کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۹

      ۹


    همسفرم! از من مى خواهى تا برايت بيشتر سخن بگويم، اگر سكوت كنم، سؤالاتى در ذهن تو نقش مى بندد و چه بسا كسى پاسخگوى آن ها نباشد، آيا مى دانى فرشتگان در روز غدير چه برنامه اى دارند؟ اين سخن امام رضا(عليه السلام)را با دقّت گوش كن تا به اسرار روز غدير پى ببرى، آن حضرت چنين فرمود:
    در روز غدير جبرئيل فرمان مى دهد تا منبرى در آسمان ها نصب كنند، جبرئيل بالاى آن منبر مى رود، همه فرشتگان گرد آن منبر جمع مى شوند و همه مدح و ثناى پيامبر را مى نمايند و براى شيعيان استغفار مى كنند و از خدا مى خواهند تا خطا و گناه آنان را ببخشد و رحمت خود را بر آنان نازل كند، سه روز دعاى فرشتگان در حقّ شيعيان ادامه دارد... روز غدير روزى است كه خدا عمل و تلاش شيعيان را قبول مى كند و از خطاى آنان مى گذرد، روز غدير روز شادمانى و هديه دادن است، روز نشر علم و آگاهى است، روزى است كه دل ها شاد مى شود، روز عيد بزرگ است، روزى است كه دعاها مستجاب مى شود، روز پوشيدن لباس نو است، روزى است كه غم ها برطرف مى شود، روزى است كه بايد زياد بر محمّد و آل محمّد، درود فرستاد، روزى است كه مؤمنان به آرامش مى رسند و به يكديگر مهربانى مى كنند، روزى است كه بايد از گناه دورى كرد و به بندگى خدا رو آورد. روز غدير، روز زينت است، هر كس در اين روز زينت كند (لباس نو بپوشد و عطر بزند) خدا گناهان او را مى بخشد. خدا در روز غدير، ولايت را بر زمين و آسمان عرضه كرد....
    روز غدير در آسمان ها مشهورتر از روى زمين است، در اين روز فرشتگان گرد هم جمع مى شوند و اجتماع بزرگى را تشكيل مى دهند، در بهشت، قصرى بسيار باشكوه وجود دارد... وقتى روز غدير فرا مى رسد، اهل آسمان ها وارد آن قصر مى شوند و ذكر خدا را مى گويند، پس فرشته اى بر سر آنان مشك و عنبر مى ريزد....
    در اينجا سخن امام رضا(عليه السلام) به پايان مى رسد، اگر به اين سخن توجّه كنى، شكوه و عظمت روز غدير را بهتر درك مى كنى!

    * * *


    همسفر خوبم! اكنون مى خواهم درباره آخرين حجّ پيامبر سخن بگويم، همان سفرى كه در پايان آن، ماجراىِ غدير روى داد، آيا فكر كرده اى چرا پيامبر براى رساندن پيام غدير، كاروان به راه انداخت؟ پيامبر در مدينه بود، همه آياتى كه درباره زندگى فردى واجتماعى مسلمانان بود، نازل شده بود، ولى هنوز دين، كامل نشده بود، خدا مى خواست پيامبر، ولايت دوازده امام را "به طور رسمى" بازگو كند و از مردم بيعت بگيرد، چرا خدا اين كار را در مدينه انجام نداد؟ چرا صبر كرد تا زمان حج فرا برسد؟
    پيامبر فرمان داد تا مسلمانان براى سفر حجّ آماده شوند، صد و بيست هزار نفر در اين حج شركت كردند، پيامبر همراه مردم به مكّه رفت و طواف خانه خدا را انجام داد و همه اعمال حجّ را به جا آورد، ولى در اين مدّت امر خدا نازل نشد!
    مراسم حجّ به پايان رسيد، پيامبر به سوى مدينه حركت كرد، راه يَمَن از راه مدينه جداست! اهل يمن به اين سفر آمده اند، اكنون كه آنها حج خود را به پايان رسانده اند بايد به سمتِ جنوب مكّه بروند. پيامبر و اهل مدينه بايد به سمت شمال بروند، راه يمن و مدينه در خودِ شهر مكه از هم جدا مى شود ولى پيامبر از اهل يمن و از اهل مكّه مى خواهد همراه او به سمتِ شمال حركت كنند! يعنى آنان مسير خود را تغيير دادند و 180 كيلومتر همراه پيامبر آمدند. آنان با شتر و اسب (گروه زيادى هم با پاى پياده) اين مسير را طى كردند.
    آرى، پيامبر اهل يمن و مكّه را چهار روز در اين بيابان ها همراه خود آورد (اهل مدينه هم كه مسيرشان همين راه بود، همراه پيامبر بودند)، آرى، جمعِ شدن مردم براى امرِ ولايت على(عليه السلام)امر تازه اى نيست، اين كار را خود پيامبر بنا نهاد!
    وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سرزمين غدير رسيد، جبرئيل نازل شد و آيه 67 سوره مائده را براى پيامبر خواند: (يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ...)، "اى پيامبر ! آنچه بر تو نازل كرده ايم براى مردم بازگو كن!". اينجا بود كه پيامبر فرمان داد تا همه مردم در آنجا جمع شوند (كسانى كه جلوتر بودند برگشتند و كسانى كه عقب بودند رسيدند)، سپس منبرى (از سنگ ها و كجاوه شتران) آماده كردند، اذان ظهر شد، همه پشت سر پيامبر نماز خواندند و بعد از آن، پيامبر به بالاى منبر رفتند و خطبه خواندند و براى مردم گفتند: "هر كس من مولاى او هستم اين على، مولاى اوست ".
    بعد از آن پيامبر، ولايت دوازده امام را بازگو كرد و از مردم بيعت گرفت، آرى، برنامه اى كه خدا براى غدير در نظر گرفت، اسرار فراوانى دارد، اين كه مردم از خانه بيرون بيايند و مسيرى را بپيمايند، نتيجه هاى زيادى دارد، وقتى انسان براى يك كار، زمان زيادى صرف كند، اهميّت آن را بيشتر درك مى كند.
    در "كاروان غدير" هم برنامه همين است كه مردم مسيرى را با پاى پياده بپيمايند، اين كار در آنها، حالت معنوى خاصى ايجاد مى كند و زمينه را آماده مى كند كه در پايان مراسم با امام زمان بيعت كنند و براى ظهورش از عمق وجودشان، دعا كنند.

    * * *


    در روز غدير، حَسّان (شاعر عرب) نزد پيامبر آمد و چنين گفت: "آيا اجازه مى دهى شعرى را كه امروز در مدح على(عليه السلام)سروده ام بخوانم ؟"، پيامبر به او اجازه داد و او شعر زيباى خود را خواند.
    بايد در كاروان غدير از شعر هم استفاده كرد، بايد شاعران را تشويق كرد كه شعر بخوانند، به مداحان با اخلاص فرصت داد تا برنامه خود را اجرا كنند، به راستى چرا حافظه كودكان ما از شعرهاى مختلف پر است امّا آنان شعرى درباره غدير حفظ نيستند.

    * * *


    اين سخن امام رضا(عليه السلام) است: "هر كس در روز غدير مؤمنى را غذا بدهد، مانند اين است كه همه پيامبران و بندگان خوب خدا را غذا داده است".
    كسى كه در اين روز گروهى از مردم را اطعام مى كند به چه مقدار از ثواب مى رسد؟ شايد كسى آن قدر پول نداشته باشد كه غذاى زيادى، تهيه كند، ولى او مى تواند مقدارى شيرينى تهيه كند و در بين كودكان، تقسيم كند، اين كار كه هزينه زيادى ندارد، هر كس بايد به اندازه توانش به ميدان آيد، مهم اين است كه من و تو، بى خيال نباشيم و در حد توان خود، در اين مسير گام برداريم.
    آرى، غدير مهم ترين و بالاترين سند حقّانيّت تشيّع است و بايد اجتماع شيعيان در روز غدير، باشكوه ترين اجتماع باشد. پيامبر مى دانست كه در ميان مسلمانان، گروهى از منافقان حضور دارند و به فكر دسيسه ها و نقشه هاى خود هستند، ولى اين امر باعث نشد كه پيامبر از چيزى كه خدا از او خواسته بود، كوتاه بيايد، او وظيفه خود را انجام داد و از فتنه ها و دسيسه هاى حزب شيطان نهراسيد.
    ما هم بايد در روز غدير با تمام وجود به ميدان بياييم و هرگز از كسانى كه كارشكنى مى كنند هراسى به دل راه ندهيم، آرى، غدير، هويّت ما شيعيان است و ما از اين هويّت خويش، ذره اى كوتاه نمى آييم.
    ما وظيفه داريم اين پيام را به گوش همه برسانيم، هر كس با هر توانايى كه دارد بايد اين پيام را به ديگران برساند، بر همه پدران لازم است كه نسل به نسل، تا روز قيامت، فرزندانشان را از پيام غدير آگاه كنند، در مراسم "كاروان غدير" همه بايد با فرزندان خود شركت كنند.

    * * *


    در اينجا سخنان خود را (كه درباره اهميّت غدير بود) تمام مى كنم، الآن وقت آن است تا به سفرِ تاريخى خود برگرديم!
    آرى، ما در سال 352 هجرى در شهر بغداد هستيم، روز عيد غدير است، شيعيان جشن باشكوهى برگزار كرده اند، براى اولين بار است كه غدير با حضور اجتماعى مردم همراه شده است، من و تو همراه با هزاران نفر در كاروان غدير شركت كرديم.
    چه روز خوبى است امروز! خاطره آن هرگز از يادمان نخواهد رفت، خدا را شكر كه شيعيان توانستند به آرزوى خود برسند، امروز روز شادى شيعيان است، امروز روز غم و اندوه شيطان است، هر كس كه بر راه باطل است امروز غمناك است!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب راه شیدایی نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن