کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پنج

      فصل پنج



    كسانى كه مى گويند تا هنگام خطبه هيچ هجمه اى به حضرت فاطمه(عليها السلام)صورت نگرفته بود، بايد به سه جمله دقّت كنند، سه جمله اى كه در خطبه فدكيّه آمده است و حضرت فاطمه(عليها السلام) در مسجد آن ها را بيان كرده اند. دقّت در اين سه جمله، حقيقت را آشكار مى سازد.
    در اينجا آن سه جمله مهم را ذكر مى كنم:

    * جمله اول
    وَأُضِيعَ الْحَرِيمُ وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ...
    حريم ما شكسته شد و حرمت ها از بين رفت...
    حضرت فاطمه(عليها السلام) در اينجا از شكسته شدن حرمت ها سخن مى گويد، به راستى اگر تا زمان خواندن اين خطبه، هنوز درِ خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) را آتش نزده بودند و او را ميان در و ديوار قرار نداده بودند، پس چرا حضرت فاطمه(عليها السلام)از شكسته شدن حريم ها سخن مى گويد؟ كدام حريم شكسته شده بود؟

    * جمله دوم
    أَ ما كانَ رَسُولُ اللَّهِ أَبي يَقُولُ: "الْمَرْءُ يُحْفَظُ في وُلْدِهِ"، سَرْعانَ ما أَحْدَثْتُمْ...
    مگر پدرم نمى گفت: "حرمت هر كسى با احترام به اولادش حفظ مى شود؟ چه زود شما اين سخن را فراموش كرديد...
    به راستى حضرت فاطمه(عليها السلام) در اينجا به چه چيزى اشاره مى كند؟ اگر در زمان خطبه، حادثه هجوم به خانه او انجام نگرفته است، پس اين سخنان، كنايه به چه چيزى است؟ معلوم است كه در هنگامى كه اين خطبه خوانده شده است بى احترامى هاى فراوان به حضرت فاطمه(عليها السلام) شده است كه او چنين سخن مى گويد.

    * جمله سوم
    حضرت فاطمه(عليها السلام) در پايان خطبه خود، رو به قبر پيامبر كرد و چنين گفت:
    قَدْ كانَ بَعْدَكَ أَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ... تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا...
    اى پيامبر! بعد از تو خبرها و حوادث پر سر و صدايى رخ داد.... وقتى كه تو رفتى، مردم با ما تندى و بد اخلاقى كردند.
    اين سخنان دردناك از چه حادثه اى حكايت مى كند؟ منظور از رفتار تند و بداخلاقى مردم با خاندان پيامبر چيست؟ اگر هنوز خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)را آتش نزده اند، اگر او را بين در و ديوار قرار نداده اند، پس چرا حضرت فاطمه(عليها السلام)چنين سخن مى گويد؟
    ما بر اين باوريم كه اين خطبه بعد از حادثه هجوم بوده است، سخن حضرت فاطمه(عليها السلام) اشاره به حادثه دردناك هجوم دارد. حرمت ها اين گونه شكسته شد:
    عُمَر شعله آتشى در دست گرفت و آمد تا آن خانه را آتش بزند، عدّه اى جلو آمدند و به او گفتند:
    ــ در اين خانه، حضرت فاطمه، حسن و حسين هستند.
    ــ باشد، هر كه مى خواهد باشد، من اين خانه را آتش مى زنم.[41]
    هيچ كس جرأت نكرد مانع اين كار عُمَر شود، او شعله آتش را به هيزم ها گذاشت، آتش شعله كشيد، حضرت فاطمه (عليها السلام)آمد تا درِ خانه ببندد. عُمَر فرصت را غنيمت شمرد و با لگد به درِ خانه كوفت و آن را شكست، پس از آن همه هجوم آوردند...[42]
    عُمَر وارد خانه شد و به صورت حضرت فاطمه(عليها السلام) چنان سيلى زد كه گوشواره از گوش او جدا شد و با صورت بر روى زمين افتاد... فرزند او، حضرت محسن(عليه السلام)شهيد شد... فريادى در فضاى مدينه پيچيد: "بابا! يا رسول الله! ببين با دخترت چه مى كنند!".[43]






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب روز هجوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن