کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۳۰

      ۳۰


    محبّت به اهل بيت(عليهم السلام) شدّت و ضعف دارد، بعضى ها آن قدر امام خود را دوست دارند كه همواره در جذبه عشق او هستند، كشش و جذبه قلبى آنان به امام خيلى قوى است و اين باعث مى شود كه از افتادن در دام شهوت و گناه حفظ شوند.
    ولى بعضى ها محبّتشان به امام كمتر است، وقتى عشق به امام كمتر بود، اثر آن هم كمتر مى شود، گاهى اين محبّت كم مى شود و ديگر جذبه و كشش آن، نمى تواند انسان را از شهوت و هوس هاى گناه آلود دور كند، اينجاست كه انسان به گناه آلوده مى شود و فريب شيطان را مى خورد.
    نكته مهم اين است: شيعه اى كه خطا كرده است، آيا هنوز پيوند قلبى با امام دارد يا نه؟ اگر پيوند قلبى هنوز هست، اميد به توبه او وجود دارد و شفاعت اهل بيت(عليهم السلام) شامل حال او مى شود.
    نشانه پيوند قلبى چيست؟ او در مجلس روضه اى شركت مى كند يا به زيارت مشهد و كربلا مى رود، بار ديگر شعله محبّت در دلش زبانه مى كشد، از صميم دل، احساس مى كند كه اهل بيت(عليهم السلام) را دوست دارد، اگر در آن حالت از او بپرسند: آيا دوست دارى مسير گناه را ادامه بدهى؟ او پاسخ منفى مى دهد، از گذشته اش پشيمان است و حسّ شرمسارى دارد. اگر اين حالت در او ادامه پيدا كند، ديگر هرگز گناه نمى كند، ولى مدّتى كه گذشت، جذبه محبّت كم مى شود و وسوسه هاى شيطانى به سراغ او مى آيد و چه بسا او بار ديگر گناه كند.

    * * *


    شخصى كه توبه كرده است در آن لحظه از گذشته اش پشيمان است و تصميم جدّى به ترك گناه مى گيرد، در آن لحظه او، راست مى گويد، واقعاً از گناه بدش مى آيد، ولى زمان كه مى گذرد، نورِ توبه كم رنگ مى شود، جلوه هاى دنيا او را مى فريبد و چه بسا بار ديگر گناه مى كند.
    من نمى توانم اين شخص را در هنگامى كه توبه مى كند، دروغگو بخوانم، او واقعاً راست مى گفت و تصميم به ترك گناه داشت ولى بار ديگر فريب خورد.
    محبّت اهل بيت(عليهم السلام) نيز اين خاصيّت را دارد كه انسان را از گناه دور مى كند، شيعه اى كه به مجلس روضه مى رود يا در مشهد و كربلا و... گريه مى كند، واقعا تصميم به ترك گناه مى گيرد، من حقّ ندارم او را دروغگو بخوانم، پيوند قلبى او با امام وصل شده است، او به سرچشمه همه خوبى ها متّصل شده است، چه بسا شفاعت اهل بيت(عليهم السلام) شامل حال او شده باشد، او در محبّت خود با امام راست مى گويد، البتّه چون اين محبّت در اوج خودش نيست وقتى او به خانه و زندگى اش برمى گردد جذبه محبّت كم مى شود و چه بسا دوباره به گناه آلوده مى شود، ولى نكته مهم اين است كه او پيوند قلبى خود را با امام پاره نمى كند.

    * * *


    اين سخن امام باقر(عليه السلام) است: "هر كس گناهكار باشد، دشمن ماست. ولايت ما جز با عمل نيكو و تقوا به دست نمى آيد".
    قدرى در اين سخن فكر مى كنم، آيا هر كس كه گناه كرده است، دشمن اهل بيت است؟ منظور از "گناهكار" در اين سخن چيست؟ اگر منظور كسى است كه دروغ گفته و غيبت كرده است و...، پس با اين حساب خيلى ها، دشمن اهل بيت(عليهم السلام)خواهند بود. با اين حساب، فقط كسانى كه معصوم هستند (پيامبرانى همچون ابراهيم و موسى و عيسى(عليهم السلام))، شيعه خواهند بود و بقيه، همه دشمن اهل بيت(عليهم السلام) به حساب خواهند آمد. معلوم است كه اين مطلب، باطل است، پس بايد منظور امام باقر(عليه السلام) از اين سخن، چيز ديگرى باشد، بايد كمى فكر كنم، بايد تحقيق كنم.
    در حديثى چنين مى خوانم: يك روز پيامبر رو به حضرت على(عليه السلام) كرد و چنين گفت: "اى على! پرونده اعمال شيعيان تو هر جمعه به دست من مى رسد و به كردار نيك آنها دلشاد مى شوم و براى گناهان آنها طلب بخشش مى كنم".
    وقتى به اين حديث فكر مى كنم متوجّه مى شوم كه پس ممكن است كسى شيعه باشد ولى گناهكار هم باشد، زيرا پيامبر وعده داده است كه براى گناهان آنان از خدا طلب بخشش مى كند.
    حالا كه اين را فهميدم پس بايد سخن امام باقر(عليه السلام) معناى ديگرى داشته باشد، آن حضرت فرمود: "كسى كه گناهكار است، دشمن ما است"، منظور از گناهكار در اينجا كسى است كه از روىِ دشمنى با خدا، نافرمانى خدا را مى كند! چنين كسى اين ويژگى ها را دارد: او به مرحله طغيان رسيده است و قصد او اين است كه نافرمانى كند، او به گناه خود افتخار مى كند، اصلاً دلخوشى او اين است كه احكام خدا را به بازى بگيرد و بر خلاف آن، عمل كند، اگر چه بسا وسوسه شهوانى براى گناه ندارد، ولى باز گناه مى كند تا طغيان خود را نشان بدهد، او دوست دارد نافرمانى خدا را بكند و به بيان ديگر، نافرمانىِ خدا جزئى از هويّت او شده است و به انجام گناه، خوشحالى مى كند. چنين كسى قطعاً دشمن اهل بيت(عليهم السلام)است و منظور امام باقر(عليه السلام)دقيقاً چنين شخصى است.
    به عبارت ديگر، منظور از گناهكار در اين حديث كسى است كه از نظر اعتقادى گناهكار است، چنين كسى، اطاعت خدا را قبول ندارد و به مرحله كفر و نافرمانى رسيده است، چنين كسى قطعاً با اهل بيت(عليهم السلام) هم دشمنى مى كند.
    ولى كسى كه تلاش مى كند نافرمانى خدا را نكند ولى گاهى هوس ها و شهوت ها او را فريب مى دهند و او دست به گناه مى زند، او اصلاً قصد نافرمانىِ خدا را ندارد، به طغيان فكر نمى كند، لحظه اى شهوت بر عقلش غلبه مى كند، ولى وقتى به خود مى آيد، پشيمان مى شود، حسّ شرمندگى، همه وجودش را مى گيرد، به دنبال فرصتى است تا توبه كند و گذشته اش را جبران كند. چنين شخصى پيوندش با خدا و اهل بيت(عليهم السلام) را نبريده است، براى همين او، دشمن اهل بيت(عليهم السلام) نيست، او بايد زود توبه كند و تا دلش سياه نشده است دوباره به مسير بندگى خدا بازگردد.

    * * *


    امام باقر(عليه السلام) در سخن خود چنين فرمود: "ولايت ما جز با عمل نيكو و تقوا به دست نمى آيد"، معلوم مى شود كه شيعه بايد كارهاى خوب (نماز، روزه و كمك به ديگران....) را انجام بدهد و اهل تقوا باشد، از گناه فرار كند و ايمان خود را به وسيله تقوا حفظ كند.
    تقوا يعنى روحيّه پاسدارى و مراقبت از دين. تقوا يعنى انسان از گناهان دورى كند. حقيقت دين، چيزى جز محبّت اهل بيت(عليهم السلام)نيست و راه حفظ اين محبّت، تقوا است. با تقواست كه مى توانيم اين محبّت را نگه داريم.
    هر چقدر محبّت به اهل بيت(عليهم السلام) در قلب ما زيادتر شود، رعايت تقوا آسان تر مى شود، از طرف ديگر، هر چقدر انسان تقوا را بيشتر مراعات كند محبّتش به اهل بيت(عليهم السلام) زيادتر مى شود، اين محبّت باعث رشد تقوا در انسان مى شود، همانگونه كه تقوا باعث رشد محبّت آنها مى گردد.

    * * *


    اين سخن امام صادق(عليه السلام) است: "تقوا پيشه كنيد. با تقوا، دين خود را حفظ كنيد".
    بارها گفتيم كه حقيقت دين، ولايت اهل بيت(عليهم السلام) است و تنها راه حفظ آن، تقوا و دورى از گناهان است، كسى در مسير تقواست، اگر خطايى كرد، سريع توبه مى كند و پشيمان مى شود، چنين كسى هرگز به گناه خود افتخار نمى كند، بلكه هميشه شرمسار گناه خود است، او هرگز قصد نافرمانىِ خدا را نداشته و ندارد.
    كسى كه در مسير تقواست، مى تواند اميدوار باشد كه با ايمان از دنيا مى رود، هيچ كس نمى داند كه با چه حالى از دنيا مى رود، خوشا به حال كسى كه در لحظه جان دادن، حقيقت ايمان كه همان ولايت و محبّت اهل بيت(عليهم السلام) است را دارد، چنين شخصى سعادتمند شده است.

    * * *


    اين سخن پيامبر است: "هر كس با محبّت آل محمّد از دنيا برود، من بهشت را براى او ضمانت مى كنم. هر كس با محبّت آل محمّد از دنيا برود، شهيد مرده است و خدا به او ثواب شهيد مى دهد، خدا گناهش را مى بخشد، وقتى او را داخل قبر بگذارند دو فرشته به او مژده بهشت مى دهند".
    يك روز پيامبر خطاب به حضرت على(عليه السلام) چنين گفتند: "تو و شيعيانت از ترس روز قيامت در امان هستيد، روز قيامت تو در كنار حوض كوثر مى ايستى و هر كس را بخواهى سيراب مى كنى و دشمنان خويش را از آب دور مى سازى! اى على! شيعيان تو از آفتاب روز قيامت در امان خواهند بود، چرا كه خدا براى آنها سايه اى قرار مى دهد، بهشت مشتاق تو و شيعيان تو مى باشد و فرشتگان براى آمرزش گناهان آنها همواره دعا مى كنند".
    در دو حديث (و در احاديث ديگر) به كسانى كه شيعه اهل بيت(عليهم السلام)هستند وعده هاى زيبايى داده شده است، ولى نكته مهم اين است: شرط همه اين وعده ها اين است كه انسان تا لحظه مرگ بتواند بر ولايت و محبّت اهل بيت(عليهم السلام)ثابت قدم بماند!

    * * *


    خلاصه سخن آن كه خدا ما را آفريد و هدف او از خلقت ما اين است كه ما بندگى او را بنماييم، ما بايد خودمان اين بندگى را انتخاب كنيم، هيچ اجبارى در كار نيست، كمال انسان در همين اختيار اوست.
    اگر بخواهيم سعادتمند شويم بايد راه بندگى او را بپيماييم، راه بندگى او هم فقط و فقط راه ولايت اهل بيت(عليهم السلام) است. اگر كسى ولايت اهل بيت(عليهم السلام)را قبول كرد به نجات و رستگارى مى رسد به شرط آن كه با اين اعتقاد از دنيا برود. حفظ اين اعتقاد بسيار مهم است، ملاك سعادتمندى ما، آن لحظه آخر زندگى مان است. ما براى حفظ دين خود (كه همان ولايت است) بايد تا لحظه مرگ از نافرمانى خدا پرهيز كنيم و تقوا پيشه كنيم.

    * * *


    كتاب به پايان آمد، چقدر مناسب است كه دعايى را كه از "زيارت جامعه" برداشت كرده ام، ذكر كنم، پس دست به دعا برمى دارم و چنين مى گويم:
    بار خدايا! از تو مى خواهم مرا بر راه اهل بيت(عليهم السلام) پابرجا بدارى! از تو مى خواهم تا زنده هستم و نفس مى كشم، تا جان دارم بر ولايت و دين آنان ثابت قدم بمانم و هرگز در من لغزش و انحرافى پيش نيايد.
    خداى خوبم! از تو مى خواهم كه توفيق اطاعت از آنان را به من عنايت كنى و در روز قيامت شفاعتشان را نصيبم گردانى، بار خدايا! مرا از بهترين شيعيان و پيروان واقعى اين خاندان قرار بده! به من كمك كن تا سخنان و كلام آنان را نشر بدهم و راه آنان را بروم و در روز قيامت هم مرا با آنان محشور نما، آن روزى كه هر گروهى را با امام و رهبر خودشان محشور مى كنى، مرا با اين خاندان محشور نما!
    آمين


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۹: از كتاب راه خدا نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن