کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سه

      فصل سه



    حضرت فاطمه(عليها السلام) تصميم گرفت تا براى دفاع از حق و حقيقت سخنان مهمى را در جمع مردم در مسجد بيان كند، از سخنان او با عنوان "خطبه فدكيّه" ياد مى شود.
    آن سخنران چنين مى گويد:
    در توصيف چگونگى آمدن حضرت فاطمه(عليها السلام) به مسجد براى ايراد خطبه فدكيّه آمده است كه آن حضرت با پوشش كامل در ميان جمعى از زنان در حالي كه چادرش بر اثر بلندى به زير پاهايش مى رفت و همچون رسول خدا راه مى رفت، به مسجد آمد. با توجّه به اين تعبير كه: "ما تَخْرِمُ مِشْيَتُها مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ: راه رفتنش هيچ تفاوتى با راه رفتن رسول خدا نداشت"، مى توان چنين نتيجه گرفت كه تا هنگام ايراد خطبه، هنوز هجمه اى به خانه فاطمه(عليها السلام) صورت نگرفته بود، زيرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حركت او نمى تواند معمولى باشد تا راوى آن را به راه رفتنِ رسول خدا تشبيه كند.
    اكنون وقت آن است كه اين دليل را بررسى كنيم تا حقيقت آشكار گردد:

    نقد و بررسى
    آن سخنران بر اين باور است كه هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) بعد از خطبه فدكيّه واقع شده است، در حالى كه ما بر اين باوريم زمان هجوم قبل از خطبه بوده است و زمانى كه حضرت فاطمه(عليها السلام) براى ايراد خطبه به مسجد رفتند از آن هجمه هاى دشمنان، بيمار بودند. (هجوم به خانه در هفته اوّل ربيع الأول روى داد و زمان خطبه تقريباً روز هجدهم آن ماه بوده است).
    كدام نظر صحيح است؟
    آيا حضرت فاطمه(عليها السلام) در هنگام خطبه، سالم بودند يا اين كه به علّت هجمه هايى كه در هجوم به ايشان شد بيمار بودند؟
    براى پاسخ بايد جزئياتى كه پيرامون خطبه نقل شده است، بررسى شود.
    اين متن را طبرسى در كتاب "الاحتجاج" آورده است:
    لَمَّا بَلَغَ فاطِمَةَ(عليها السلام) إِجْماعُ اَبي بَكْر عَلَى مَنْعِها فَدَكَ، لاثَتْ خِمارَها وَ اَقْبَلَتْ في لُمَة مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها تَطَاُ ذُيُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى اَبي بَكْر وَقَدْ حَشَدَ النَّاسَ... ثُمَّ اَنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ لَها الْقَوْمُ بِالْبُكاءِ، ثُمَّ اَمْهَلَتْ طَوِيلًا حَتَّى سَكَنُوا مِنْ فَوْرَتِهِمْ، ثُمَّ قالَتْ: اَبْتَدِىُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ اَوْلَى بِالْحَمْدِ...[36]
    وقتى به فاطمه(عليها السلام)خبر رسيد كه ابوبكر فدك را از او گرفته است، چادر خود بر سر نهاد و با گروهى از زنان به سوى مسجد روانه شد، او در حالى كه چادرش زير پايش مى رفت و راه رفتنش مانند راه رفتن پيامبر بود به مسجد رفت و بر ابوبكر كه در ميان گروهى از مردم نشسته بود وارد شد... پس ناله اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم با صداى بلند به گريه افتادند و مجلس از شدّت گريه به جنبش درآمد. فاطمه(عليها السلام)لحظاتى سكوت كرد تا همهمه مردم آرام گيرد و گريه آنان تمام شود، وقتى مجلس آرام شد سخن خودش را با نام و حمد خدا آغاز نمود...
    با دقّت در اين متن، چهار نكته مهم به ذهن مى رسد:

    * نكته اوّل
    در ماجراى خطبه اين مطلب ذكر شده است:
    اَقْبَلَتْ في لُمَة مِنْ حَفَدَتِها.
    فاطمه(عليها السلام) با گروهى از زنان به سوى مسجد رفت.
    با مطالعه تاريخ آشكار مى شود كه حضرت فاطمه(عليها السلام) بارها در زمان حيات پيامبر به مسجد آمدند، هيچ كجا ذكر نشده است كه حضرت فاطمه(عليها السلام) با گروهى از زنان به مسجد يا مكان ديگرى رفته باشد. چرا در اين ماجرا بر خلاف عادت خود اين كار را انجام دادند؟
    با توجّه به ديدگاه ما (كه خطبه بعد از حادثه هجوم بوده است)، پاسخ روشن است: حضرت فاطمه(عليها السلام)در اثر هجمه ها، بيمار بودند، كسى كه بيمار است و مى خواهد به جايى برود، عدّه اى از نزديكانش او را همراهى مى كنند و مواظب حال او هستند، آن زنان (كه از خويشاوندان حضرت فاطمه(عليها السلام)بودند) وقتى باخبر شدند كه آن حضرت مى خواهد به مسجد برود خود را به او رساندند و او را همراهى كردند.

    * نكته دوم
    در ماجراى خطبه چنين آمده است:
    ثُمَّ اَنَّتْ اَنَّةً.
    پس فاطمه(عليها السلام) ناله اى جانسوز از دل برآورد.
    واژه "أنّ" در زبان فارسى به "ناله جانسوز" ترجمه مى شود، ولى اين واژه در زبان عربى، اين گونه تفسير شده است: "وأصل الأنين: صوت المريض وشكواه".[37]
    در واقع، اين واژه در اصل براى ناله شخصى كه مريض است، استفاده مى شود. اين معناى حقيقى اين واژه است، اگر چه بعداً به صورت مجاز در هر ناله غير مريض هم استفاده شده است. وقتى شك مى كنيم يك واژه در معناى حقيقى استفاده شده است يا معناى مجازى، بايد آن را به معناى حقيقى حمل كنيم. اين يك قانون است.
    در ماجراى خطبه وقتى اين واژه را به معناى حقيقى آن بگيريد، ثابت مى شود كه حضرت فاطمه(عليها السلام) در آن زمان، مريض بودند و اين همان نظرى است كه ما در اين كتاب آن را بيان كرديم.

    * نكته سوم
    در ماجراى خطبه چنين آمده است:
    اَجْهَشَ لَها الْقَوْمُ بِالْبُكاءِ...
    مردم با صداى بلند گريه افتادند تا آنجا كه آن مجلس از شدّت گريه به جنبش درآمد.
    طبق نظر آن سخنران ، حضرت فاطمه(عليها السلام) در هنگام سخنرانى، هيچ بيمارى نداشت و به او هيچ اذيّت و آزارى نرسيده بود و فدك را از او گرفته بودند، اگر اين نظر را قبول كنيم چنين سؤالى به ذهن مى رسد: آيا براى شأن حضرت فاطمه(عليها السلام) مناسب است كه براى فدك، آن طور آه بكشد و ناله سر بدهد تا آنجا كه مردم اين گونه به جوش و خروش درآيند؟ آيا درست است بگوييم كه حضرت فاطمه(عليها السلام) براى مال دنيا اين طورى آه كشيد؟
    ماجرا چيز ديگرى بوده است. حكومت كودتا، نفس ها را در سينه حبس كرده بود، هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)، ترس را در دل ها نهادينه كرده بود، حضرت فاطمه(عليها السلام) آه كشيد، آهى كه از روى درد و بيمارى بود، او با اين آه، اوج ظلم و ستم حكومت كودتا را به تصوير كشيد و براى همين مردم اين قدر منقلب شدند و صداى گريه آنها بلند شد.

    * نكته چهارم
    در ماجراى خطبه، چنين آمده است:
    ما تَخْرِمُ مِشْيَتُها مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ.
    راه رفتن فاطمه(عليها السلام) هيچ تفاوتى با راه رفتن پيامبر نداشت.
    آن سخنران درباره اين عبارت چنين مى گويد: "مى توان چنين نتيجه گرفت كه تا هنگام ايراد خطبه، هنوز هجمه اى به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)صورت نگرفته بود، زيرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حركت او نمى تواند معمولى باشد تا راوى آن را به راه رفتنِ رسول خدا تشبيه كند".
    اكنون سؤال اين است: از كجاى عبارت عربى "راه رفتن معمولى" كشف شد؟ از كجا فهميده مى شود كه منظور راوى راه رفتن معمولى حضرت فاطمه(عليها السلام)بوده است؟
    با بررسى احاديث اخلاق و رفتار پيامبر مشاهده مى شود كه دو ويژگى براى راه رفتنِ پيامبر بيان كرده اند:
    * الف. پيامبر به دور از سستى و كسالت، راه مى رفت.
    * ب. پيامبر دستور مى داد تا يارانش جلوتر از او راه بروند.[38]
    به راستى چرا پيامبر دوست داشت كه يارانش جلوتر از او راه بروند؟ پيامبر مى خواست تا همانند پادشاهان رفتار نكند، او دوست نداشت مردم پشت سرش راه بيفتند، هر كس راه رفتن پيامبر را مى ديد مى فهميد كه او رفتار شاهانه ندارد.
    در ماجراى خطبه حضرت فاطمه(عليها السلام) گفته اند كه دختر پيامبر، همانند پدرش راه مى رفت، در واقع منظور اين است كه حضرت فاطمه(عليها السلام) در آن روز مانند دخترِ پادشاهان رفتار نكرد.
    آرى، راه رفتن معمولى يك ارزش نيست تا كسى بخواهد آن را حكايت كند، اين كه يك نفر در اوج بزرگى و عظمت از رفتار پادشاهانه دورى كند، ارزش است.
    از طرف ديگر، آيا پيامبر در تمام زندگى خود، معمولى راه مى رفت؟ آيا پيامبر در هنگام بيمارى هم به دور از سستى راه مى رفت؟ مگر روزهاى آخر ماه صفر پيامبر بيمار نبودند؟ حضرت على(عليه السلام) و عبّاس (عموى پيامبر) زير بغل او را مى گرفتند و او را به مسجد مى آوردند. آيا آنجا هم پيامبر، معمولى و به دور از سستى و كسالت راه مى رفتند؟
    با توجّه به اين نكته مى توان چنين گفت: "حضرت فاطمه(عليها السلام) در زمان سلامتى مانند پدر خود راه مى رفتند و در زمان بيمارى هم مانند روزهاى بيمارى پدر راه مى رفتند".
    اكنون روشن شد كه آن سخنران نمى تواند از چگونگى راه رفتن حضرت فاطمه(عليها السلام)براى ديدگاه خود استفاده كند.

    * * *


    با دقّت در اين چهار نكته اى كه در پيرامون خطبه آمده است، آشكار مى شود كه در روز خطبه، حضرت فاطمه(عليها السلام)بيمار بود و ماجراى هجوم در روز پنجم ربيع الأول و ماجراى خطبه در روز هجدهم آن ماه بوده است (خطبه حضرت فاطمه(عليها السلام) 13 روز بعد از ماجراى هجوم بوده است).

    * * *


    آن سخنران مى گويد: "غصب فدك ده روز بعد از رحلت پيامبر روى داده است".
    ولى به نظر من اين تاريخى است كه ابوبكر تصميم مى گيرد فدك را غصب كند (بين زمانى كه ابوبكر تصميم غصب فدك مى گيرد و بين زمانى كه اين كار اجرايى مى شود، چند روز فاصله است).[39]
    وقتى كتاب "دلائل الامامة" را بررسى مى كنيم مى بينم كه در خطبه فدكيّه اين عبارت را ذكر كرده است:
    لَمَّا بَلَغَ فاطِمَةَ إِجْماعُ أَبي بَكْر عَلَى مَنْعِ فَدَك، وَ انْصِرافِ وَكِيلِها عَنْها.
    خبر به فاطمه(عليها السلام) رسيد كه ابوبكر فدك را غصب كرده است و كارگزار فاطمه(عليها السلام) را از فدك بيرون كرده است، پس فاطمه(عليها السلام)براى خواندن خطبه به سوى مسجد رفت...".[40]
    از اين عبارت فهميده مى شود كه خطبه فدكيّه در زمانى ايراد شده است كه كارگزار حضرت فاطمه(عليها السلام) را از فدك بيرون كرده اند، پس در روز دهم، ابوبكر تصميم به غصب فدك گرفت، سپس عدّه اى را به سوى فدك فرستاد.
    روشن است كه رفتن آنان به فدك و اجراى حكم ابوبكر، نياز به چند روز زمان دارد.
    فاصله بين مدينه تا فدك تقريباً چهار روز بوده است، رفتن مأموران ابوبكر به فدك، اخراج كارگزار حضرت فاطمه(عليها السلام)و رسيدن اين خبر به مدينه، تقريباً ده روز طول كشيده است، براى همين نظر ما بر اين است كه ايراد خطبه فدكيّه روز هجدهم ربيع الأول بوده است.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب روز هجوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن