کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۷

     ۷


    عدّه اى مى گويند امام حسين(عليه السلام) به حُرّ گفت: "مادر به عزايت بنشيند!" و حُرّ راه مدينه را بر امام حسين(عليه السلام) بست. به راستى مدرك اين سخن كجاست؟ من در اينجا دو مدرك اين سخن را ذكر مى كنم:

    * مدرك اول: كتاب ابومِخْنَف
    نمى دانم نام اين كتاب را شنيده اى يا نه؟ ابومِخنَف كسى است كه حوادث كربلا را براى ما بازگو كرده است، او در قرن دوم هجرى زندگى مى كرد و 97 سال بعد از عاشورا از دنيا رفته است. او ماجراى حُرّ را چنين نقل مى كند: "حسين(عليه السلام) با حُرّ روبرو شد، حسين(عليه السلام) به ياران خود گفت: آماده حركت شويد، وقتى كه حسين(عليه السلام)خواست حركت كند حُرّ راه را بر او بست و به حسين(عليه السلام) چنين گفت: از شما جدا نمى شويم تا شما را نزد ابن زياد ببريم! حسين(عليه السلام) به او گفت: مادرت به عزايت بنشيند! از ما چه مى خواهى؟".
    نكته اى كه در اينجا بايد بازگو كنم اين است: نسخه اصلى كتاب ابومخنف به دست ما نرسيده است، اين سخن شيخ عبّاس قمّى است: "كتابى كه به نام كتاب ابومخنف در دسترس ما مى باشد، كتاب اصلى او نيست".
    همچنين محدّث نورى چنين مى گويد: "افسوس كه نسخه اى از كتاب ابومخنف كه بدون عيب باشد به دست ما نرسيده است. در اين كتابى كه به عنوان كتاب ابومخنف به دست ما رسيده است بعضى مطالبى آمده است كه باعث مى شود ما نتوانيم به آن كتاب، اعتماد كامل داشته باشيم".
    تا اينجا روشن شد كه اگر مطلبى در كتاب ابومخنف آمده باشد كه با احاديث اهل بيت(عليهم السلام) مخالفت داشته باشد ما آن را قبول نمى كنيم. قبلاً گفتم كه حديث امام سجّاد(عليه السلام) حقيقت را براى ما بازگو كرد (در آن حديث آمده است كه حُرّ به خودش نفرين كرده است، همچنين حُرّ به امام حسين(عليه السلام) پيشنهاد داد تا به سوى مدينه بازگردد).
    آرى، مطلبى كه در كتاب ابومخنف آمده است با حديث امام سجّاد(عليه السلام) مخالف است و براى همين ما آنچه در كتاب ابومخنف آمده است را قبول نمى كنيم بلكه حديث امام سجّاد(عليه السلام) را قبول مى كنيم.

    * مدرك دوم: تاريخ طَبَرى
    طَبَرى يكى از نويسندگان اهل سنّت است كه كتاب او به نام "تاريخ طبرى" مشهور است. او در قرن سوم هجرى زندگى مى كرد (او در سال 310 هجرى از دنيا رفته است). او نويسنده اى است كه تلاش مى كند از خلفايى كه بعد از پيامبر روى كار آمدند دفاع كند، او وقتى حوادث سال دهم هجرى را بازگو مى كند، اصلاً هيچ اشاره اى به ماجراى غدير نمى كند با آنكه ده ها نفر از ياران پيامبر، ماجراى غدير را نقل كرده اند! طبرى براى دفاع از ابوبكر سنگ تمام را مى گذارد و او را به عنوان "خليفه پيامبر" مطرح مى كند و گزارش هاى تاريخى خود را به گونه اى حكايت مى كند كه هر كس اين كتاب را بخواند خيال مى كند حقّ با ابوبكر بوده است!
    اكنون كه شخصيّت طبرى آشكار شد به اين نكته اشاره مى كنم كه او در كتاب خودش چنين نوشته است: "وقتى كه حسين(عليه السلام)خواست حركت كند حُرّ راه را بر او بست... حسين(عليه السلام) به او گفت: مادرت به عزايت بنشيند!".
    واضح و روشن است كه اين سخن طبرى را ما نمى توانيم قبول كنيم، ما حديث امام سجّاد(عليه السلام) را قبول كرده ايم كه براى ما بازگو كرد: "حُرّ به خودش نفرين كرد، حُرّ به امام حسين(عليه السلام) پيشنهاد داد به مدينه بازگردد"، وقتى ما اين حديث امام سجّاد(عليه السلام)را خوانديم، ديگر اين سخن امام خود را رها نمى كنيم.

    * * *


    اكنون روشن و آشكار شد كه آنان كه ماجراى حُرّ را به اشتباه تعريف مى كنند به اين دو مدركى كه ذكر شد اعتماد كرده اند و از حديث امام سجّاد(عليه السلام) بى خبر بوده اند. (در كتاب هاى ديگر هم ماجراى حُرّ به اشتباه ذكر شده است)، من يقين دارم كه اگر نويسندگان آن كتاب ها از حديث امام سجّاد(عليه السلام) باخبر بودند، ماجراى حُرّ را همانند آن حديث، نقل مى كردند.
    مهم اين است كه وقتى حقّ روشن و آشكار شد آن را بپذيريم و بر اشتباه خود اعتراف كنيم، من پانزده سال پيش، كتابى را به اسم "هفت شهر عشق، نگاهى نو به حماسه عاشورا" نوشتم و در آن كتاب حوادث كربلا را بازگو كردم، در آن زمان، من از حديث امام سجّاد(عليه السلام) بى خبر بودم و در اينجا از آنچه در آن كتاب، درباره حُرّ نوشته ام توبه مى كنم و تلاش مى كنم در چاپ هاى بعدى، آن مطالب را اصلاح نمايم. من آن كتاب را پانزده سال پيش نوشتم و در اين سال ها كه بر من گذشته است، مقدارى علم و دانش من، بيشتر شده است، پس به خطاى خود اعتراف مى كنم و اين كتاب را كه الان مى خوانيد براى آن نوشتم تا آن خطا را جبران كنم! (مهم اين است كه انسان وقتى فهميد در يك جا خطا كرده است آن را جبران كند نه اين كه به آن خطا، اصرار بورزد).

    * * *


    حُرّ به آن مقام رسيد كه امام زمان(عجّل الله فرجه) در زيارت ناحيه به او سلام مى كند، به راستى اگر واقعاً امام حسين(عليه السلام) او را نفرين كرده بود، آيا حُرّ اين گونه به رستگارى مى رسيد و آن گونه در راه امام، جانفشانى مى كرد؟
    اگر كسى مورد خشم و نفرين امام قرار بگيرد طومار زندگى اش به ذلّت و خوارى در هم پيچيده مى شود و شقاوت ابدى او را فرا مى گيرد! وقتى ما مى بينم كه حُرّ به آن مقام بالا رسيد، پس يقين مى كنيم كه امام حسين(عليه السلام) او را نفرين نكرده است، همانگونه در حديث امام سجّاد(عليه السلام) آمده است كه حُرّ به خودش نفرين كرد و هرگز امام حسين(عليه السلام) او را نفرين نكرده است!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب لحظه دیدار نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن