کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ودو

      فصل بيست ودو


    اكنون خاطره اى را از ده سال پيش مى خواهم نقل كنم، ماه محرّم بود و من در دانشگاه علوم پزشكى بودم، شب ها در خوابگاه دانشجويان مراسم عزادارى بود و من براى آنان سخنرانى مى كردم.
    يك روز يكى از دانشجويان نزد من آمد و گفت:
    ــ چرا شما وقتى گرفتار مى شويد، ابوالفضل را صدا مى زنيد؟ مگر شما يكتاپرست نيستيد؟
    ــ اى برادر! ما فقط خدا را مى پرستيم و اگر در موقع گرفتارى و براى حاجت هاى خود، ابوالفضل را صدا مى زنيم، در واقع به او توسّل مى جوييم.
    ــ خوب. همين توسّل يعنى شرك، يعنى غير خدا را خواندن.
    ــ اى برادر! اگر من ابوالفضل را به عنوان خدا بپرستم و او را با اين عنوان صدا بزنم، شرك است، امّا اگر او را بنده خدا بدانم و باور داشته باشم كه خدا به او مقامى بزرگ داده است، شرك نيست.
    ــ هر كس كه غير خدا را براى حاجت بخواند، مُشرك است. توسّل به هر صورت كه باشد، شرك است. شما بايد از اين كارها دورى كنيد.
    ــ اى برادر! شما چه مذهبى داريد؟
    ــ چه كار به مذهب من داريد؟ اگر راست مى گوييد، جواب سؤال مرا بدهيد.
    ــ اتّفاقاً براى جوابى كه مى خواهم به شما بدهم بايد بدانم مذهب شما چيست.
    ــ من از اهل سنّت هستم.
    ــ اى برادر! نظر شما درباره عُمَربن خطّاب چيست؟
    ــ او دومين خليفه مسلمانان است و براى رشد اسلام زحمت زيادى كشيد، او بر همه مسلمانان حق دارد.
    ــ اى برادر! شما گفتيد كه هر كس توسّل را قبول داشته باشد، مُشرك است. درست است؟
    ــ آرى.
    ــ اى برادر! نتيجه اين سخن شما اين مى شود كه عمر، مُشرك بوده است، چرا شما او را با احترام ياد مى كنيد؟
    وقتى من اين سخن را گفتم، او برآشفت. او را به آرامش دعوت كردم و گفتم: من عُمَربن خطّاب را مُشرك نخواندم، امّا نتيجه سخن تو اين است، آيا شنيده اى وقتى در مدينه قحطى شد، عُمَربن خطّاب به غير خدا، توسّل پيدا كرد.
    او كنجكاو شد كه ماجرا را بداند، براى او گفتم: در يكى از سال هايى كه عُمَربن خطّاب، خليفه بود، در مدينه قحطى شد. او عموىِ پيامبر را به حضور طلبيد و چنين دعا كرد: "اِنّا نَتَوَسَّل بِعَمِّ نَبيِّنا فَاسقِنا: بارخدايا! ما به عموىِ پيامبرمان متوسّل مى شويم، پس باران را بر ما نازل كن".
    من براى او گفتم كه اين مطلب در صحيح ترين كتاب اهل سنّت آمده است، هيچ كتابى به اندازه "صحيح بخارى" نزد اهل سنّت اعتبار ندارد. اين ماجرا در جلد 2 صفحه 160 آمده است.[80]
    وقتى سخن من به اينجا رسيد، آن جوان به فكر فرو رفت، او پاسخى نداشت به من بدهد، به راستى چرا او كتاب هاى معتبر خودشان را نخوانده بود؟ او سخنى را كه وهّابى ها در سايت هاى خود مى نويسند، خوانده بود، امّا از زندگى رهبران خود اطلاعى نداشت؟!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب تشنهتر از آب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن