کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پنج

      فصل پنج


    آيا كتاب "صحيح بخارى" را مى شناسى؟ آيا مى دانى اين كتاب چقدر مهم است؟
    صحيح بخارى، بهترين كتاب اهل سنّت مى باشد. آن ها به اين كتاب، اعتقاد زيادى دارند و آن را برادرِ قرآن مى خوانند.
    نويسنده اين كتاب، استاد بُخارى است، او در شهر "بخارا" به دنيا آمد، براى همين او را استاد بُخارى نام نهاده اند، او براى كسب علم و دانش، از شهر خود به عربستان و مصر و عراق سفر نمود. استاد بُخارى ، به هر استادى اعتماد نمى كرد، همين ويژگى اوست كه باعث شده تا كتاب او، حرف اوّل را در ميان صدها كتاب بزند.[15]
    من خبردار شده ام كه استاد بُخارى در شهر كوفه است. من دوست دارم او را ببينم، براى همين از فرصت استفاده مى كنم و به شهر كوفه مى روم. يادت نرود ما قرن سوم هجرى هستيم. استاد بُخارى به كوفه آمده است تا نزد علامه ابن ابى شَيبه شاگردى كند.[16]
    ? ? ?
    به من مى گويى كه علامه ابن ابى شَيبه كيست؟ گويا بار اوّلى است كه نام او را شنيده اى!
    علامه ابن ابى شَيبه از بزرگ ترين دانشمندان اين روزگار است، او درياى علم است، هر كس مى خواهد از علم و دانش بهره ببرد، نزد او مى آيد، بى جهت نيست كه استاد بُخارى اين روزها در كوفه است و در درس اين علامه حاضر مى شود.
    بيا با هم به مسجد كوفه برويم، الآن درس علامه ابن ابى شَيبه شروع مى شود.
    وارد مسجد كوفه مى شويم، اين مسجد چه حال و هوايى دارد! در اينجا معنويت موج مى زند. ابتدا دو ركعت نماز مى خوانيم.
    آن طرف را نگاه كن!، چه جمعيّت زيادى در آنجا جمع شده است، آن ها شاگردان علامه ابن ابى شَيبه هستند. آيا مى توانى آن ها را بشمارى؟ تعداد آن ها بسيار زياد است. من شنيده ام در سفرى كه استاد به بغداد داشت، سى هزار نفر در درس او شركت مى كردند.
    گوش كن! استاد دارد سخن مى گويد: "عزيزان من! هرگاه خواستيد مطلبى را نقل كنيد، دقّت كنيد كه آن مطلب داراىِ سند و مدرك باشد. چند روز قبل، باخبر شدم كه يكى از بزرگان، حديثى را نقل كرده است. من نمى دانم او اين مطلب را از كجا نقل كرده است؟ من همه كتاب ها را مطالعه كردم، چنين حديثى نيافتم".
    اين سخن علامه ابن ابى شَيبه مرا به فكر فرو مى برد، استاد ابن ابى شَيبه كسى است كه نسبت به نقل مطلب بدون سند، واكنش نشان مى دهد، او آدم بى خيالى نيست، او از اين كه يك نفر مطلبى را بدون سند و مدرك نقل كرده است، ناراحت شده است.
    او چندين كتاب را بررسى كرده است. اكنون كه مدرك و سندى براى آن حديث نديده است، وظيفه خود دانسته كه در جمع شاگردان خود اين نكته را بيان كند. آرى! او با شجاعت تمام در مقابل كج روى ها مى ايستد، او دوست دارد وقتى ديگران مطلبى را نقل مى كنند، مدرك آن را هم بيان كنند.
    درس علامه ابن ابى شَيبه تمام مى شود، الآن فرصت خوبى است كه من نزد او بروم و سؤال خود را بپرسم:
    ــ استاد! من درباره حوادث بعد از وفات پيامبر تحقيق مى كنم. من مى خواستم بدانم نظر شما در اين مورد چيست؟
    ــ بعد از وفات پيامبر حوادث زيادى روى داده است. منظور شما كدام حادثه است؟
    ــ حوادث خانه فاطمه(عليها السلام).
    ــ مگر شما كتاب مرا نخوانده ايد؟
    ــ كدام كتاب؟
    ــ كتاب "المصنّف". برويد و اين كتاب را بخوانيد، پاسخ خود را خواهيد يافت.
    ? ? ?
    كتاب را باز مى كنم و چنين مى خوانم:
    مردم مدينه با ابوبكر بيعت كردند، يكى از ياران على به خانه او مى آمد و آن دو با هم گفتگو مى كردند. اين خبر به گوش عُمَر رسيد. عُمَر نزد فاطمه آمد و به او گفت: "اى دختر پيامبر! پدر تو و تو نزد من حرمت داريد، امّا اين باعث نمى شود كه من خانه تو را آتش نزنم".
    وقتى على به خانه آمد، فاطمه به او گفت: "امروز عُمَر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر شما باز هم در اينجا جمع شويد، او ما و اين خانه را در آتش بسوزاند".[17]
    به راستى چرا عُمَر چنين تهديدى نمود؟چرا او با فاطمه اين گونه سخن گفت؟ مگر فاطمه پاره تن پيامبر نبود، چرا عُمَر فاطمه(عليها السلام) را به سوزاندن خانه و اهل خانه اش تهديد كرد؟
    نمى دانم، آن آقاى سُنّى كه همه مطالب را دروغ مى دانست، آيا او اين مطالب را نخوانده است؟[18]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵: از كتاب روشنى مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن