فصل هجده
خدايا! خودم مى دانم كه اگر من كار خوبى انجام بدهم، تو توفيق آن را به من داده اى و براى همين من شايسته ستايش نيستم، زيرا اگر توفيق تو نبود هرگز نمى توانستم آن كار خوب را انجام بدهم، پس به تو پناه مى برم از اين كه به كارهاى خوب خود دل خوش كنم، اميد من فقط به رحمت و بزرگوارى توست.
اگر من گناهى انجام دادم، به اختيار خودم بوده است و هيچ عذر و بهانه اى نزد تو ندارم، براى همين از تو مى خواهم كه گناهم را به لطف و كرم خود ببخشى.
تو به من محبّت و مهربانى كردى و مرا آفريدى در حالى كه تو از من بى نياز بودى، آرى، آفرينش من، جلوه اى از مهربانى تو در حقّ من بود.*P*26
قلب من در دست توست، از تو مى خواهم كه قلب مرا شفا دهى و از فضل و جود خودت روزيم كنى.
خدايا! از تو مى خواهم نعمت هايى كه به من داده اى را از من نگيرى و مرا گرفتار بلاهايى كه از من دور كرده اى، نگردانى.*P*27
وقتى من نگاه به اعمال خود مى كنم، از خود نااميد مى شوم، در آن هنگام فقط به بزرگى و آقايى تو چشم مى دوزم، وقتى از همه جا نااميد مى شوم، به تو اميدوار مى شوم، هنگامى كه گرفتار سختى ها و بلاها مى شوم، فقط به كمك تو مى انديشم.
خدايا! اگر تو دست مرا نگيرى و مرا نجات ندهى، هرگز براى من نجاتى نخواهد بود.
من صاحب آن گناهان بزرگ هستم، اگر تو مى خواستى مرا به گناهانم مؤاخذه كنى، هرگز به من لطف نمى كردى، در حالى كه تو بارها و بارها غم از دل من زدودى و رحمتت را بر من نازل كردى.
من همان ذليلى هستم كه تو مرا عزيز كردى، من همان ضعيف و ناتوانى هستم كه تو به من قدرت دادى، من همان كسى هستم كه گناه كردم و در پيش تو به گناهم اعتراف كردم و تو گناه مرا پوشاندى و نگذاشتى هيچ كس از آن باخبر شود، من همان كسى هستم كه شكر نعمت هاى تو را به جا نياوردم.*P*28
اى آقاى من! اى مولاى من! از تو مى خواهم تا نگاهى به قلب من كنى و كارى كنى كه من ديگر به هيچ كس به غير از خود تو اميد نداشته باشم، مى خواهم فقط تو اميد من باشى و بس!*P*29