گاهى براى تو پيش مى آيد كه با خود فكر مى كنى، آيا اين كارى كه من انجام مى دهم واقعاً براى خدا است؟
باز هم فكر مى كنى ولى نمى توانى جوابى درست به اين سؤال بدهى. اگر اين كارت به خاطر خدا نباشد، معلوم است ديگر انتظار هيچ ثوابى را از خدا نبايد داشته باشى. دست از كار خوبت برمى دارى.
آرى، كارى كه به خاطر خدا نباشد همان بهتر كه انجامش ندهى.
امّا، دوست من، صبر كن!
شايد اين فكر را شيطان به ذهن تو انداخته باشد.
مگر نمى دانى كه شيطان خيلى زرنگ است، او مى خواهد هر طورى كه شده، نگذارد كه تو كار خوبى انجام بدهى.
براى همين وقتى مى بيند تو مشغول انجام يك كار خوب هستى مى خواهد هر طور شده تو را از ادامه آن باز دارد و به تو بگويد اين كار را كه انجام مى دهى به خاطر مردم است، پس آن را رها كن.
حالا من مى خواهم به تو ياد بدهم چگونه متوجّه بشوى كه آيا كارى را كه انجام مى دهى براى خدا است يا براى مردم!
آيا در اين كار ريا مى كنى يا واقعاً به خاطر خدا آن را انجام مى دهى.
دقّت كن! به قلب خودت مراجعه كن، اگر دوست دارى كه مردم از همه كارهاى تو تعريف كنند، بدان كه دچار آفت ريا شده اى.
امّا اگر تعريف مردم از همه كارهايت براى تو مهمّ نيست و به وظيفه خود عمل مى كنى، چه مردم بفهمند، چه نفهمند، نشانه اين است كه عمل تو واقعاً به خاطر خدا است.
امّا اگر منتظر باشى تا مردم از اين كار تو با خبر شوند و از تو تعريف و تمجيد كنند، بدان كه اين عمل را خدا از تو قبول نخواهد كرد، چرا كه تو در نيّت خود اخلاص نداشته اى.
[2]