بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
قلم در دست گرفته ام تا از امام عسكرى(عليه السلام) بنويسم، همان امامى كه شيعيان كمتر از زندگى او آگاهى دارند، درست است كه امامان ما، همه يك نورند، ولى وقتى زندگى هر كدام از آنان را بررسى مى كنيم مى بينيم كه آنان با چه سختى هايى روبرو شدند و تلاش فراوان كردند تا مكتب شيعه را از بحران ها عبور دهند، در سايه تلاش هاى آنان، تشيّع به رشد خود ادامه داد.
در اين كتاب، سعى كرده ام حوادث سال هايى را ذكر كنم كه امام عسكرى(عليه السلام) يا در خانه اى در شهر سامرا در محاصره بودند و يا در زندان خليفه عبّاسى، زندانى بودند. وقتى تو از حوادث آن سال ها باخبر باشى بهتر مى توانى اوج مهربانى و دلسوزى امام را درك كنى.
من اين راز را از تو پنهان نمى كنم، چرا كه تو دوست خوب من هستى، وقتى اين كتاب را مى نوشتم انس عجيبى به آن حضرت پيدا كرده بودم، آرزو مى كردم كه روزهاى نوشتن اين كتاب به پايان نرسد، من بر سر سفره اى مهمان شده بودم كه بهره معنوى زيادى داشت، آن روزها چقدر زود سپرى شد و اين كتاب به پايان آمد. اكنون نوبت توست تا اين كتاب را بخوانى، اميدوارم توانسته باشم تو را قدمى به آن حضرت نزديك تر كنم.
مهدى خداميان آرانى
آذر 1396