کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    شخصى به نام "بهبود" در روستايى در اطراف رى به دنيا آمد، او هوش و استعداد فراوان داشت، عربى را به خوبى فرا گرفت و سپس به عراق مهاجرت كرد.
    او با برنامه ريزى دقيق و منظم به فكر آن افتاد تا دست به انقلاب بزند. او ادّعا كرد كه از نسل امام سجّاد(عليه السلام)و سيّد است، او خود را به عنوان "سيّدعلى" معرفى نمود و انقلابِ بردگان را پايه گذارى كرد.
    در آن زمان، كار كشاورزى و اقتصادى عراق را بردگان انجام مى دادند، اربابان، بردگانِ زيادى را خريدارى كرده بودند، گروهى در مزارع و باغات و گروهى در خانه ها به خدمت مشغول بودند ولى هيچ امتياز اجتماعى نداشتند و زير ظلم و ستم بودند.
    بهبود مى دانست كه مردم از ظلم و ستم هاى حكومت عبّاسى به تنگ آمده اند، او انقلاب خود را با سرمايه گذارى روى بردگان بنا نهاد، او بيانى رسا داشت و توانست آنان را جذب كند، به آنان وعده داد كه نه تنها شما را از بندگى آزاد مى كنم، بلكه مالكان شما را همراه با اموال و مزارعشان به شما خواهم بخشيد.
    در آن جامعه اى كه فاصله طبقاتى شديد بود و اربابان در قصرها زندگى مى كردند، اين وعده براى بردگان جذّاب بود. بردگان بيشتر از زنگبار بودند و به آنان زنگيان گفته مى شد، (زنگبار نام منطقه اى در كشور تانزانيا در آفريقا مى باشد).
    كم كم زنگيان به بهبود پيوستند و او توانست سپاه بزرگى را تشكيل دهد، البتّه گروهى از فقيران هم به او پيوستند، زيرا خيال مى كردند بهبود مى خواهد ظلم و ستم را ريشه كن كند و عدالت را برپا نمايد. (زنگيان بهبود را به نام سيّدعلى مى خواندند).
    بهبود، شاعرى توانا بود، با اشعار حماسى خود، شورى در ميان مردم ايجاد كرد، او در شعرى چنين مى گويد: "واى بر كاخ هايى كه در بغداد است، واى بر شراب هايى كه در آن كاخ ها نوشيده مى شود، واى بر كسانى كه عاشق گناه هستند، من فرزند فاطمه(عليها السلام)نيستم اگر سپاه خود را به سوى بغداد نبرم و به اين وضع خاتمه نبخشم...".
    او هدف اوّل خود را تصرّف شهر بصره قرار داد، چون به اهميت اين شهر آگاهى داشت و مى دانست كه از اينجا مى تواند قدم اوّل انقلاب خود را بردارد، او دو سال براى اين موضوع برنامه ريزى كرد، او تصميم گرفت تا به بصره حمله كند، او در علم ستاره شناسى استاد بود مى دانست كه به زودى ماه گرفتگى روى مى دهد، پس به ياران خود وعده داد كه در آن شب كه ماه بگيرد، فرشتگان به يارى من خواهند آمد.
    او اين سخنان را با شورى بسيار به يارانش مى گفت: "اى ياران من! فرشته اى را در ميان زمين و آسمان ديدم كه مى خواست شهر بصره را واژگون كند، بدانيد كه فرشتگان شما را يارى خواهند كرد!".

    * * *


    هنوز بهبود به قدرت نرسيده است تا خباثت او آشكار شود، اين خاصيت قدرت است كه درون هر شخص را آشكار مى كند، فعلاً او سخن هاى زيبا مى گويد، چون در مرحله سخن است، هنوز انقلاب او در حدّ حرف است.
    قشر ضعيف جامعه به او علاقه پيدا كرده است و او را مايه اميد خود مى داند، كسى خبر ندارد كه او دروغگوست و به دروغ خود را "سيّد" خوانده است.
    فضا به گونه اى مبهم شد كه عدّه اى از شيعيان هم در شكّ و ترديد افتادند كه آيا بهبود (كه رهبر زنگيان است) راست مى گويد؟ آيا انقلاب او مورد تأييد امام عسكرى(عليه السلام) هست؟ امام در نامه اى چنين مى نويسند: "رهبر زنگيان از ما اهل بيت(عليهم السلام)نيست".[92]
    سخن امام كوتاه است و روشن. با اين سخن شيعيان مى فهمند كه او دروغگو است، به دروغ ادّعا مى كند از نسل فاطمه(عليها السلام)است و انقلاب او، چيزى جز دروغ نيستو مورد تأييد امام نمى باشد.
    درست است كه بهبود مى خواهد با خليفه جنگ كند و خلافت عبّاسى را سرنگون سازد، ولى وقتى بناى يك انقلاب بر يك دروغ بزرگ است، چه فايده؟ كسى كه در قدم اول، دروغ مى گويد و براى جذب مردم، خود را به دروغ "سيّد" مى خواند، در قدم هاى بعدى چه خواهد كرد؟ وقتى او به حكومت برسد چه كار خواهد كرد؟

    * * *


    شب چهاردهم ماه فرا مى رسد، ماه گرفتگى آغاز مى شود و بهبود كه سپاه خود را به نزديك بصره آورده است به اين شهر حمله مى كند، مردم بصره سه روز مقاومت مى كنند و با آنها مى جنگند، بهبود به آنان امان مى دهد و مى گويد من با شما دشمنى ندارم، با اين مكر و حيله، وارد شهر مى شود، ولى دستور قتل و عام مى دهد.
    ياران او به بزرگ و كوچك، مرد و زن رحم نمى كنند و خانه ها را در آتش مى سوزانند، مسجد جامع شهر را آتش مى زنند، آتش همه شهر را فرا مى گيرد و در كوچه ها، جوى خون جارى مى شود.
    هر كس ثروتى داشت اوّل ثروتش را ضبط و بعد او را مى كشند و هر كس ثروتى ندارد، همان لحظه اوّل، سرش را از بدن جدا مى كنند.
    بهبود قبلاً آتش انتقام جويى را در دل يارانش شعلهور كرده است، او دستور مى دهد هر يك از يارانش (كه قبلاً برده بودند) ارباب خود را پيدا كند و پانصد تازيانه به او بزند، اموالش را بگيرد، زن او را در اختيار گيرد و سپس آن ارباب خود را بكشد!
    هزاران بى گناه به قتل مى رسند، ترس و وحشتى عجيب در دل مردم مى اندازد، زيرا مى داند با اين ترس مى تواند حكومت خود را استوار سازد، هر كس كه مى تواند از شهر فرار مى كند و به بيابان ها پناه مى برد، در بيابان غذايى پيدا نمى شود، براى همين آن فراريان مجبور مى شوند گوشت سگ و گربه بخورند، گاه از روى ناچارى، گوشت انسان هاى مرده را مى خورند.
    ياران بهبود، قساوت را به آخرين حد خود رسانده اند، آنان سرهاى كشته شدگان را به دندان مى گيرند و نزد او مى آورند، آنان گوشت بدن كشته شدگان را بين خود تقسيم مى كنند و به يكديگر هديه مى دهند.
    او بعد از فتح بصره به سوى آبادان و اهواز مى رود و آنجا را هم فتح مى كند، او بر بخش بزرگى از عراق و ايران مسلّط مى شود و خطر بزرگى براى خلافت عبّاسى به حساب مى آيد.

    * * *


    وقتى مردم مى بينند او اين گونه دست به كشتار بى گناهان مى زند از خود مى پرسند: "اين چه سيّدى است كه به اين راحتى آدم مى كشد؟ مگر او عَلوىّ نيست؟ مگر او از فرزندان على(عليه السلام) نيست؟ پس او چه فرقى با حكومت عبّاسى دارد". شيعيان بايد جوابگوى اين سؤالات باشند، بايد ثابت كنند كه او سيّد نيست، بلكه دروغگو است.
    در اينجا گفتگوى يكى از شيعيان با مردم عادى را مى نويسم:
    ــ ما خيال مى كرديم حكومت به دست علوى ها بيفتد، عدالت برقرار مى شود، امّا اكنون مى بينيم كه بهبود براى تصرف يك شهر، آن شهر را به آتش مى كشد و كودكان را زنده زنده مى سوزاند.
    ــ رفيق! چرا مى گويى او سيد است؟ او سيّد نيست، او مى دانست مردم به سادات احترام مى گذارند پس خود را به دروغ سيّد خواند.
    ــ چرا اين حرف را مى زنى؟ من از زبان خودش شنيدم كه شجره نامه اش را بيان مى كرد.
    ــ رفيق! شجره نامه او چيست؟ بگو تا ما هم بشنويم.
    ــ او از نسل "يحيى بن زيد" است. يحيى بن زيد، نوه امام سجّاد(عليه السلام)بود. زيد هم كه پسر امام سجّاد(عليه السلام) بود و در كوفه قيام كرد و شهيد شد.
    ــ رفيق! چقدر درباره يحيى بن زيد اطلاعات دارى؟
    ــ اسم او را شنيده ام و مى دانم بعد از شهادت پدرش (زيد) دست به شورش زد.
    ــ رفيق! در تاريخ نوشته اند او به خراسان ايران و سپس به افغانستان رفت و در آنجا به شهادت رسيد. او در هنگام شهادت هجده سال داشت. هنگامى كه پدرش قيام كرد سيزده سال داشت، بعد از شهادت پدرش از اين شهر به آن شهر در حال گريز بود.
    ــ خوب.
    ــ رفيق! تاريخ نوشته است كه او فقط يك دختر كوچك داشت كه در همان شيرخوارگى از دنيا رفت، هيچ نسلى (چه دختر، چه پسر) از او باقى نمانده است! حال چطور بهبود مى گويد از نسل اوست؟

    * * *


    انقلاب بردگان به رهبرى بهبود، سوداى تصرّف بغداد را هم در سر دارد. مُعتمد، موسى بن بِغا را با سپاهى به سوى او مى فرستد، موسى بن بِغا در جنگ با بهبود شكست مى خورد، بعد از اين شكست، سپاه ديگرى از راه مى رسد، آن سپاه هم نمى تواند بصره (جنوب عراق و خوزستان ايران) را آزاد كند.
    جنگ بين اين دو (مُعتمد و بهبود) مدّت ها ادامه پيدا مى كند، حكومت به زحمت منطقه اى را آزاد مى كند، ولى بعد از مدّتى همان شهر به دست بهبود مى افتد، در اين گير و دار، روستاها و شهرهاى جنوب عراق در آتش مى سوزند، پانصد هزار نفر از زن و مرد و كودك به خاك و خون كشيده مى شوند و مردم رنج فراوان مى بينند... (سرانجام بعد از پانزده سال، در سال 270 هجرى مُعتمد موفّق مى شود تا بهبود را شكست دهد و سرش را از بدن جدا كند و فتنه را خاموش نمايد).[93]

    * * *


    اكنون مى خواهم نامه امام عسكرى(عليه السلام) را يادآورى كنم، بهبود، رهبر انقلاب زنگيان است، آن حضرت به شيعيان چنين نوشتند: "رهبر زنگيان از ما اهل بيت(عليهم السلام)نيست". اين نامه، چند كلمه بيشتر نبود، ولى راه را آشكار كرد، آن زمان كه هنوز جنايت هاى بهبود آشكار نشده بود، اين نامه نجات بخش شيعه شد.
    بهبود ادّعا مى كرد فرزند فاطمه(عليها السلام) است و از آسمان به او وحى مى شود و فرشتگان او را يارى مى كنند... اگر امام عسكرى(عليه السلام)حقيقت را آشكار نمى كردند خيلى از شيعيان فريب مى خوردند و چه بسا به او مى پيوستند و بعداً همه جنايت هاى او به اسم تشيّع تمام مى شد، اكنون تاريخ قضاوت مى كند كه اين انقلاب با تشيّع هيچ نسبتى ندارد، زيرا امام عسكرى(عليه السلام) دروغ آن را خيلى زودتر هويدا كرد.

    * * *


    امروز دو خطر بزرگ حكومت عبّاسى را تهديد مى كند، "بهبود" رهبر شورش زنگيان در جنوب عراق و "يعقوب بن ليث" در ايران. مناسب مى بينم تا درباره قيام يعقوب بن ليث مقدارى سخن بگويم:
    حكومت عبّاسى همواره به ايرانيان ظلم و ستم زيادى مى كرد، در سيستان قطحى و خشكسالى شد، مأموران خليفه همچنان ماليات سنگينى از مردم مى خواستند تا براى خليفه بفرستند، اينجا بود كه يعقوب بن ليث، جوانمردان سيستان را جمع كرد و با مأموران خليفه مبارزه كرد و سيستان را آزاد نمود.
    پس از مدّتى او توانست خراسان، مازندران، گيلان، رى، اصفهان، كرمان و شيراز را هم آزاد نمايد و حكومت خود را تشكيل دهد. او فرمان داد تا در همه نامه هاى ادارى از زبان فارسى استفاده كنند (قبل از آن، نامه ها به زبان عربى نوشته مى شد). او با اين كار خود، گامى مهم براى حفظ زبان فارسى برداشت.
    خليفه نامه اى براى او نوشت و از او خواست تا با يكديگر صلح كنند، خليفه از او خواست تا او خلافت عبّاسى را بپذيرد و در مقابل، خليفه هم حكومت ايران را به او واگذار كند، ولى يعقوب نپذيرفت، زيرا هدف او، تصرف بغداد و سامرّا و نابود كردن خلافت عبّاسى بود.
    بهبود به او پيشنهاد داد تا با هم متحد شوند ولى او اين پيشنهاد را نپذيرفت. او لشكر خود را آماده كرد و تا نزديكى هاى بغداد به پيش رفت، مُعتمد سپاه خود را به جنگ او فرستاد، سپاهيان خليفه كه خود را در مقابل لشكر او ناتوان مى ديدند، شبانه آب دجله را به اردوگاه او انداختند. آب فراوان باعث شد كه لشكر يعقوب زمين گير شود. يعقوب بيمار شد و سرانجام دستور عقب نشينى داد و سپاه خود را به اهواز برد و اميد داشت كه در فرصت مناسب بار ديگر به بغداد حمله كند ولى فرصت اين كار را پيدا نكرد. (او در سال 265 هجرى در اطراف دزفول از دنيا رفت).

    * * *


    قبل از اين كه مُعتمد به خلافت برسد، همواره بين سپاه عبّاسى، اختلاف و دو دستگى بود و همين اختلاف باعث مى شد كه خلافت يك خليفه، مدّت زيادى طول نمى كشيد.
    وقتى مُعتمد روى كار آمد دو خطر بزرگ (بهبود در جنوب عراق و يعقوب بن ليث در ايران)، حكومت عبّاسى را تهديد مى كرد، اينجا بود كه سپاهيان دست از اختلاف برداشتند، زيرا مى ديدند اگر به اين اختلاف ادامه بدهند چيزى از حكومت نمى ماند، اين گونه بود كه خلافت مُعتمد سال هاى سال طول كشيد.


کتاب با موضوع امام يازدهم


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب شُكوه امامت نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن