نمى دانم نام "آيت الله كمپانى" را شنيده اى يا نه؟
او در حوزه علميّه نجف، شاگردان زيادى داشت و مقام علمى او براى همه آشكار بود، او به زبان فارسى و عربى، شعر مى سرود و هنر خويش را در راه دفاع از اهل بيت(عليهم السلام) به كار مى گرفت.
اشعار او زبانزد اهل علم است، وقتى يك دانشمند بزرگ شعر مى گويد، شعر او ارزش زيادى دارد، زيرا شعر او برگرفته از معرفت و بصيرت است.
اكنون مى خواهم يكى از اشعار او را بيان كنم:
ماه محرّم نزديك بود، او به ياد مصيبت شيرخواره كربلا، على اصغر(عليه السلام)افتاد، ذوق او شكفت و اين شعر به زبان عربى بر زبانش جارى شد:
* * *
* * *
"آيا حرمله به گلوى على اصغر(عليه السلام) تير زد؟ نه. تير را كسى به سوى او رها كرد كه زمينه ساز ظلم و ستم بود، تيرى كه گلوى او را بريد از طرف سقيفه آمد، تير از كمانى رها شد كه دست خليفه بود".
آرى، سقيفه، آغازگر ظلم و ستمى است كه بر اهل بيت(عليهم السلام) روا شد، همه ظلم ها از آنجا آغاز شد، اگر در مدينه، درِ خانه فاطمه(عليها السلام) را آتش نمى زدند، اگر آن روز دختر پيامبر را با تازيانه نمى زدند، كسى جرأت نمى كرد در كربلا، تير به گلوى على اصغر(عليه السلام) بزند...