کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    يادم نمى رود روزى كه براى شنا به استخر رفته بودم، البتّه من شناگر ماهرى نيستم، بيشتر مواقع، براى رفع خستگى به آب مى زنم. همين طور كه مشغول شنا بودم، نگاهم به نوجوانى ده ساله افتاد كه داشت در آب دست و پا مى زد، او ناخودآگاه به قسمت عميق تر استخر آمده بود، خداى من! او داشت در آب غرق مى شد!
    با عجله به سوى او رفتم، او را در آغوش گرفتم و از آب بيرون آوردم و به كنار استخر بردم، بعد از مدّتى حال او خوب شد، امّا من هيچ گاه اين خاطره را فراموش نمى كنم، وقتى كه آن نوجوان در حال غرق شدن بود، با تمام وجودش التماس مى كرد كه كسى او را نجات بدهد. او حتّى نمى توانست فرياد بزند، من فقط چشمان او را مى ديدم كه يك دنيا حرف مى زد.
    خلاصه آن روز من يك "غريق" را ديدم، كسى كه داشت در آب غرق مى شد.
    اكنون كه اين خاطره را برايت گفتم، مى خواهم سخنى از امام صادق(عليه السلام) را برايت نقل كنم. يك روز ابن سَنان خدمت آن حضرت رسيده بود. آن روز امام به او رو كرد و چنين گفت:
    ــ اى ابن سَنان! روزگارى فرا مى رسد كه امام شما از ديده ها پنهان مى شود و فتنه ها به سوى شما هجوم آورند; در آن روز فقط كسى نجات پيدا مى كند كه دعاىِ غريق را بخواند.
    ــ دعاى غريق؟ آيا منظور شما اين است كه بايد مانند كسى دعا كنيم كه در حال غرق شدن است؟ آيا مى شود اين دعا را به من بياموزيد؟
    ــ اى سَنان! در آن روزگار سخت، بايد اين دعا را بخوانيد: "يا اللهُ يا رَحمانُ يا رَحيمُ، يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبي عَلى دينِكَ". اى خداى مهربان و بخشنده! اى كسى كه قلب ها به دست توست، از تو مى خواهم كه قلب مرا بر دين خودت ثابت كنى و مرا از شكّ ها نجات بخشى.[11]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب گمگشته دل نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن