کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفت

      فصل هفت


    من ماجراهاى فراوان درباره محمّدهلال(عليه السلام)شنيده ام كه بعضى از آن ها بسيار جالب مى باشند. هر كس جاى من بود، همه آنها را در اين كتاب ذكر مى كرد، ولى من سخت گيرى زيادى نمودم و سعى كردم در هر ماجرا به اطمينان بيشترى برسم. كار بررسى شواهد از من وقت زيادى گرفت.
    من تصميم گرفتم ده ماجرا را در اينجا ذكر كنم. در بعضى از موارد نام صاحب ماجرا را ننوشتم، ولى شما بدانيد كه آنان كاملاً مورد اعتماد مى باشند.
    اين ماجراها، خيلى از مطالب را آشكار مى كند. "در خانه، اگر كس است، يك حرف بس است".


    ماجراى اول
    * تاريخ: قبل از سال 1300 شمسى
    مردم تو را به "ارباب على" صدا مى زنند، در آن زمان، دور تا دور آبادى، ديوار بلندى كشيده بودند تا از حمله دزدان در امان باشند. مردم آن ديوار را "ديوار ولايتى" مى ناميدند.
    يك روز، پسر جوان تو، بالاى آن ديوار رفت. ديوار تقريباً شش متر ارتفاع داشت، او يك لحظه غفلت كرد و از بالاى آن ديوار افتاد. كسانى كه پايين ديوار بودند، سريع بالاى سر او رفتند، دنده ها و استخوان هاى او شكسته شده بود، او را در حالى كه بى هوش بود به خانه آوردند.
    خبر به تو رسيد، سريع خود را به خانه رساندى، جوان خود را ديدى كه بى هوش در بستر افتاده است، آن زمان نه بيمارستانى بود و نه امكانات جراحى.
    همسرت كنار بستر جوانش بى تابى مى كرد و شيون مى كشيد. حال تو هم منقلب شد. از خانه بيرون آمدى و به سوى حرم محمّدهلال(عليه السلام)حركت كردى، وارد حرم شدى و به آقا چنين گفتى: "آقا! اگر پسرم را شفا بدهى، گنبدى زيبا براى حرم تو مى سازم". آن زمان حرم، گنبدى بسيار كوچك تر داشت، تو عهد كردى كه اگر پسرت شفا بگيرد، گنبدى باشكوه براى اين حرم بسازى.

    * * *


    مدّتى گذشت، يك روز رختخواب خود را برداشتى و به حرم آوردى. خادمى كه در حرم بود از تو سؤال كرد: "ارباب! چرا رختخوابت را به اينجا آورده اى؟". تو پاسخ دادى: "اكنون وقت اداى نذر من است، من آمده ام گنبد را بسازم و تا گنبد ساخته نشود از اينجا نمى روم". آرى، پسر تو شفا گرفته بود...
    كار ساختن گنبد شروع مى شود، معمارى از كاشان را خبر كرده اى، كارگران هم آمده اند، همه مقدّمات كار را فراهم مى كنى، عدّه اى از مردم هم براى كمك مى آيند.
    سرانجام كار ساختن گنبد به پايان مى رسد، بعداً هم اين گنبد با كاشى هاى فيروزه اى، زيبايى بيشترى مى گيرد و دل هاى آسمانى را به سوى خود مى كشد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب فرزند على نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن