کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهارده

      فصل چهارده


    خدايا! هر كس در اين دنيا آرزويى دارد، خود تو آرزوى من هستى! اى بزرگ ترين آرزوى قلب من!
    من افراد زيادى را ديده ام كه وقتى با مشكلى روبرو مى شوند، به درِ خانه ديگران مى روند و از آنان حاجت خود را مى خواهند، امّا من فقط به درِ خانه تو مى آيم.
    من بنده تو هستم و تو آقا و مولاى من هستى! وقتى بنده اى گرفتار مى شود به مولاى خود پناه مى برد، من هم امشب به تو پناه آورده ام، زيرا من جز تو مولايى ندارم.
    خدايا! نگاه كن! دست هاى خود را به سوى رحمت تو بلند كرده ام، تو را مى خوانم، تو از حاجت دل من باخبرى، قبل از آن كه دست خود را پايين بگيرم، حاجت مرا بده كه تو بخشنده و مهربانى.*P*16
    خدايا! تو نعمت شنيدن به من عنايت كردى امّا من چيزهايى را شنيدم كه تو آن را دوست نداشته اى، تو نعمت سخن گفتن به من دادى و من با اين زبان سخنانى گفتم كه تو راضى نبودى، من با چشم خود چيزهايى را ديدم كه گناه و معصيت بود، من با دست و پاى خويش نيز گناه كردم، اكنون نمى دانم چه كنم؟ من بيچاره ام، به تو نياز دارم، مرگ در انتظار من است، شبِ اوّل قبر را در پيش رو دارم، نمى دانم چگونه با تو سخن بگويم؟
    آيا با اين زبانى كه معصيت تو را نموده، صدايت بزنم؟ چگونه دست هايى را كه با آن گناه كرده ام، به سوى تو دراز كنم و از تو طلب مغفرت نمايم؟
    واى بر من! اگر به من رحم نكنى، واى بر من اگر به فريادم نرسى و مرا به خودم واگذارى!
    آقاى من! اگر تو رويت را از من بگردانى و جواب مرا ندهى، من به درِ خانه چه كسى بروم؟ من كه خدايى غير از تو ندارم. خودت بگو من به چه كسى پناه ببرم و از چه كسى كمك بخواهم؟ اگر تو نااميدم كنى من چه كنم؟ كجا بروم؟
    تو فقط اميد من هستى، تو فقط خداى من هستى، فقط رحمت و مهربانى تو مى تواند مرا نجات بدهد. از تو مى خواهم پناهم دهى و به من رحم كنى و بار ديگر مهربانى خودت را به من نشان بدهى.
    من فقط از تو حاجات خود را مى خواهم، به در خانه غير تو نمى روم، اميد دارم كه تو بر من منّت بنهى و با مهربانى به من نگاه كنى و گناهم ببخشى.
    من از تو مى خواهم مرا اهل بهشت خود قرار بدهى و از آتش جهنّم آزادم گردانى، خودم مى دانم كه من شايسته اين مقام نيستم، زيرا من بنده اى گنهكار هستم، امّا سخن من اين است كه تو شايسته اين بخشش هستى! تو هيچ گاه بنده اى را كه به درِ خانه ات بيايد نااميد نمى كنى، من به درِ خانه ات آمده ام، بخشش تو را مى خواهم، بهشت تو را مى خواهم، رضايت تو را مى خواهم و مى دانم تو هيچ كس را نااميد نمى كنى. خدايا! من به اميد مهربانى تو آمدم، پس بر من منّت بگذار و مهربانى خودت را بر من نازل كن! به اميد هديه هاى بزرگ تو آمدم، پس مرا از هديه و عطاى خود بى نصيب نكن! به اميد آن آمدم كه تو مرا پناه بدهى، پس مرا بى پناه رها نكن! به اميد عفو و بخشش تو آمدم، پس گناهانم را ببخش.*P*17
    خدايا! من تو را مى خوانم و صدايت مى زنم در حالى كه اشك از چشمان من جارى است، من پشيمانى هستم كه به درِ خانه تو آمده ام، حسرتى جانكاه بر دل دارم و محتاج مهربانى تو هستم.*P*18


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴: از كتاب با من مهربان باش نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن