کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يك

      فصل يك


    خدايا! مى خواهم به آسمان ها سفر كنم. مى خواهم بدانم آنجا چه خبر است.
    هر كسى در اين دنيا آرزويى دارد و اين هم آرزوى من بود.
    خلاصه خيلى به خدا التماس كردم، مى خواستم به اوج آسمان ها بروم و از آن جا براى شما بنويسم.
    سرانجام، يك شب خدا دلش به حال من سوخت و مرا به آسمان ها برد.
    در آنجا فرشته زيبايى را ديدم كه بسيار خوشحال بود و براى كارى به پيش خدا مى رفت.
    خيلى دلم مى خواست بدانم او براى چه اين قدر خوشحال است.
    به نزد او رفتم، سلام كردم و از راز خوشحالى او پرسيدم.
    او به من رو كرد و چنين گفت: چرا خوشحال نباشم؟ چه كسى بهتر از من هست، من دارم هديه اى بزرگ را پيش خدا مى برم.
    گفتم: چه هديه اى؟
    گفت: من مأمور نوشتن كارهاى خوب يكى از بندگان خدا هستم، امشب او يك كار بزرگى انجام داده است، من مى خواهم گزارش كار او را به پيش خدا ببرم، نمى دانى وقتى خدا پرونده اين فرد را ببيند، چقدر خوشحال مى شود.
    اكنون، آن فرشته، پرونده را به خدا مى دهد، خدا به آن نگاهى مى كند. من با خود فكر مى كنم كه الآن خدا خيلى خوشحال خواهد شد و پاداش بزرگى براى صاحب اين كار در نظر خواهد گرفت.
    امّا ناگهان صدايى به گوشم مى خورد: "اين كار را به جهنّم بيندازيد، زيرا كه صاحب آن، اين كار را براى من انجام نداده است".
    آن فرشته به سوى جهنم حركت مى كند تا آن كار را در جهنّم بيندازد. من فهمديم خدا كارى كه براى غير او انجام گرفته باشد، قبول نمى كند.[1]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱: از كتاب فقط به خاطر تو نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن