کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۱۵

      ۱۵


    اكنون نوبت ماست، شيعيان در طول تاريخ به ميدان آمدند و غدير و عاشورا را زنده نگاه داشتند، اكنون فرصتى براى ما فراهم شده است تا فاطميّه را برپا داريم.
    اگر تاريخ را مطالعه كنى مى بينى كه تشيّع همواره با مظلوميّت همراه بوده است، يازده امام از امامان شيعه، مظلومانه به شهادت رسيده اند، چقدر كتاب هاى شيعه در آتش خشم دشمنان سوخت! چقدر علماى شيعه را به شهادت رساندند.
    شيعه هرگز بر سر دار رفتن ميثم تمار را از ياد نمى برد، مگر جُرم و گناه ميثم چه بود؟ چرا حادثه كربلا پيش آمد؟ چرا معاويه فرمان داد هر كس كه نامش "على" بود خانه را بر سرش خراب كنند و خون او را بريزند؟ دشمنان همواره تلاش كردند تا مكتب تشيّع را نابود كنند و هويّت آن را از بين ببرند و كارى كنند كه شيعيان هم مانند سنّى ها فكر كنند.
    اگر جامعه اى بخواهد به بقاى خود دست يابد، بايد هويّت خود را حفظ كند، وقتى فرهنگ هاى مختلف به يك جامعه هجوم مى آورند، اين هويّت جامعه است كه باعث بقاى آن مى شود.
    اكنون كه فضا مناسب است بايد به جامعه تشيّع، جانى دوباره داد و به آن، روحِ زندگى عطا كرد، گفتگوهاى علمى، جاى خود را دارد ولى اين گفتگوها براى نخبگان، خوب است، ما درباره "جامعه" سخن مى گوييم، بايد كارى كرد كه سطح عمومى جامعه، جانى دوباره بگيرد.
    آرى، حضور اجتماعى مردم مى تواند به جامعه، روحِ زندگى را بدمد، "تعظيم شعائر" يا "بزرگداشت مناسبت ها" اين اثر را دارد و مى تواند به جامعه جانى دوباره دهد.
    وقتى جامعه شيعه به "شعائر" يا "مناسبت ها" اهميّت بدهد، ديگر جوانان از مكتب تشيّع جدا نمى شوند، زيرا حفظ شعائر باعث مى شود كه دل انسان در مسير صحيح قرار بگيرد و راه را گم نكند.
    به من خبر رسيده است كه در دين مسيحيّت بسيارى از جوانان دست از دين خود برمى دارند، عدّه اى از بزرگان مسيحى با خود گفتند: چرا جوانان سراغ دين هاى ديگر مى روند؟ بعد از اين كه مدّت زيادى فكر كردند به اين نتيجه رسيدند: "علّت اين رفتار جوانان اين است كه دين مسيحيّت از بزرگداشت مناسبت ها، فاصله گرفته است!".
    وقتى مسيحيّت، شعائر خود را به بهانه هاى مختلف كنار گذاشت، در نتيجه كار به آنجا رسيد كه جوانان دلگرمى خود را نسبت به اين دين از دست دادند.
    ما بايد به هوش باشيم، در مكتب تشيّع، شعائر جلوه گرى زيادى دارد و همين در علاقه جوانان اثر دارد، آرى، كاروان غدير مى تواند باعث جذب هر چه بيشتر جوانان به مكتب تشيّع بشوند.

    * * *


    يادت هست كه شيعيان بغداد چگونه به خيابان ها آمدند؟ اين حضور اجتماعى چه پيامى دارد؟ وقتى مردم به خيابان ها مى آيند بزرگ ترين اتّفاق روى مى دهد، جامعه با اين كار، فرياد برمى آورد كه من حرفى براى گفتن دارم و دنيا را درگير خود كند و به انسان ها مى گويد: "بياييد حرف مرا بشنويد"، جامعه شيعه فرياد مى زند كه من پيرو اهل بيت(عليهم السلام)هستم و از ولايت دم مى زنم، شما دنبال چه كسى هستيد و كجا مى رويد؟ مسير زندگى شما كجاست؟ شعائر شيعه مى تواند ساختار ذهنى ديگران را به چالش بكشد و براى آنان سؤال ايجاد كند كه شما كجا ايستاده ايد و در كدام مسير هستيد؟

    * * *


    آيا تا به حال فكر كرده اى كه اثر سخنرانى در جامعه، در يك سطح مشخّصى است، همانطور كه اثر كتاب، محدود است، همه كه كتاب نمى خوانند! همانطور كه همه سخنرانى گوش نمى كنند، ولى حضور اجتماعى بر همه مردم اثر مى گذارد و به افكار عمومى، سمت و سو مى دهد. پير و جوان، كودك و بزرگ، زن و مرد را درگير خود مى كند.
    چه بسا گروهى از جوانان از دين فاصله گرفته باشند و به مسجد و مجالس مذهبى نيايند، ولى وقتى جمعيّت در خيابان راه مى افتد در آن جوانان اثر مى گذارد، همه از هم سؤال مى كنند كه امروز چه خبر شده است؟ چرا همه از خانه ها بيرون آمده اند؟ اين مراسم ها شيعه را متوجّه اين مطلب مى كند كه هويّت و ريشه دارد و بايد راه امامت را ادامه بدهد و با امام زمان، بيعتى دوباره كند و با خود پيمان ببندد كه آن حضرت را از ياد نبرد!
    حفظ شعائر و مناسبت ها، يك وظيفه آسمانى است و نياز به از خودگذشتى دارد، عقلِ دنيايى چه مى گويد؟ او مى گويد: "وقتى خسته شدى كار را رها كن!"، ولى عقلى كه دل باخته و شيداست مى گويد: "تو يك جان دارى، آن را در راه دوست بده!"، ياران امام حسين(عليه السلام)در شب عاشورا چه گفتند؟
    در شب عاشورا مسلم بن عَوْسجه چنين گفت: "مولاى من! اگر هفتاد بار زنده شوم باز جانم را فداى تو مى كنم، ولى چه كنم كه يك جان بيشتر ندارم!"، زُهير هم چنين گفت: "به خدا دوست دارم هزار بار جان خويش را فداى تو كنم!"، بايد راه آنان را ادامه داد، اين همان راه شيدايى است!

    * * *


    اين سخن امام صادق(عليه السلام) است: "خدا رحمت كند كسى كه امر ما را زنده كند!".
    جامعه نياز به آن دارد كه روحِ زندگى در آن دميده شود و اين روح، همان ولايت اهل بيت(عليهم السلام)است، هر چقدر كه شعائر يا مناسبت ها در جامعه، جلوه بيشتر داشته باشد، جامعه زنده تر مى گردد، بايد به پاخيزيم و فاطميّه را باشكوه تر برگزار كنيم، بايد به خيابان ها بياييم و دسته هاى عزادارى راه بياندازيم.
    وقتى در اين راه قدم برمى دارى از دعاى امام صادق(عليه السلام) بهره مند شده اى و به "رحمت خدا" مى رسى، همان رحمتى كه خدا در قرآن مى گويد: "رحمت خدا از همه ثروتى كه انسان ها جمع مى كنند، بهتر است".
    آرى، ولايت، مايه زندگى حقيقى است و ما را از مرز زنده بودن به اوجِ زندگى مى رساند، امامت، حلقه اتّصال زمين و آسمان است، تلاش براى مراسم فاطميّه تلاش براى رسيدن به "زندگى واقعى" است.

    * * *


    به راستى چرا بايد ايّام فاطميّه را هر چه با شكوه تر برگزار كرد؟
    در پاسخ بايد گفت: اگر شهادت حضرت فاطمه(عليها السلام) را فقط نقل يك حادثه تاريخى بدانيم، ديگر نمى توانيم اهميّت آن را درك كنيم، بعضى ها فاطميّه را نقل كردن حادثه اى مى دانند كه بيش از هزار سال پيش روى داده است، در حالى كه فاطميّه، نقل تاريخ نيست، فاطميّه بخشى از تاريخ نيست! فاطميّه مسير حركت امروز ماست!
    فاطميّه، اردوگاه حقّ و باطل است. فاطميّه، اساس و جوهره مذهب ماست، اگر فاطميّه را از ما بگيرند، مذهب ما كالبدى بى روح مى شود كه ديگر زنده نيست، همانگونه كه "غدير" به مكتب تشيّع، هويّت بخشيده است "فاطميّه" هم اين چنين است، شيعه با غدير و فاطميّه به سوى بالندگى پيش مى رود و مسير خود را در دل تاريخ ادامه مى دهد و سرآمد همه مكتب هاى فكرى مى گردد و بر همگان پيروز مى گردد و بر "راه مستقيم" ثابت مى ماند و راه را گم نمى كند.
    آرى، فاطميّه، زمان اعلام برائت از همان تفكّرى است كه حضرت على(عليه السلام)را خانه نشين كرده و بيش از هزار سال است بشر را گرفتار بى عدالتى ها و ظلم ها ساخته است.
    امروز در جهان ظلم و ستم فراوان مى شود، در جامعه شاهد بى عدالتى ها و ستم هاى فراوان هستيم، بيش از هزار سال است كه ظلم و ستم بى داد مى كند، همه اين ها ريشه در ظلمى دارد كه بر فاطمه(عليها السلام) شد.
    هر قطره خونى كه بر روى زمين مى ريزد، هر تازيانه اى كه به ستم فرود مى آيد، هر فتنه اى كه بر پا مى شود، هر حقى كه پايمال مى شود، هر كاشانه اى كه بر سر اهلش ويران مى شود، هر معصيتى كه در روى زمين مى شود، هر ظلم و ستم و جنايتى كه رقم مى خورد، هر بدعتى كه در دين گذاشته مى شود ... همه ريشه در آن ستمى دارد كه به فاطمه(عليها السلام)روا داشتند. هر خونى كه به ناحق بر روى زمين مى ريزد، در امتداد خون به ناحق ريخته فاطمه(عليها السلام) است! هر آتشى كه به ناحق برافروخته مى شود، شعله اى از همان آتشى است كه خانه فاطمه(عليها السلام) را شعلهور ساخت.

    * * *


    آيا با اين سخن من موافقى؟ به نظر من در فاطميّه است كه غدير زنده مى گردد، در فاطميّه است كه ريشه هاى ظلمِ عاشورا آشكار مى گردد، در فاطميّه است كه عشق به ظهور امام زمان(عليه السلام) به اوج مى رسد. فاطميّه حلقه وصل بين غدير و انتظار است.
    مگر اساس دين ولايت اهل بيت(عليهم السلام) و دشمنى با دشمنان آنان نيست؟ اين فاطميّه است كه اساس دين را زنده مى كند، خط نفاق را به همه معرفى مى نمايد، راه امامت را مطرح مى سازد.
    به راستى حضرت فاطمه(عليها السلام) با شهادت خود چه كرد؟ او حق را از باطل جدا كرد، نور را از تاريكى جدا كرد، راه رستگارى را به همه نشان داد و همه گمراهى ها را آشكار ساخت تا ديگر راه هدايت گم نشود.
    دشمنان همواره تلاش كرده اند نام و ياد فاطمه(عليها السلام) را كم رنگ كنند و به بهانه هاى مختلف از عظمت فاطميّه بكاهند، امّا اين چه خيال باطلى است كه آنان در سر دارند!
    خون فاطمه(عليها السلام) از جوشش باز نمى ايستد، پرچم فاطميّه هرگز بر روى زمين نمى افتد، فرياد حضرت فاطمه(عليها السلام) به خاموشى نمى گرايد. هرگز دردها و رنج هاى فاطمه(عليها السلام) از ياد نمى رود، شيعيان هرگز از خون مادر خويش نمى گذرند و منتظرند تا مهدى(عليه السلام)ظهور كند و انتقام او را بگيرد...

    * * *


    حضرت فاطمه(عليها السلام) بر مظلوميّت امام زمانش آن قدر گريه كرد كه حكومت به وحشت افتاد، او براى دفاع از مولايش همه توان خود را به كار برد، جان خود را سپر مولايش كرد، در دفاع از مولايش، سخن ها گفت و روشنگرى ها نمود و وقتى در بستر بيمارى افتاد و ديگر نمى توانست از خانه بيرون برود، از ابزار گريه بهره برد، او شب و روز گريه مى كرد. صداى گريه فاطمه (عليها السلام) ، فرياد مظلوميّت مولايش بود.
    اين سخن حضرت فاطمه(عليها السلام)است كه در دل تاريخ به گوش مى رسد:
    صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَــائِبُ لَوْ أَنَّهَا
    صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا
    مصيبت ها پى در پى به سوى من آمدند، اگر آن مصيبت ها بر روز روشن فرود مى آمد، روز را شب تار مى ساخت.
    اين مصيبت ها چه بودند كه فاطمه(عليها السلام) اين گونه از آن سخن مى گويد؟ درست است كه پيامبر از دنيا رفته، ولى فاطمه(عليها السلام) مى داند كه جز خدا همه بايد از اين دنيا بروند، اين مصيبت ها از جنس ديگرى است، بعد از پيامبر چه حوادثى روى داد؟
    حجّت خدا، مظلوم واقع شد!
    حجّت خدا، خانه نشين شد! شيطان به اسم دين بر جامعه حكم فرما شد!
    مردم امام زمان خود را فراموش كردند... اين ها مصيبت هايى بود كه فاطمه(عليها السلام)براى آن اشك مى ريخت...

    * * *


    چه كسانى از گريه فاطمه(عليها السلام)مى ترسيدند؟ همان كسانى كه امروز از گريه من و تو (در عزاى فاطميّه) مى ترسند!
    چه كسانى به فاطمه(عليها السلام) گفتند آرام گريه كن؟ همان كسانى كه امروز به من و تو مى گويند در عزاى فاطمه(عليها السلام) آرام گريه كنيد!
    تاريخ، يك مسير پيوسته است، آن روز نگذاشتند فاطمه(عليها السلام) در گريه كردن هم آزاد باشد، امروز هم عدّه اى بر اين خيال باطل اند كه فاطميّه از ياد برود و شيعيان آن را فراموش كنند؟ مگر فاطمه(عليها السلام)لحظه اى آرام گرفت كه شيعيان امروز در ايّام فاطميّه آرام باشند؟
    گريه فاطمه(عليها السلام) هنوز قطع نشده است، او امروز هم بر مظلوميّت امام زمان اشك مى ريزد، همه سخن فاطمه(عليها السلام) در يك جمله خلاصه مى شود، او به مردم مدينه گفت: "چرا سخنان پيامبر در روز غدير را فراموش كرديد! خدا بعد از روز غدير، براى هيچ كس عذر و بهانه اى باقى نگذاشته است؟".
    فاطمه(عليها السلام) از غدير سخن مى گفت، سخن او براى هميشه تاريخ است، پيام او براى من و توست. فاطمه(عليها السلام) از من و تو مى خواهد تا ياور امام زمان خود باشيم، مهدى(عليه السلام) امروز در پس پرده غيبت است، مبادا او را فراموش كنيم، مبادا او را از ياد ببريم!
    آيا پيامى را كه امام زمان به دومين نائب خاص خود فرستاد به ياد داريم؟ آن پيام اين است: "اى شيعيان! براى ظهور من زياد دعا كنيد كه گشايش شما در ظهور من است".
    آرى، شيعيان هرگز از چشم انتظارى او خسته نمى شوند و از دعا براى آمدن او، دست برنمى دارند، آنان مى دانند كه گشايش در همه امور، فقط به ظهور او وابسته است: "اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الْفَرَج".


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵: از كتاب راه شیدایی نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن