کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست وچهار

      فصل بيست وچهار


    سال 185 هجرى بود، "هارون" به عنوان خليفه عباسى بر سرتاسر جهان اسلام حكومت مى كرد، در آن زمان، خاندان "بَرامكه" قدرت زيادى داشتند، هارون به آنان مجال زيادى داده بود و در واقع، هارون با كمك آنان توانسته بود بر دشمنانش پيروز شود.
    بَرامكه كه اصل آنان از "بلخ" بود، با اهل بيت(عليهم السلام) دشمنى نمودند و باعث شهادت امام كاظم(عليه السلام) شدند، همين كار باعث شد تا به خشم خدا گرفتار شوند و هارون دستور كشتن آنان را بدهد و آنان از اوج عزت به نهايت ذلّت و خوارى رسيدند.[68]
    من اكنون از روزگارى سخن مى گويم كه هنوز قدرت در دست آنان بود:
    يكى از آنان نزد امام رضا(عليه السلام) آمد و از آن حضرت درباره ابوبكر و عُمر سؤال كرد. امام در پاسخ چنين گفت: "سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله و الله اكبر!".
    گويا امام مى دانست كه او در طلب حقيقت نيست و مى خواهد فتنه اى به پا كند. بار ديگر آن شخص سؤال خود را مطرح كرد و اصرار زيادى نمود، امام در پاسخ، جمله اى كوتاه گفتند تا براى كسانى كه در جستجوى حقّ هستند، راه گم نشود. پاسخ امام اين بود: "ما اهل بيت(عليهم السلام) مادرى نيكوكار داشتيم كه وقت جان دادن از آن دو نفر خشمناك بود، خشم مادرِ ما تا لحظه جان دادنش ادامه داشت، از وقتى كه او از دنيا رفته است، خبرى به ما نرسيده است كه او از آن دو نفر راضى و خشنود شده است".[69]
    با اين سخن، امام رضا(عليه السلام) حقيقت را براى همه آشكار ساخت، حضرت فاطمه(عليها السلام) از آن دو نفر ناراضى بود، تاريخ اين سخن فاطمه(عليها السلام) را به ياد دارد كه به آن دو نفر چنين گفت: "به خدا قسم ! هرگز از شما راضى نمى شوم ، من منتظر هستم تا به ديدار پدرم بروم و شكايت شما را به او كنم ".[70]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۴: از كتاب راه روشنايى نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن