کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ويك

      فصل بيست ويك


    آقاى سُنّى! تا اينجا به سؤالات تو پاسخ دادم، اكنون مى خواهم به سؤالاتى كه بعضى از دوستان تو درباره شهادت فاطمه(عليها السلام)نموده اند، پاسخ بدهم. فكر مى كنم كار خوبى باشد تا به همه سؤالات دوستان تو در موضوع شهادت فاطمه(عليها السلام) پاسخ بدهم.
    اين يكى از سؤالات مهمّ دوستان توست:
    شيعيان مى گويند كه عُمَر درِ خانه فاطمه را آتش زد و فاطمه بين در و ديوار قرار گرفت، آيا آنان نمى دانند كه در آن زمان، خانه هاى مدينه اصلاً در نداشته است؟ مردم آن زمان، براى محفوظ بودن خانه هاى خود از ديد ديگران، تنها از پرده استفاده مى كردند.
    با توجّه به اين نكته، معلوم مى شود كه ماجراى سوزاندن درِ خانه فاطمه، دروغ است، چون اصلاً، خانه فاطمه، در نداشته است!!
    من با شنيدن اين مطلب به فكر فرو مى روم، آيا به راستى، خانه هاى مدينه در آن زمان، در نداشته است؟ من بايد به مطالعه و تحقيق بپردازم.
    ? ? ?
    مدّتى در كتاب ها به جستجو مى پردازم، متوّجه مى شوم كه خانه هاى مدينه در داشته است، اكنون مى خواهم هفت نكته بنويسم:

    * نكته اوّل
    اهل سنّت كتاب هاى حديثى زيادى دارند، امّا آنان از ميان صدها كتاب حديثى، فقط به شش كتاب، اعتماد زيادى دارند و آنان را به عنوان "صِحاح شش گانه" مى شناسند، يكى از اين كتب، كتاب علامه سجستانى است.
    اكنون مى خواهم اين مطلب را از كتاب علامه سجستانى نقل كنم، گوش كن: "براى پيامبر مهمانان زيادى رسيد، آنان از پيامبر تقاضاى غذا نمودند. پيامبر به عُمَر گفت: اى عُمَر! اين افراد را ببر و به آنان غذا بده. عُمَر آن افراد را همراه خود گرفت و به سوى خانه خود حركت كرد. او وقتى به درِ خانه و اتاق خود رسيد، لحظه اى صبر كرد، پس كليد را از كمربند خود بيرون آورد و در را باز كرد".[81]
    تو نمى توانى بگويى اتاقِ عُمَر، به جاى در، پرده داشته است، زيرا عُمَر درِ اتاق را با كليد باز كرد، اگر براى محفوظ بودن اين اتاق به جاى در، از پرده استفاده مى كرد، ديگر نياز به كليد نبود! آخر در كجاى دنيا، به پرده، قفل مى زنند؟

    * نكته دوم
    استاد صَنعانى در كتاب خود ماجراى عروسى على و فاطمه(عليهما السلام) را اين گونه شرح مى دهد: "وقتى كه على مى خواست همسرش را به خانه خودش ببرد، پيامبر فاطمه را در آغوش گرفت و گفت: بار خدايا! فاطمه از من است و من از فاطمه هستم. سپس على و فاطمه به خانه خود رفتند، پيامبر همراه آنان بود، بعد مدّتى، پيامبر از خانه آن ها بيرون آمد و در خانه را پشت سر خود بست".[82]
    در اين سخن دقّت نما! در اينجا آمده است كه پيامبر درِ خانه را بست، اگر خانه على(عليه السلام) به جاى در، فقط با پرده اى از ديد نامحرم پوشيده مى شد، بايد چنين گفته مى شد: "پيامبر پرده را انداخت"، چرا اينجا گفته شده كه پيامبر درِ خانه آن ها را بست؟ معلوم مى شود كه خانه على(عليه السلام) در داشته است، همين در بود كه به آتش كشيده شد.

    * نكته سوم
    استاد بُخارى را كه مى شناسى؟ همان كه كتاب "صحيح بُخارى" را نوشته است. بعد از قرآن، هيچ كتابى به اندازه اين كتاب، نزد اهل سنّت اعتبار ندارد.
    اكنون با هم قسمتى از اين كتاب را مى خوانيم "بين عُمَر و ابوبكر سخنانى رد و بدل شد، ابوبكر با سخنان خود عُمَر را عصبانى كرد. عُمَر كه بسيار ناراحت شده بود، از پيش ابوبكر برخاست و به سوى خانه خود رفت. لحظاتى بعد، ابوبكر از كار خود پشيمان شد، تصميم گرفت تا از عُمَر عذرخواهى كند، او به دنبال عُمَر رفت تا او را راضى كند، امّا عُمَر نپذيرفت، عُمَر وقتى به خانه خود رسيد، داخل خانه شد، و درِ خانه را به روى ابوبكر بست".[83]
    معلوم مى شود كه خانه عُمَر، در داشته است و عُمَر آن را به روى ابوبكر بسته است تا او نتواند وارد خانه شود. چگونه تو مى گويى كه خانه هاى مدينه در نداشته است؟

    * نكته چهارم
    استاد بُخارى مى نويسد: "درِ خانه عايشه، يك لنگه بيشتر نداشت و جنس آن، از چوب درختِ عرعر يا درختِ ساج بود".[84]
    اينجا استاد بُخارى به شرح نوع جنس درِ خانه عايشه پرداخته است، عرعر، نوعى درخت است كه رشد سريعى دارد و ارتفاع آن ممكن است به 30 متر برسد و چوب آن محكم است. ساج، نيز درختى است كه چوب آن، تاحدودى روغنى است و براى همين، در مقابل پوسيدگى بسيار مقاوم است. چگونه عدّه اى مى گويند كه خانه هاى مدينه در نداشته است؟

    * نكته پنجم
    استاد ذَهَبى نقل كرده است: وقتى مردم مدينه مى خواستند با پيامبر در خانه آن حضرت ديدار داشته باشند، با نوك انگشت به درِ خانه پيامبر مى زدند و اين گونه پيامبر خبردار مى شد كه مهمان براى او آمده است.[85]
    پس خانه پيامبر در داشته است كه مردم با انگشت به آن مى زدند. اگر خانه پيامبر به جاى در، پرده مى داشت كه با زدن ناخن به روى پرده، صدايى ايجاد نمى شد!!

    * نكته ششم
    در اين كتاب درباره علامه بَلاذُرى سخن گفتم، او از اهل سنّت است و كتاب هاى زيادى نوشته است و كتاب هاى او مورد اعتماد علما و دانشمندان مى باشد.
    علامه بَلاذُرى در يكى از كتاب هاى خود چنين مى نويسد: "عُمَر با شعله آتشى به سوى خانه فاطمه حركت كرد. وقتى عُمَر به خانه فاطمه رسيد، فاطمه به عُمَر چنين گفت: اى عُمَر! آيا مى خواهى درِ خانه مرا آتش بزنى؟، عُمَر در پاسخ گفت: آرى! اين كار باعث حفظ دين خدا مى شود".[86]
    در اين سخن دقّت كن! فاطمه به عُمَر مى گويد: "مى خواهى درِ خانه مرا آتش بزنى". روشن است كه خانه فاطمه(عليها السلام)، در داشته است.

    * نكته هفتم
    اكنون مى خواهم فتواى عُمَر را درباره مهريه زنان بيان كنم: وقتى پسرى به خواستگارى دخترى مى رود، بعد از آن كه پدر آن دختر به آن ازدواج رضايت داد، مهريه دختر مشخّص مى شود و سپس عقد ازدواج خوانده مى شود و آن پسر و دختر، به يكديگر محرم مى شوند.
    اكنون يك سؤال مطرح مى شود: چه موقع زن مى تواند تقاضاى مهريه خود را از شوهرش بنمايد؟
    در اينجا، عُمَر فتوايى دارد. او مى گويد: "هر وقت زن و شوهر در اتاق يا خانه قرار گرفتند و درِ اتاق را بستند و پرده را هم انداختند، آن وقت ديگر مهريه بر مرد واجب است و زن مى تواند آن را از مرد درخواست كند و مرد بايد آن را پرداخت كند".
    اكنون متن عربى فتوى عُمَر را براى شما ذكر مى كنم: "إِذَا أَغلَقَ بَاباً وَ أَرخَى سِتراً فَقَد وَجَبَ الصِّدَاق: وقتى كه مرد در را بست و پرده را انداخت، آن وقت مهريه واجب مى شود".[87]
    در آن روزگار، درِ خانه ها از چوب بود، از طرف ديگر، چوب هاى يك تكه به ندرت يافت مى شد. مردم مدينه درِ خانه را با وصل كردن چند چوب مى ساختند و با ميخ، آن را محكم مى كردند.
    طبيعى بود كه وسط چوب ها، روزنه هايى وجود داشت، مردم براى اين كه ناموسشان از ديد نامحرم محفوظ باشد، براى درِ خانه خود، پرده هم تهيّه مى كردند و بعد از بستن در، آن پرده را مى انداختند.
    اى كسى كه مى گفتى آن زمان، خانه هاى مدينه، در نداشته است، با اين سخن عُمَر چه مى كنى؟ اگر خانه هاى مدينه در نداشته است، چرا عُمَر اين گونه فتوا داده است؟
    تو ديگر نمى توانى بگويى كه منظور از درِ خانه، پرده خانه است، زيرا عُمَر در اين سخن خود، هم به درِ خانه اشاره مى كند و هم به پرده خانه. معلوم مى شود كه خانه هاى مدينه هم در داشته و هم پرده.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۱: از كتاب روشنى مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن