فصل نوزده
اى خدايى كه هميشه مرا عفو كرده اى و از خطاهايم گذشته اى، اى خدايى كه زشتى ها و عيب هاى مرا پوشاندى و كارهاى خوب مرا به همه نشان دادى.
تو در همه حال روزيم دادى و مرا فراموش نكردى، از كودكى تا به حال روزى مرا دادى، تو همواره با من مهربان بودى. از تو مى خواهم كه هرگز مرا به خودم وامگذارى.*P*30
خدايا! اگر از من ناراضى هستى، از تو مى خواهم كه با غضب خود با من برخورد نكنى كه تو خداى بيچارگان هستى، به راستى كه بزرگوارى و آقايى تو بالاتر از اين است كه بخواهى مرا عذاب كنى.*P*31
تو را ستايش مى كنم كه بر من منّت نهادى و شناخت خودت را به من عنايت نمودى و از من خواستى تا تو را بخوانم و صدايت بزنم و من در هنگام گرفتارى ها تو را صدا زدم و تو مرا كمك كردى، دست مرا گرفتى و از سختى ها نجاتم دادى، وقتى كه من معصيت و گناه كردم با بزرگوارى از گناه من چشم پوشى كردى.
خدايا! تو نعمت هاى زيادى به من عنايت كردى ولى هيچ كدام از آنها به نعمت شناخت تو نخواهد رسيد، زيرا همه نعمت هاى دنيا، سرانجام يك روزى فنا مى شود، امّا شناخت تو، نعمتى است كه براى من مى ماند و در روز قيامت هم همراه من است، اى خدايى كه اين نعمت بزرگ را به من ارزانى داشتى و اين به خاطر محبتى بود كه به من داشتى، اكنون از تو مى خواهم تا به گونه اى هدايتم كنى كه هرگز به گرد گناه نروم.*P*32
خدايا! من هيچ سرمايه اى براى خود ندارم، به كارهاى خوب خود نيز دل نبسته ام، سرمايه من فقط ايمان به تو و اميد به توست، ايمانى كه تو بر من منّت نهادى و در قلب من قرار دادى.*P*33
خدايا! از تو مى خواهم كه ديدار خودت را براى من دلنشين كنى و كارى كنى كه در هنگام مرگ، هرگز به خاطر جدا شدن از دنيا، غمناك نشوم، از تو مى خواهم وقتى مرگِ مرا برسانى كه مرگ براى من بهتر از زندگى در اين دنيا باشد.*P*34