كتاب هاى بسيار نفيس خود را به آنجا هديه مى كنى.[40]
    عظمت اين كارهاى تو را كسى متوجّه مى شود كه فضاى اجتماعى آن روز را به خوبى درك كرده باشد. چه كسى خبر دارد كه تو ساعت ها براى آبادانى اين حرم، وقت گذاشتى؟ تو مى دانستى كه حضرت على(عليه السلام) از كارهاى تو باخبر است، تو اين كارها را به خاطر او انجام دادى.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲: از كتاب فرزند على نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن