از خانه خود خارج مى شوم كه مى بينم حضرت على(عليه السلام) به اين سو مى آيد، جلو مى روم، سلام مى كنم و آن حضرت با مهربانى جواب سلام مرا مى دهد، سپس دست مرا مى گيرد و از مركز شهر دور مى شويم، مى رويم تا به جاى خلوتى مى رسيم، آنجا سايه بانى است، زير سايه آن مى نشينيم.
اكنون حضرت على(عليه السلام) نگاهى به آسمان مى كند و آهى مى كشد و بعد رو به من مى كند و مى گويد:
اى كميل!
سخنان امروز مرا به خاطر بسپار!
بدان كه دانش بهتر از ثروت است، تو بايد مواظب ثروت باشى در حالى كه علم از تو مواظبت مى كند. وقتى از مال خود به ديگران انفاق كنى از آن كم مى شود، امّا وقتى از دانش خود به ديگران بدهى، دانش تو بيشتر و بيشتر مى گردد.
اى كميل! وقتى تو به دنبال دانش باشى بدان كه در روز قيامت به خاطر اين كار، خدا به تو پاداش زيادى خواهد داد، تو با كسب دانش مى توانى خوشبختى روز قيامت را براى خود خريدارى كنى!
اى كميل!
كسى كه به دنبال ثروت دنياست، در واقع مرده است، اگر چه به ظاهر، زنده باشد، امّا دانشمندان براى هميشه زنده هستند، اگر چه جسمشان زير خاك ها باشد.
وقتى دانشمندى مى ميرد جسم او از ديده ها پنهان مى شود و آنها در قبر جاى مى گيرند، امّا ياد و خاطره آنها براى هميشه در دلها زنده مى ماند.
[37]