کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۴

      ۴


    خدا تو را آفريده است و از آفرينش تو، هدفى داشته است، تو را به حال خود رها نكرده است، بلكه براى كمال تو برنامه دارد، خيال نكن كه از پيش خودت مى توانى راه رسيدن به كمال را پيدا كنى، راه بندگى را بايد خود خدا براى تو بگويد، اگر واقعاً مى خواهى به او نزديك شوى بايد از خودش بپرسى كه راه بندگى چيست.
    خدا پيامبران را براى همين فرستاده است، آنها آمده اند تا راه بندگى را به انسان ها نشان بدهند، اگر پيامبران نبودند انسان ها در جهالت و نادانى به سر مى بردند، پيامبران آمدند تا انسان را هدايت كنند و مسير سعادت را براى او بازگو كنند.
    پيامبران از جنسِ مردم بودند، با آنان زندگى مى كردند، غذا مى خوردند، مى خوابيدند، ويژگى هاى عادى را داشتند تا مردم بتوانند با آنان انس بگيرند، آنان انسان هايى بودند كه خدا با آنان سخن مى گفت.
    خدا چنين مصلحت ديده است كه به همه مردم، وحى نكند، او فقط به پيامبران كه بندگان برگزيده اويند وحى مى كند، آن وقت است كه پيامبران سخن خدا را به مردم مى رسانند.
    شايد بگويى: چقدر خوب بود به همه انسان ها وحى مى شد و خدا با همه سخن مى گفت ولى بدان كه اوّلاً هر كسى ظرفيّت آن را ندارد كه در اين دنيا به او وحى بشود، هر كسى نمى تواند مستقيم سخنِ خدا را در اين دنيا دريافت كند، اين كار نياز به ظرفيّت روحى خاصّى دارد، اگر برقى كه در نيروگاه توليد مى شود مستقيم به لامپ خانه وصل شود، لامپ متلاشى مى شود. ثانياً خدا مى خواست تا زمينه امتحان در اين دنيا فراهم بشود و انسان ها بتواند راه حقّ و باطل را برگزينند، اگر به همه انسان ها وحى مى شد و خدا با هر كسى جداگانه سخن مى گفت ديگر زمينه امتحانى در كار نبود، ولى وقتى پيامبران واسطه بين خدا و مردم شدند، آن امتحان بزرگ پيش آمد، انسان ها معجزات پيامبران را ديدند ولى حقِ انتخاب دارند، يا به آنان ايمان مى آورند يا اينكه كافر مى شوند. اين حكمت خداست، خدا مى خواهد اختيار انسان ها در اين دنيا، جلوه كند و هر كسى خودش راهش را برگزيند.
    تو به راحتى مى توانى با خدا سخن بگويى، با او مناجات و درد دل كنى، خدا سخن تو را مى شنود، حاجت تو را مى داند، وقتى صدايش بزنى و از او كمك بخواهى تو را كمك مى كند، نماز خواندن تو در واقع سخن گفتن تو با خداست، در اين سخن هيچ شكّى نيست، سخن در اين است كه خدا پيام هاى خود را فقط به پيامبران مى گويد، پيامبران هستند كه راه بندگى را به ما نشان مى دهند، سخن گفتن انسان با خدا و مناجات با او، نياز به واسطه اى ندارد، ولى سخن گفتن خدا با انسان، امر ديگرى است، حكمت خدا بر اين است كه فقط با پيامبران سخن بگويد و آنان واسطه بين او و انسان ها باشند.
    آرى، اين خداست كه با هر كس بخواهد سخن مى گويد، او را پيامبر قرار مى دهد و معجزاتى را هم به او مى دهد تا مردم با ديدن اين معجزات راحت تر بتوانند به آن پيامبر ايمان بياورند، (البتّه كسانى كه براى پيامبرى برگزيده مى شوند ظرفيّت روحى بالايى داشته اند).
    نكته ديگر اين است كه خدا به پيامبر خود، مقام عصمت مى دهد و او را از هر خطا و اشتباهى دور مى كند، كسى كه پيامبر مى شود سخن و رفتار او براى انسان ها درس است، اگر مردم ببينند كه پيامبر خطا مى كند ديگر به سخن او اعتماد نمى كنند، خدا به پيامبران مقام عصمت عطا كرد، سپس از مردم خواست از پيامبران پيروى كنند، اين معنا ندارد كه خدا بگويد از كسى اطاعت كنند كه ممكن است خطا و اشتباه كند. همچنين خدا به پيامبران علم فراوان داده است تا بتوانند به سؤال هاى مردم پاسخ بدهند. علم آنان از طرف خداست، آنان به اذن خدا از هر چيزى باخبر هستند، پاسخ هر سؤالى را مى دانند، اگر اين طور نبود نمى شد به سخنان آنان اعتماد كرد.

    * * *


    پيامبران در رساندن پيام خدا با هم فرقى ندارند، آنان داراى اصول و دستورات مشتركى از طرف خدا بوده اند، هرچند كه شرايط زمان و مكان آن ها، باعث مى شد، هركدام به وظيفه خاصّى عمل كنند. دين هاى آسمانى، كلاس هاى بشر در طول تاريخ بوده اند و پيامبران، معلّمان اين كلاس ها بوده اند، كامل ترين دين و بالاترين كلاس، همان دين اسلام است كه آخرين پيامبر، حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله)آن را براى هدايت بشر آورده است.
    قرآن، معجزه جاويدان پيامبر است، معجزه اى كه هرگز از دسترس خارج نمى شود، همه مى توانند درباره اين معجزه تحقيق كنند و به حق بودن آن پى ببرند.
    پيامبر براى هدايت مردم تلاش فراوانى كرد، او وظيفه خود را به خوبى انجام داد، اين قانون خداست، هيچ كس در اين جهان، ابدى نيست، مرگ براى همه هست، خدا براى بعد از پيامبر، برنامه هدايت را تعطيل نكرد، بعد از پيامبر على(عليه السلام)و يازده امام بعد او را به عنوان "امام" معرّفى كرد.
    خدا دوست داشت كه بعد از پيامبر، جامعه بر محور ولايت على(عليه السلام) متّحد شوند و از اختلاف پرهيز كنند. على(عليه السلام) ، تجسّم همه خوبى ها و زيبايى ها بود، خدا به على(عليه السلام) عصمت را بخشيد و او مى توانست جامعه را به سوى سعادت رهنمون باشد.

    * * *


    پيامبر در روز عيد غدير رو به مردم كرد و چنين گفت: "هر كس من پيامبر او هستم اين على امير اوست" .
    سپس سخن خويش را اين گونه ادامه داد: "اى مردم ! هر دانشى كه خدا به من داده بود به على آموختم ، بدانيد فقط او مى تواند شما را به سوى رستگارى رهنمون كند. من راه مستقيم را به شما نشان مى دهم ، بدانيد كه على و فرزندان او، راه مستقيم هستند. من پيامبر خدا هستم و على جانشين من و فرزندان او ، امامانِ شما هستند و آخرينِ آنها، مهدى است. مهدى همان كسى است كه يارى كننده دين خدا مى باشد و پيامبران قبل از من به او بشارت داده اند، او از جانب خدا انتخاب شده است و وارث همه علم ها و دانش ها مى باشد، او ولىّ خدا در روى زمين مى باشد".
    بعد از سخنان پيامبر، جبرئيل نازل شد و اين آيه را نازل كرد: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...). "امروز دين را بر شما كامل كرده و نعمت خود را تمام نمودم و به اين راضى شدم كه اسلام ، دين شما باشد ".
    پيامبر اين آيه را براى مردم خواند و همه فهميدند كه اسلام با ولايت كامل مى شود ، اسلام بدون ولايت ، دين ناقصى است كه هرگز نمى تواند انسان را به كمال برساند.
    و اين گونه مسير امامت از "عيد غدير" آغاز شد، در هر زمانى، يكى از امامان معصوم، عهده دار اين مقام بودند، على(عليه السلام) ، حسن(عليه السلام) ، حسين(عليه السلام) تا مهدى(عليه السلام). همه آنها مقام عصمت را داشتند و از هر خطايى به دور بودند. امروز مهدى(عليه السلام)، آخرين امام است، او حجّت خداست و عشق به او، عشق به همه خوبى ها است.
    اكنون تو ديگر مى دانى كه "غدير"، يعنى اسلام كامل. غدير يعنى كمالِ اسلام! غدير يعنى نقطه اوج اسلام! اين غدير است كه راه بندگى را تا روز قيامت نشان مى دهد، اگر غدير نبود راه سعادت گم مى شد.
    پيامبر در غدير، از آخرين موعود آسمانى سخن گفت، از مهدى(عليه السلام) نام برد و ويژگى هاى او را بيان نمود، او به همه درس داد كه بايد به ياد امام زمان خود باشيم. هر كس كه پيام غدير را فهميد ديگر همرنگ جماعت نمى شود و حجّت خدا را فراموش نمى كند، او دلش را به عشق امام زمان(عليه السلام) پيوند مى زند و از غير او دورى مى كند و مى داند زندگى بدون ياد امام زمان، مردگى است و مرگ بدون معرفت او، مرگ جاهليّت است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳: از كتاب راه خدا نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن