فصل دوازده
من تو را آفريدم و نعمت هاى بى شمار به تو دادم، لحظه اى و كمتر از لحظه اى مهربانى خود را از تو دريغ نكردم، ولى فريب وسوسه هاى شيطان را خوردى و از من حيا نكردى و گناه كردى. تو بارها پرده حيا را دريدى و شرم را به كنار انداختى و حرمت مرا ناديده گرفتى. آنچه من نمى خواستم و نمى پسنديدم، انجام دادى و دستور مرا اطاعت نكردى.
تو بى مهرى كردى، نادانى كردى و به خود ضرر زدى، تو فراموش كردى كه من در همه جا حاضر هستم و از همه اسرار دل تو باخبرم. هيچ چيز از من پنهان نيست.
مى دانم كه اكنون براى عذرخواهى به درگاه من رو كرده اى، از من بخواه تا گناه تو را ببخشم كه من بخشنده و مهربانم. نفس سركش، تو را در زنجير كرده است، جلوه هاى دلفريب دنيا هم از سوى ديگر تو را به بند كشيده است، در غرقاب غفلت گرفتار شده اى، تو قلب خود را از ياد من خالى ساختى و به دست دنياى بىوفا سپردى، من تو را به خوبى ها فراخواندم و شيطان تو را به بدى ها دعوت كرد، تو ميان دعوت من و شيطان كدام را برگزيدى؟ مگر نمى دانستى كه شيطان دشمن توست؟ چرا راه او را انتخاب كردى و سخنش را پذيرفتى؟
اكنون پشيمان هستى و اشك از چشمانت جارى است، از همه جا نااميد شده اى، لذت گناه ها تمام شده است و نتيجه آن ها باقى مانده است، تو از عذاب مى ترسى، نگاه التماس به درگاه من دارى.
من تنها كسى هستم كه مى توانم تو را از اين غرقاب هلاكت، بيرون كشم، آيا جز من، كسى را مى شناسى كه گناهانت را ببخشد؟ آيا جز من، كسى مى تواند گناهان را به خوبى ها تبديل كند؟ وقت توبه است، به سوى من بيا و به بخشش من اميدوار باش.
از من بخواه كه يارى ات كنم تا از گناه دورى كنى. هر كس كه از گناه دورى كرد به يارى و مدد من اين كار را كرده است، و گرنه هيچ كس به تنهايى نمى تواند در مقابل هوس هاى دل و دسيسه شيطان مقاومت كند. بايد به اين نكته برسى كه بدون لطف من، تو هيچ هستى و از يارى خودت هم درمانده اى، مرا بخوان و از من يارى بطلب كه من شنونده و دانا هستم.