کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشت

      فصل هشت


    آقاى سُنّى! من سخن تو را خواندم، سعى كردم تا سريع، درباره آن قضاوت نكنم. به من ياد داده اند كه سخن هاى مختلف را بشنوم و بهترين آن را انتخاب كنم، من عهد كردم كه هرگز با تعصّب با سخن تو برخورد نكنم.
    راستش را بخواهى اوّل خيال مى كردم كه تو مى خواهى با دروغ گويى، مبارزه كنى، تا اينجا با تو موافق هستم و خوشحالم كه تو آرمانى چنين زيبا داشته باشى! آرى! هيچ چيز براى يك جامعه بدتر از دروغ نيست. تو گفتى كه بعد وفات پيامبر، همه چيز در صلح و صفا بوده است، براى فاطمه(عليها السلام) هيچ حادثه اى روى نداده است و كسى به خانه او هجوم نبرده است.
    اكنون از تو مى پرسم چرا شش نفر از دانشمندان بزرگ شما به ماجراى هجوم به خانه فاطمه(عليها السلام) اشاره كرده اند؟
    من نام آن ها را بار ديگر ذكر مى كنم و سال وفات آن ها را مى گويم تا بدانى به بيش از هزار سال قبل باز مى گردد:
    1 ـ استاد ابن ابى شَيبه، وفات 239 هجرى.
    2 ـ استاد دِينَوَرى، وفات 276 هجرى.
    3 ـ علامه بَلاذُرى وفات 270 هجرى.
    4 ـ استاد طَبرى، وفات 310 هجرى.
    5 ـ استاد قُرطُبى (ابن عبدربّه)، وفات 328 هجرى.
    6 ـ علامه اندُلسى (ابن عبدالبُر)، وفات 463 هجرى.
    اين شش نفر كدامشان از علماى شيعه هستند؟ تو مى دانى كه اين شش نفر از بزرگ ترين دانشمندان اهل سنّت هستند، پس چرا تو مى خواستى اين واقعيّت را پنهان كنى؟ چرا؟
    اگر بگويى كه من اين كتاب ها را نخوانده ام، من به تو مى گويم: چگونه به خود جرأت دادى كه قبل از مطالعه و تحقيق، نظر بدهى؟ اگر تو اين كتاب ها را خوانده اى، پس چرا اين ماجرا را افسانه مى دانى؟
    ? ? ?
    آقاى سُنّى! شايد در جواب من بگويى: عُمَر شعله آتش در دست گرفت، ولى او فقط مى خواست تهديد كند، حرف عُمَر اين بود: "اگر مخالفان از خانه فاطمه خارج نشوند، آن خانه را آتش خواهم زد"، اين فقط يك تهديد و ترساندن بود.
    ولى من از تو يك سؤالى دارم: آيا اين تهديد، باعث ترس و اضطراب فاطمه شد يا نه؟
    وقتى عُمَر تهديد كرد كه خانه فاطمه(عليها السلام) را در آتش مى سوزاند، در آن خانه، على، فاطمه، حسن، حسين، زينب(عليهم السلام) بودند.
    تو مى گويى عُمَر فقط تهديد كرد، او فقط ترساند. اكنون حديث پيامبر را گوش كن! پيامبر فرمود: "هر كس اهل مدينه را بترساند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر او باد. خدا در روز قيامت هيچ عملى را از او قبول نمى كند".[25]
    آرى! كسى كه اهل مدينه را بترساند، لعنت خدا بر اوست، فرشتگان او را لعنت مى كنند.
    اكنون بگو بدانم آيا على، فاطمه، حسن و حسين و زينب(عليهم السلام)، اهل مدينه نبودند؟ اين حديث را دانشمندان اهل سنّت نقل كرده اند، احمدبن حنبل كه رئيس مذهب حنبلى است، در كتاب خود اين حديث را ذكر كرده است.
    من در اينجا نام 5 دانشمند شما را ذكر مى كنم كه اين حديث را ذكر كرده اند:
    1 ـ استاد ابن حَنبَل (در كتاب مسند ابن حنبل ج 4 ص 55).
    2 ـ استاد هَيثَمى (در كتاب مجمع الزوائد ج 3 ص 306).
    3 ـ استاد ابن حَجَر (در كتاب فتح البارى ج 4 ص 81).
    4 ـ استاد طَبرانى (در كتاب المعجم الكبير ج 7 ص 143).
    5 ـ استاد سيُوطى (در كتاب الجامع الصغير ج 2 ص 557).
    اكنون از تو مى خواهم تا كتاب "صحيح مسلم" را باز كنى! اين كتاب، يكى از معتبرترين كتاب هاى شما مى باشد. لطفاً صفحه 1007 آن را برايم بخوان!
    پيامبر فرمود: "هر كس قصد بدى نسبت به مردم مدينه داشته باشد، خداوند او را در آتش ذوب مى كند".[26]
    آرى! عذاب جهنّم، سزاى كسى است كه قصد بدى به مردم مدينه بنمايد و بخواهد مردم مدينه را آزار دهد. اين سخن پيامبر است و در يكى از بهترين كتاب هاى شما آمده است. تو نمى توانى اين حديث را انكار كنى.
    از تو مى پرسم: "قصد بد" چيست؟
    اگر من آتش در دست بگيرم و به درِ خانه اى از خانه هاى مدينه بيايم و اهل آن خانه را تهديد به سوزاندن كنم، آيا اين همان قصد بد نيست؟
    تو قبول كردى كه عُمَر آتش در دست گرفت و فاطمه را تهديد كرد، خوب، اين ديگر همان قصد بد به مردم مدينه است.
    آيا مى توان گفت كه سزاى قصد بد به مردم مدينه، آتش جهنّم باشد، امّا قصد بد به فاطمه(عليه السلام) بدون اشكال باشد!!
    ? ? ?
    اهل سنّت هميشه به ما شيعيان مى گفتند: مردم ابوبكر را به عنوان خليفه انتخاب كردند، مردم حق دارند رهبر خود را خودشان انتخاب كنند، اين همان دموكراسى است. بعد از وفات پيامبر، مسلمانان جمع شدند و با ابوبكر بيعت كردند.
    من بارها و بارها اين سخن را شنيده ام، امّا امروز شنيدم كه تو مى گويى عُمَر فاطمه(عليها السلام) را تهديد كرد كه اگر اهل خانه فاطمه(عليها السلام)، با ابوبكر بيعت نكنند، خانه در آتش خواهد سوخت.
    اكنون از تو سؤال مى كنم: اين چه دموكراسى بوده است كه رهبر با تهديد و زور و خشنونت انتخاب مى شود، نه با رأى مردم!
    دموكراسى يعنى اين كه همه حقّ انتخاب داشته باشند، هر كس موافق باشد، رأى بدهد، هر كس مخالف باشد، بتواند رأى ندهد!
    مگر جرم على و فاطمه(عليهما السلام) چه بود؟ آن ها نمى خواستند به ابوبكر رأى بدهند. چرا عُمَر آن ها را تهديد كرد كه اگر با ابوبكر بيعت نكنند، خانه آن ها را آتش بزند؟
    آقاى سُنّى! من از تو خيلى تشكّر مى كنم، زيرا تو باعث شدى تا به افسانه اى بزرگ پى برم! اين افسانه مى گويد كه ابوبكر با دموكراسى به خلافت رسيد، امّا امروز فهميدم كه او با زور و تهديد و خشونت به خلافت رسيد.
    اكنون مى فهمم چرا عدّه اى با نام و ياد فاطمه(عليها السلام) مخالف هستند، فرياد اعتراض فاطمه، رسواگر دروغ بزرگ تاريخ است، من امروز خيلى چيزها را فهميدم.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب روشنى مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن