فصل بيست وچهار
موسى(عليه السلام) به اوج آسمان ها نگريست، نگاهش از آسمان ها گذشت، مردى را ديد كه در زير سايه عرش خدا جاى دارد، موسى(عليه السلام) تعجّب كرد، او مى خواست بداند كه اين مرد چه كرده است كه شايسته اين مقام شده است. شايد او، پيامبرى از پيامبران تو باشد، شايد هم...
موسى(عليه السلام) با خود گفت كه بهتر است از خود تو بپرسد كه آن مرد كيست و چه كارى انجام داده است كه روح او اين قدر اوج گرفته و زير سايه عرش تو جاى گرفته است.
ــ بار خدايا! آن مرد كيست كه به اين مقام رسيده است؟
ــ او كسى است كه به پدر و مادر خود نيكى نموده و در دنيا هرگز، سخن چينى نكرده است.
و آن لحظه بود كه موسى(عليه السلام) به فكر فرو رفت، چه كسى فكر مى كرد كه نيكى به پدر ومادر و ترك سخن چينى اين قدر نزد تو ارزش داشته باشد؟*P*26